eitaa logo
کانال کمیل
1.6هزار دنبال‌کننده
4.5هزار عکس
2.4هزار ویدیو
2 فایل
کانال کمیل شبیه ترین نقطه به کربلاست🍃 👈کپی مطالب جهت نشر معارف دینی و سیره شهدایی موجب خوشحالی است!🍃 مطالب کانال #شهدایی #اخبار_مقاومت #جهاد_تبیین 🚫 تبلیغ و تبادل نداریم ارتباط: @az_tabare_soleimani
مشاهده در ایتا
دانلود
🏴 همان روزی است که اهل بیت پیامبر(ص)وسَرمبارک (ع) را به مجلس یزید وارد می‌کنند. کاخ یزید در آن روز به انواع زینت آراسته بود، براى یزید تخت مرصّعى نهاده و شخصیت هاى داخلى و خارجى هر یک در جاى خود قرار گرفته بودند. مامورین ابن زیاد وارد شدند و فریاد کشیدند: به عزت امیر سوگند که خاندان ابوتراب را کشتیم و آنها را ریشه کن نمودیم، شرح واقعه را بیان کردند و سرها را نزد یزید گذاشتند. ▪️سر مبارک علیه السلام نزد یزید در طشت طلا قرار داشت.😭 سکینه و فاطمه دختران ابى عبدالله علیه السلام قد مى کشیدند تا سر را در داخل طشت ببینند، همین که چشمشان به سر پدر افتاد صداى شیونشان بلند شد. یزید با چوب دستى بر لبهاى حسین مى زد 😭و مى گفت: یومٌ بیوم بَدر؛ امروز از جنگ بدر انتقام گرفتیم ▪️ابو برزه اسلمى که در مجلس حضور داشت و رسول خدا صلى الله علیه و آله را درک کرده بود گفت: یزید! لبهاى حسین را چوب مى زنى؟ را دیدم که این لبها و لبهاى برادرش حسن را مى بوسید و مى فرمود: «انتما سیّدا شباب اهل الجنة قتل اللّه قاتلکما و لعنه و اعدّ له جهنم و سائت مصیرا»؛ شما دو نفر آقاى جوانان بهشتید خدا بکشد قاتل شما را و او را لعنت کند و جهنم را برایش آماده سازد که بد جایگاهى است. ▪️ (س) در مجلس یزید حضرت زینب(س) مظلومانه با این که در دست یزید اسیر است و حامى و پشتیبانى ندارد، اما با یک شجاعت بى نظیر، بیاناتى ایراد مى فرماید که بینى یزید را به خاک مى مالد تا آنجا که مى فرماید: من تو را انسانى بى قدر و بى ارزش مى دانم و سخت تو را مى کوبم و بسیار تو را توبیخ و سرزنش مى کنم، تو هر چه تلاش کنى و مکر و حیله بکار برى نمى توانى نام ما را از سر زبانها بردارى. محبت ما را از دلها خارج کنى و احکام دین را از بین ببرى، لیکن عار و ننگ کار تو هرگز و با هیچ آبى شسته نمى شود. (ع) ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ با همراه باشید 🌹 ⊰᯽⊱≈•🇮🇷•≈⊰᯽⊱ @canale_komail
🏴 در مجلس یزید ▪️سخنرانی‌های سرنوشت‌ساز و قاطعانه سلام الله علیها و علیه السلام در مجلس یزید ازجمله رویدادهای مهم در تاریخ اسلام به حساب می‌آید. ازجمله اینکه یزید در جمع به امام سجاد علیه السلام رو کرده و گفت: «ای پسر حسین! پدرت پیوند خویشاوندی ما را برید و حق ما را زیر پا گذاشت و با من درباره سلطنت به جنگ پرداخت. درنتیجه خدا با او چنین معامله‌ای کرد که اکنون مشاهده می‌کنی!» امام سجاد علیه السلام در جواب این آیه از قرآن کریم را تلاوت فرمودند که: «ما اَصابَ مِن مُصیبَةٍ فِى الْأرْضِ وَلا فی اَنفُسِکُمْ اِلَّا فی کِتابٍ مِن قَبْلِ اَنْ نَبْرَاَها؛ هیچ بلا و ناگوارى در روى زمین و در جان‌هایتان