#یاسیدالساجدین...
در تب و تاب عطش بودمُ بیتاب شُدم
با دَمِ اَلْـعَطشِ اهلِ حرم؛
آب شدم...🥀
#علیِبنِالحُسین🖤
غیرتم را شعلهور کرده ؛
چهل سالست که
ماجرای #غارتِ_مَعجر عذابم میدهد ..
#موی_بابایم به روی نیزهها آشفته بود
شانه را تا میزنم بر سر؛
عذابم میدهد..💔
ذبح را وقتی که میبینم کسی سَر میبُرد
خاطراتِ #کندیِ_خنجر ؛
عذابم میدهد...💔
شامیان در پیش من ؛
حرف از #کنیزی میزدند
التماس چشم آن دخترها عذابم میدهد..💔
مُردم و زنده شدم؛
بسکه نگاهم غم دید
عمهی من چِـقَدَر مجلس #نامحرم دید...💔
عصر یازدهم آقا بالای نیزه ها رو نگاه میکنه ...
میتونه زبانِ حالِ حضرت این چنین باشه..
بالای نیزهها چه غریبانه میوزند
انبوهِ گیسوانِ پریشان؛
یکییکی..
#الرأسالمرفوع..🥀
کتابِ #آفتابدرحجاب رو خوندم
و یه تیکه هاییش خیلی نشست به دلم
میخام بزارم اینجا ..✨
_خودت را فقط به خدا بسپار و از او کمک بخواه ؛ خودت را در آغوش خدا گم کن و از خدا سیراب شو ، اشباع شو ،سریز شو .
آنچنان که بتوانی
دست زیرِ پیکره پاره پاره #حسین بگیری و اورا از زمین بلند کنی و به خدا بگویی " این #قربانی را از آلِ محمد قبول کن "
_کوه هم اگر باشی با دیدنِ این منظره ویرانگر و دلخراش ؛
از هم میپاشی و متلاشی میشوی...
اما نه ؛ تو کوه نیستی ؛ که #کوه شاگردِ کودَن و مانده و درجازده مکتبِ توست ..
#بخشیازسخنانحضرتزینب(س)
باخودشان.