تمامِ سهمم از دلدادگیها شد پشیمانی
نشد تقدیر من از عشق جز یک رنج طولانی
تمامِ حاصلم از بیقراریها فقط این شد:
هزار افسوس اندر دل و صدها موجِ پیشانی!
رها کردی تو یک شب در مسیر باد مویت را ؛
از آن شب، قسمتِ من شد سیاهی و پریشانی
همه با گریه میخوانند، پیشانی نوشتم را ؛
یقین دارم تو هم با خواندنش اینجا نمیمانی!
روایت میکنم با هر غزل من روزگارم را ؛
پر از درد ست اما آن غزلها که نمیخوانی
ندارم انتظار از تو بجز این که بیایی و
به رسم خاطره رویِ مزارم لاله بنشانی...!
#طه_محمدی
در روانشناسی گرایشِ Proculsexual به معنی این است که:
فرد، عاشق چیزی یا کسی می شود که از ته دل مطمئن است به آن نمی رسد.
#لفظ
«سلامٌ على من كان في عيني كل البشر، و لم أطلب من الله يومًا سواه»
سلام بر کسی که در چشمانم تمام دنیاست و هیچگاه غیر او را از خدا نخواستم.
4_6014940911652309442.mp3
4.48M
تو رو دیدم یهو وا شد دلم،
میخوام صدبار خدارو شکر بگم (:
دلم یه شب سرد زمستونی میخواد. دلم منتظر موندن تو صف تاکسی بدون رعایت فاصلۀ اجتماعی میخواد. دلم حرف زدن با غریبهای که کنارم وایساده و جفتمون دستامونو تو جیبامون کردیم و داریم از سرما میلرزیم و از نبودن ماشین غر میزنیم میخواد. دلم خستگیای میخواد که با رفتن زیر یه پتوی گرم، با آروم آروم بسته شدن چشمایی که دیگه نمیتونن باز بمونن، از بین بره. دلم بیدار شدن توی یه خونۀ گرم، تو یه صبح زمستونی رو میخواد، وقتی که مامانت صدات میزنه و میگه: «بیا از پنجره بیرون رو ببین. برف همه جا نشسته.»