با فاصله ای امن که آسیب نبینی،
بنشین و فقط...شاهد ویرانی من باش
هربار که عاشق شده ام، خیر ندیدم
یکبار بیای و تو به نادانی من باش...
#سیدتقیسیدی
#شعر
💙 | @cafee_ketab
📖 نخستین روز مرگم
👤 ژاک آتالی
🗃 #ادبیات_فرانسه
✍🏻 تختخواب را دور میزند، روی جسد را پس میزند، به زحمت جا به جایش میکند، دو پایش را به یکدیگر می چسباند و دستهایش را روی سینه اش قرار میدهد. مدتها مرده را تماشا میکند. در نگاهش صدها معما وجود دارد، که هیچ یک گشودنی نیست..
#مرگ
#کتاب
❤️ | @cafee_ketab
هر قدر كه در قلب شما كينه زياد است
در تير رس تير شما سينه زياد است
سرويم و از اين تيغ هرس شكوه نداريم
سهراب اگر كم شده تهمينه زياد است
چون رود زلاليم و روانيم اگر چه
روى دلمان خط و خش و پينه زياد است
ما عاشق پرواز در اوجيم و در اين قوم
دل بسته به اين سنت ديرينه زياد است
اسطوره اگر كم شده دنبال خودت باش
چشمان پر از اشك چو آيينه زياد است
#سید_تقی_سیدی
💜 | @cafee_ketab
گوشهای را برای کتاب خواندن و شروع سفر به درون دنیا و آدم هایش خالی کنید.
💜 | @cafee_ketab
4_5854921644362962988.mp3
332.4K
جهان به چه کار آید؟
اگر تو را در کنارِ خود نداشته باشم.
و کلمات چه بیهوده خواهند بود اگر
نتوانم رو به رویت بایستم و
فریاد بزنم که: دوستت دارم...
#کانال_مبتلا
#عشق
💙 | @cafee_ketab
📖 تکثیر تاسفبر انگیز پدربزرگ
👤 نادر ابراهیمی
🗃 #ادبیات_ایران
✍🏻 قهرمان این رمان تخیلی – علمی، پدربزرگ، قربانی یک اشتباه است؛ اشتباه دوستانی مصلحت اندیش که فقط خیر او را می خواهند. اما این خیر خواهی، در عصر رایانه ها و لبیزر ها و انرژی خورشیدی و اعضای مصنوعی و مهندسی ژنتیک به بهای گران تمام می شود، به از دست دادن پدربزرگ، با آن سبیل های سفیدش، حکایت نگاهش، با لبخند ها، خشم ها و مهربانی هایش، با فردیتش. فاجعه از اعتنا نکردن به حرف خود پدربزرگ آغاز می شود. که مرتب می گفت: شما به چه حقی فکر می کنید که مصلحت مرا بهتر از خودم می دانید؟ چرا خود را مجاز می دانید به جای دیگران درباره ی منافعشان تصمیم بگیرید؟
#نادر_ابراهیمی
#کتاب
❤️ | @cafee_ketab