وگفت: اسلام به چهارچیز از شخص مفارقت کند. یکی آنکه عمل نکند به آنچه داند، دوم آنکه عمل کند به آنچه نداند، سیوم آنکه نجوید آنچه نداند، چهارم آنکه مردمان را منع کند از آموختن.
_ذکرمحمدبنفضل، تذکره الاولیاء
آخر معشوق را "دلارام" میگویند، یعنی که دل به وی آرام گیرد، پس به غیر، چون قرار و آرام گیرد؟
_فیهمافیه،مولانا
میگن شیشه حافظه داره؛
یعنی هر ضربهای بهش بزنی تو خودش جمع میکنه
برا همینه که بعضی وقتا بیدلیل یا با یه تقه کوچیک میشکنه
حکایت دل ما آدماست...:)
نات: به من یکم وقت بده، میشه یه روز دیگه بمیرم؟
مرگ: امکان نداره، من اجازه ندارم
نات: فقط یه روز، یه بیست و چهارساعت ناقابل
مرگ: به چه دردت میخوره؟
نات: رادیو همین الان اعلام کرد که فردا هوا بارونیه...
_وودیآلن،مرگدرنمیزند
-رأیتُهُ فِی المَنام...
+ثُمَّ ماذا؟
-تَمَنَّیتُ أن یَحُلَّ بی ما حَلَّ بِأصحاب الکَهفِ...
- در خواب دیدمش!
+ بعد چه شد؟
- آرزو کردم همان اتّفاقی که برای اصحاب کهف افتاد برای من هم بیفتد:)
در لحظاتی از درد،
هیج کس نمیتواند برای آدم کاری انجام دهد
رنج همیشه تنهاست...
_آلبرکامو
سید رضا میگفت:
فرق صبر و حلم توی همین است،
صبر مال وقتی است که
تو دچار یک امتحان بشوی
که هیچ کاری از دستت بر نیاید.
اینجا را اگر تحمل کنی، میشوی صبور!
ولی حلم مال وقتی است که
میتوانی بزنی زیر میز
میتوانی کافه را بههم بریزی،
میتوانی حقت را بگیری،
ولی به دلیل و مصلحتی زبان ببندی
و خشم مقدس بپیچد توی حنجرهات
غمباد بشود
شبها بروی سرت را توی چاه بکنی
و حرف بزنی
و بعد کلمه هایت را دفن کنی.
سیدرضا میگفت:
حلیم است علی و صبور زینب.
_کتابخالسیاهعربی