تربیتی
۳ تا عامل مسئولیت پذیری کودکان روستا نسبت به کودکان شهری
1⃣اولین عامل محیط روستاست
کودکان روستایی در محیط های ساده و صمیمی بزرگ میشن و اونا ممکنه به محیط خونه،مدرسه و جامعه خودشون متعلق تر و مسئولیت پذیرتر باشن.
توی محیط روستا بچه ها در کارهای خونه و کشاورزی مشارکت میکنن.
مثل مراقبت از حیوانات و...
تا حمایت از خانواده و...
2⃣ عامل دوم: نقش خانواده
در روستاها، خانواده به عنوان یک واحد اجتماعی قوی و متمایز شناخته میشه .
توی این محیط ها، مسئوليت و وظایف خانوادگی معمولا به همه اعضا منتقل میشه و بچه ها از سنین پایین تر در کارها و فعالیت های خانواده شرکت میکنن.
و خب همین تجربه ها، بچه ها رو آماده میکنه تا با مسئولیت های بیشتر در زندگی روزمره خودشون روبرو بشن.
روستاها به طور کلی دارای جو خانوادگی و اجتماعی قویتری هستن.
کودکان در روستاها معمولاً در محیط خانوادگی پایدار و نزدیک به والدین و سایر اعضای خانواده خودشون بزرگ میشن.
این ارتباط نزدیکی که در محیط خانوادگی روستایی وجود داره، باعث میشه که کودکان از سنین کمتر توانایی پذیرش و انجام مسئولیتهای کوچک رو داشته باشن
#خانواده 💚
3⃣ عامل سوم : نیاز به خودکفایی
ما شهری ها خیلی #مصرف_گرا هستیم
اما خب در روستاها، برخلاف شهرها زیرساختها،خدمات و منابع محدود هستن و کودکان برای برآورده کردن نیازهای خودشون به خودکفایی نیاز دارن.
به دلیل کمک به خانواده در کارهای روزمره مثل کشاورزی، دامداری و تأمین غذا، کودکان روستایی به مسئولیت پذیری
تربیت میشن.
اونا باید مراقبت از حیوانات و مزارع، کار در زمینهای کشاورزی و حمایت از خانواده خودشون رو برعهده بگیرن.
این تجربهها باعث توسعه مهارتهای مسئولیت پذیری در اونا میشه.
@caffekettaaab
اما کتابی رو که میخواین هدیه بدید به کودکانی که ساکن روستا هستن که آشنایی با حیوانات است که کمک میکنه به کودک در آشنایی با حیوانات وصدای اونها
@caffekettaaab
وَاللَّهُ غَالِبٌ عَلَىٰ أَمْرِهِ وَلَٰكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ
خدا به کار خود مسلط است؛ ولی بیشترِ مردم (این حقیقت را) نمیدانند.
یوسف🌸۲۲🌱
#راه_نشان
🌱🌱🌱
#فائقه_میرصمدی
متولد سال 1362، نویسنده ایرانی است
که از کتابهای او میتوانیم به #ماروپله اشاره بکنیم.💯
#معرفی_کتاب📚
🔻مار و پله نوشته فائقه میرصمدی داستان زندگی مدینه؛ ادمین کانال داعش در ایران
را روایت میکند.
🔻فائقه میرصمدی ابتدا در آبانماه سال ۹۶ دیداری با مدینه داشته و پس از این که مامورین امنیتی قدری درباره این زن و فرزندانش و محل زندگی و وضع اجتماعی او برایش گفتهاند، نسبت به زندگی او مشتاقتر شده است بنابراین تصمیم گرفته داستان زندگی این زن را بنویسد. مدینه در این کتاب درباره همه زوایای زندگیاش حرف زده است.
@caffeketaaab
یک خط روشنایی 🌱
#راه_نشان 🌱🌱🌱 #فائقه_میرصمدی متولد سال 1362، نویسنده ایرانی است که از کتابهای او میتوانیم به #مار
🔺برشی از کتاب #ماروپله🔻:
۲ ماه از آزادی من میگذرد، امروز جلسه هفتگی دارم با سیمین. بارها به او گفتهام از بازجوی خودم وقت ملاقات بگیر و او هر بار بهانهای میآورد و میگوید:
مدینه رابط تو، منم. شغل ما اقتضائاتی داره که نمیتونم برات توضیح بدم. هر بار گفتی، منم گفتم به خودم بگو، مطمئن باش که منتقل میکنم.
قول بده همهچیزو بگی.
باشه.
سیمین من میخوام برگردم افغانستان.
برای چی؟
نمیتونم اینجا بمونم.