به شما نمی‌رسد مگر آن‌که پیش از این ما آن را در کتاب مقدرات ثبت کردیم، همانا این کار براى خدا آسان است.» ▪️دختر امام حسین و مرد شامى مردم شام اسراى اهل بیت پیغمبر را از خوارج بحساب مى آوردند و یا اسراى رومى فکر مى کردند، لذا مردى از اهل شام در مجلس یزید فاطمه دختر امام حسین علیه السلام را دید و از یزید خواست که این دختر را به او ببخشد. دختر ابى عبدالله علیه السلام از سخن مرد شامى لرزه بر اندامش افتاد و به عمه اش گفت: أوتمتُ و استخدم؛ یتیم شدم و حالا باید کنیزى کنم. حضرت زینب علیها السلام به مرد شامى پرخاش کرد و فرمود: دعوى دروغ کردى و پست تر از آنى که چنین خواهشى کنى که نه براى تو و نه براى امیرت جایز نیست. یزید از گفتار زینب به خشم آمد و گفت: ادعاى دروغ مى کنى، اگر بخواهم مى توانم. زینب فرمود: چنین نیست خدا چنین اختیارى به تو نداده است مگر آن که از دین ما خارج شوى و به دین دیگرى درآئى. یزید سخت خشمگین شد و گفت: این چنین با من سخن مى گوئى؟ پدرت و برادرت از دین خارج شدند! زینب فرمود: به دین خدا و جد و پدر و برادرم، تو و پدر و جدت هدایت شده اید اگر مسلمان باشید. یزید گفت: دروغ مى گوئى اى دشمن خدا. حضرت زینب فرمود: تو امیرى به ظلم و ستم دشنام مى دهى و با قدرتت به طرف مقابلت تحمیل مى کنى. یزید از سخن حضرت زینب خجالت کشید و سکوت کرد. مرد شامى دوباره سخنش را تکرار کرد و گفت: این دختر را به من ببخش. یزید گفت: دور شو! خدا مرگ حتمى به تو ببخشد. ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ با همراه باشید 🌹 ⊰᯽⊱≈•🇮🇷•≈⊰᯽⊱ @canale_komail
▫️تکفیری ها رسیده بودند نزدیک حرم حضرت زینب (س)؛ آن قدر که تیرهای کلاش به در و دیوار حرم می‌خورد. تاب نداشت ببیند حرم (س) در خطر باشد. خودش کلاش به دست گرفت و آمد پا به پای بچه‌ها از حرم دفاع کرد. آنقدر ایستاد تا تیر خورد به دستش هر چه اصرار کردیم برنگشت عقب با همان دست مجروح کنار بچه‌ها و (س) ایستاد. 💔 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ با همراه باشید 🌹 ⊰᯽⊱≈•🇮🇷•≈⊰᯽⊱ @canale_komail
اولین پرچم گنبد حضرت زینب (س) یکی از مسائلی که مطرح کردند این بود که گفتند همه اهل‌ بیت پرچم دارند اما حضرت زینب پرچم ندارند؛ لذا این طرح را در مطرح کردند و مورد موافقت قرار گرفت، شهید آمد پارچه خرید و برد داد پرچم حضرت را آماده کردند و نصب شد و بعد از مدتی که پرچم نصب بود آن را آوردند و پرچم دیگری بردند و نصب کردند، خود او اولین پرچم را به موزه (ع) هدیه کرد. ▫️ وقتی هم که به شهادت رسید از آذربایجان هم با ما تماس گرفتند و وقتی پرسیدیم که شما شهید را از کجا می شناسید گفتند که اینجا هم آمده ‌اند و پرچم (س) را آورده ‌اند. خبرنگار شهید مدافع حرم «شهید محسن خزایی» خبرنگار صداوسیما بود که عشق دفاع از حرم او را به سوریه کشاند و در منطقه عملیاتی حلب سوریه به درجه رفیع شهادت نائل آمد. 🕊 🕊 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ با همراه باشید 🌹 ⊰᯽⊱≈•🇮🇷•≈⊰᯽⊱ @canale_komail
