- دستاشو گذاشته بود رو گوشاش با بابا حرف میزد..میگفت باباا ؛ یکی از من گوشواره به امانت برده ، #غصهنخور
چیزی نیست ! فدای سرت بابا ...
* میخوام عمومو ، ببینه کبودیِ زیرِ گلومو ... واییی 💔💔 .
' آه از ردِ طناب '
- میگفت بابا : ازین پنجاهُ خوردهای سال فقط سه سالش نصیب دخترت شد ؛ حیف بابا حیف #کمدیدمت ..💔
برا-ضریحت-عروسک-میخرم-رقیه_6001472194859767589.mp3
3.21M
برا ضریحت عروسک میخرم ؛ رقیه ..