میدونم سخته، ولی دوران سختشرو گذروندی، از این به بعد درگیریهات کمتر میشه.
سیمین به آقای حیدری بگو کارش دارم.
باشه. اگه موافقت کرد، بهت خبر میدم.
خیلی ممنون. جزاکالله خیرا.
آمین و ایاک.
احسنت سیمین خانوم. نمیدونستم تکیهکلامهای مارو بلدی.
دیگه چه خبر؟ مدینه بگو از بابات چه خبر؟ از وقتی برگشته اوضاعت بهتر نشده؟
آستین لباسم را بالا میزنم و دستم را نشان میدهم که از کبودی به سیاهی میزند. سیمین مات و مبهوت من را نگاه میکند. زبانش بند آمده.
چی بگم سیمین؟ تمام تنم همینجوریه. روزی که بابا برگشت، تا حد مرگ منو زد. بهش حق میدم. مادر ساده من مثلا اومد منو از زیر کتک باباجی نجات بده که گفت: " نزن! این طفلکی حمل داره!" بابا عصبانیتر شد و بهقدری منو زد که نفسش بند اومد. نصف شب منو از خونه بیرون کرد، نشستم در خونه، جاییرو نداشتم که برم. بعد یک ساعت گلشن اومد تو کوچه که آشغالها رو بگذاره، منو دید.
گلشن کیه؟
دوست مامانم، همسایهمون. گلشن هم میترسید منو ببره تو خونه. تو حیاط یه تخت چوبی کوچیک دارند، بالش و پتو داد که همونجا بخوابم و گفت: " خدا کنه امانخان امشب بیدار نشه و توالت نره. حواست باشه اگه اومد، برو زیر تخت قایم شو." بندهخدا خیلی معذرتخواهی کرد که تو سرمای حیاط میخوابم. میگفت: " وقتی که رفتی افغانستان، آشناها و فامیل پشت سرت نفرین میکردند، وقتی برگشتی، همه با تنفر بهت نگاه میکردند، اما از وقتی مامورهای اطلاعات تو رو گرفتند، همه ازت میترسند." سیمین!
@caffeketaaab
و گفت: محبت آن بُود که خویش را جمله به محبوب خویش بخشی و تو را هیچ بازنماند از تو...
|📙| تذکرة الاولیاء
|✍🏻| عطار
#یک_قاچ_کتاب
@caffekettaaab
2_1152921504608199061.mp3
4.65M
کتاب صوتی
#بادبادک_باز🎈
قسمت هفدهم
@caffekettaaab.
.گفت آسان گیر بر خود کارها،
کز روی طبع
سخت میگردد جهان
بر مردمان سختگیر...
👤حافظ جــــــــــــــان ❤️
@caffekettaaab
پیج اینستای کافه
roshana.girls.ahwaz
نظرسنجی گذاشتیم😍🥳
برین اونجا و به عکس مورد نظرتون رأی بدین✅
@caffekettaaab
📚 #معرفی_کتاب
#ارتداد
کتاب داستان مردی به نام یونس است که برای دخترش آرزو از گذشته میگوید، داستان از دهه هفتاد شروع میشود زمانی که تولد ۲۵ سالگی دختر مرد است. کمکم داستان پیش میرود و میبینیم مرد در سال ۵۵ دانشجو بوده و به همراه همسرش دریا هر دو فعال سیاسی و انقلابی بودند. اما چیزی که ناگهان داستان را تغییر میدهد این است که انقلاب اسلامی در سال ۵۷ پیروز نشده است. هنوز حکومت پهلوی برقرار است و ناامیدی و سیاهی همه جا را گرفته است.
تغییر تاریخ معاصر ایدهای جذاب است که تا بهحال هیچ نویسنده معاصری سراغ آن نرفته است و در این کتاب ما روایتی تازه و بدیع را میخوانیم. متن سرشار از احساسات است و در سه بخش «حیرت»، «ارتداد» و «رجعت» نوشته شده است.
✍🏻نویسنده:وحیدیامین پور
@caffekettaaab
📖 برشی از کتاب:
ما مبارزه می کردیم؛ چون فقط به رهایی فکر میکردیم. طرح کلی آینده در تخیل ما بود و چون شهری که چراغهایش از دور میدرخشید، خیال ما را به خود مشغول میکرد.
سیدعلی خراسانی یکبار گفته بود:
«آینده را در آینده خواهیم ساخت. آینده با قدمهای ما روشن خواهد شد، هرچند از هم اکنون در تاریکی مطلق باشد. تنها شرطش این است، برای قدمهایی که برمی داریم، دلیلی پاک و قابل دفاع داشته باشیم.»
- ارتداد، وحید یامینپور.
📚 @caffekettaaab