🍃❀ ﷽ ❀🍃 (ص) در مراسم نامگزاري (س) به شدت گريه کرد و فرمود: اين دختر به بلاها مبتلا مي شود و مصيبت هاي مختلفي بر وي وارد مي شود و... به درستي که هر کس بر او و بر مصيبت هاي او گريه کند، ثوابش همانند ثواب گريه بر برادرانش (حسن و حسين و...) مي باشد.سپس او را زينب ناميد. آنگاه فرمود: «به حاضران و غايبان وصيت و سفارش مي کنم که احترام اين دختر را پاس دارند، همانا اين دختر، شبيه حضرت خديجه ـ سلام الله عليها ـ است». قزويني، سيد محمد کاظم، زينب الکبري من المهد الي اللحد، قم، دارالانصار، چاپ اول، 1426ق، ص35 و 36. ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ با همراه باشید 🌹 ⊰᯽⊱≈•🇮🇷•≈⊰᯽⊱ @canale_komail
جمله زیبای (س) روایت دلدادگی تمامی شهدای مدافع حرمی است که تنها به عشق دفاع از حرم (س) با پشت پا زدن به تمامی تعلقات دنیوی، علی اکبر وار در برابر یزیدیان ددمنش زمان ایستادند و عنوان مدافع حرم را از آن خود کردند و با نثار جان خود عاشقانه این راه شدند. ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ با همراه باشید 🌹 ⊰᯽⊱≈•🇮🇷•≈⊰᯽⊱ @canale_komail
در خاطرات خود آورده است: سینه خشاب را که باز کردم متوجه شدم که سه گلوله­ دیگر هم به پشت، ران و پهلو سید ذاکر (محمدسخندان) اصابت کرده است. فکر می­‌کنم علت ذکر گفتن مکررش، دردی بود که در ناحیه­ پهلو احساس می‌‌کرد و یاد بی‌بی دو عالم افتاده بود. ▫️در منطقه به بچه‌ها گفته بود: «می‌شود شبیه حضرت زهرا (س) و مثل خوابی که دیده‌ام، به سبب جراحت در ناحیه پهلو به شهادت برسم؟». دوست داشت بیشتر زمانش را با رزمندگان بگذراند. می‌گفت: «فاطمیون خیلی مظلوم هستند». ▫️او یکی از عاشقان ائمه (ع) بود؛ به‌همین‌دلیل زمانی‌که داعش در سوریه ظهور کرد، عزم خود را جزم کرد که برای دفاع از حرم (س) برود. در همین مسیر، با کمک یکی از دوستانش در مشهد، لهجه مهاجران افغانستانی را فراگرفت و در‌نهایت سال‌۱۳۹۴ به‌عنوان یکی از اعضای ، عازم سوریه شد. او پیش از اعزام پرسیده بود: «مظلوم‌ترین شهید در سوریه کیست؟» همه «سید ذاکر» را معرفی کرده بودند؛ از‌این‌رو محمد نام جهادی «سید ذاکر حسینی» را برای خود برگزید. ▫️ کسی بود که داعشی‌ها در اسیرکردنش عاجز بودند؛ پس او را با آتش، محاصره کردند تا زنده‌زنده بسوزد. ۱۵‌آبان‌۱۳۹۴، محمد سخندان پس از پنج‌هفته نبرد در حلب سوریه دعوت حق را لبیک گفت. پیکرش بعداز تشییعی باشکوه، ۲۸ آبان به‌عنوان یکی از شهدای مشهدی مدافع حرم، در قطعه ۳۰ بهشت‌رضا به خاک سپرده شد. 🕊 🕊 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ با همراه باشید 🌹 ⊰᯽⊱≈•🇮🇷•≈⊰᯽⊱ @canale_komail
4_5875400701265317199.mp3
5.99M
ما رأیت الا جمیلا خطـــــر! 💠اگه حرف بقیه برای‌ شما مهم باشد، شما وارد مسیر انحرافی شده‌اید! سقوط نزدیک است 🎙استاد شجاعی 🌸ویژه ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ با همراه باشید 🌹 ⊰᯽⊱≈•🇮🇷•≈⊰᯽⊱ @canale_komail
⊰•🕊🍃•⊱ بابک هنگام ورزش آهنگ را می گذاشت، همیشه به فرزندم می گفتم تو جوانی یک آهنگ شاد بگذار چرا این نوحه را در موقع ورزش می‌گذاری، می گفت مامان اینطوری نگو من این آهنگ را دوست دارم. ✍راوی مادر شهید 🕊 (س) 🌹 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ با همراه باشید 🌹 ⊰᯽⊱≈•🇮🇷•≈⊰᯽⊱ @canale_komail
🕊 🕊 پرویز رفت تا تکفیری ها دستشان به مرقد (س) نرسد و عقیده اش این بود که این حضرت در دوران اسارت رنج های بسیاری کشید تا دین اسلام بماند و حال نوبت ماست تا برای دفاع از اسلام و حرم اهل بیت تا آخرین قطره خون خود دفاع کنیم. 🌹 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ با همراه باشید 🌹 ⊰᯽⊱≈•🇮🇷•≈⊰᯽⊱ @canale_komail
شهید مدافع حرمی که برای داعشی‌ها سرگرمی ساخت! ● شهید مدافع حرم مصطفی عارفی از هوش بالای نظامی برخوردار بود. او این هوش را برای سرکار گذاشتن نیروهای داعش به کار برد و حسابی آن‌ها را سرگرم کرد. ● به خاطر آشنایی خوبی که با ادوات نظامی داشت در عراق و سوریه به عنوان مربی آموزشی خدمت کرد. او درباره اثرات طراحی‌هایش در پیشبرد عملیات‌های مدافعان حرم می‌گفت:‌ ما نیاز به نیرویی داشتیم که در سنگر بنشیند و تفنگی دست بگیرد و هر ۲۰ دقیقه یک بار، تیراندازی کند تا داعشی‌ها بدانند که اینجا هنوز نیرو هست. در این راه قبل از آمدن نیروهای ما چند تا شهید عراقی داده بودیم.من یک اسلحه را طوری طراحی کردم که خودش هر بیست دقیقه یکبار تیراندازی می‌کرد، این کار چند فایده داشت. اول اینکه دیگر نیروهایمان شهید نمی‌شدند، بعد اینکه ما به راحتی می‌توانستیم مقر دشمن را شناسایی کنیم. البته گاهی اوقات نیاز بود تک و پاتکی زده شود تا از جای دیگری عملیاتی غافلگیرکننده انجام شود، برای اینکه داعشی‌ها را سرگرم کرده باشیم چند اسلحه را طوری درست کرده بودیم که هر چند دقیقه یک بار خودش شلیک می‌کرد و داعشی‌ها فکر می‌کردند که تعداد زیادی نیرو مقابلشان قرار دارند. پنجم اردیبهشت‌ماه سال ۱۳۹۵ در روز شهادت (س) در منطقه تدمر به شهادت رسید. همچنین این شهید در سال ۱۳۹۰ برای کمک به بازسازی حرمین معصومین (ع) به سامرا عزیمت کرد. آقا مصطفی برای کمک به نیروهای چهار بار به عراق سفر کرد و در این مدت از دست نمایندگان حضرت آیت‌الله سیستانی مفتخر به نشان افتخار شد. ⊰᯽⊱≈•🇮🇷•≈⊰᯽⊱ @canale_komail
● در فکر رفتن به سوریه نبود؛ اما یک خواب باعث شد، برود. خواب دیده بود راه سبزی جلویش هست که انتهای آن حرم (س) قرار دارد، دوستان شهیدش را در خواب دیده بود که گفته بودند حاج منصور مراقب باش جا نمانی. ● قبل شهادت در عملیاتی حضور داشتند که قرار بود چند جوان پشت لودر بنشینند، چون منطقه خطرناک بود گفته بود شما جوان هستید اجازه بدهید من پشت لودر بنشینم. از پاسداران انقلاب اسلامی و از رزمندگان و جانبازان دوران هشت سال دفاع مقدس بود. وی متولد سال 1336 و از اهالی شهرکرد بود که به عنوان نیروی ادوات، در جبهه سوریه به دفاع از حریم اهل بیت (ع) پرداخت وی در سال 1382 به افتخار بازنشستگی نایل شد اما این بازنشستگی او را از فعالیتهای اجتماعی و فرهنگی و حفظ ارزشها و دستاوردهای نظام باز نگه نداشت و به خدمات رسانی به همنوعان و همسایه های خود ادامه داد و در سخنانی گفته بود : " من از سپاه بازنشسته شدم نه از پاسداری و حفظ ارزشهای نظام " . ● سرانجام ظهر روز جمعه دهم آذرماه 1396 در شهر بوکمال سوریه بر اثر اصابت تیر مستقیم به سر به خیل شهداء و برادر شهیدش پیوست . 🌹 🕊 🕊 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ با همراه باشید 🌹 ⊰᯽⊱≈•🇮🇷•≈⊰᯽⊱ @canale_komail
🕊 🕊 شهیدی که لباس پاسداری را هرگز بدون وضو نپوشید ● شرط شهید با همسرش احترام و پاسداشت ویژه به لباس مقدس پاسداری بود به نحوی که خود هرگز، این لباس مقدس آغشته به خون مطهر شهدا را درطول خدمت بدون وضو نپوشید و همسر مکرمه اش نیز هیچگاه این لباس مقدس را به همراه لباس های دیگر و بدون وضو نشست. ● پسر حاج احمد روز تولد (س) دختر دار می‌شود که با اصرار او نامش را زینب می‌گذارند و این‌گونه شد که اسم جهادی‌اش را انتخاب کرد. پسرش می‌گوید صبح روز تولد دخترم زینب، حاج احمد از خوشحالی سر از پا نمی‌شناخت پیامکی تنظیم کرد و برای همه فرستاد «سلام تولد حضرت زینب(س) بر شما مبارک، من زینب هستم نوه حاج احمد» 🌹 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ با همراه باشید 🌹 ⊰᯽⊱≈•🇮🇷•≈⊰᯽⊱ @canale_komail
🕊 🕊 پدرش روضه‌خوان و مداح (ع) بود. مادرش نیز اهل دعا و راز و نیاز. حسین در سن نوجوانی همراه مادر و خانواده به اشتهارد آمد و ۱۵ سال در این شهر زندگی کرد. او با کار سنگ‎کاری و کاشی‎کاری ساختمان خرج خود و خانواده‌اش را درمی آورد. حسین به مسجد علاقه بسیاری داشت و اوقات فراغتش را با خواندن قرآن و کتاب‌های مذهبی سپری می‌کرد. سرانجام دلش هوای رفتن به سوریه کرد و از دفاع از حرم (س) از او آرام و قرار گرفت. برای اعزام ثبت‌نام کرد. شب قبل از رفتن، به گلزار شهدای اشتهارد رفت و در کنار شهدا گریست. قبل از حرکت به خواهرش گفت: «خواهر جان! من خواب دیده‌ام شهید می‌شوم و جلوی در خانه مان پلاکارد شهادتم نصب می‌شود. نکند در آن روز ناراحت باشی و گریه کنی! باید افتخار کنی و از صبر حضرت زینب (س) الگو بگیری.» 1393/9/25 🌹 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ با همراه باشید 🌹 ⊰᯽⊱≈•🇮🇷•≈⊰᯽⊱ @canale_komail
🕊 🕊 ● شهید مدافع حرم مجید قربانخانی که در محله او را مجید بربری صدا می زدند به واسطه شهادت در سوریه و تحولی که در او رخ داد حر مدافعان حرم نام گرفت. ● مجید قربانخانی را به واسطه کار در مغازه نان بربری داییش «مجید بربری» صدا می زدند، خیلی از پسران جوان محله یافت آباد چه پیش از شهادت او و چه حالا که به عنوان «حر مدافعان حرم» معروف شده مجید را خوب می شناسند، پسر شر و شور متولد سال ۱۳۶۹ که شیطنت داشت، بازوهایش را خالکوبی کرده بود، قلدری می کرد و خیلی اهل نماز نبود، اما سرشت پاک او در روز هایی که حرم عمه سادات در خطر هجوم تکفیری ها قرار گرفت از غبار معصیت پاک شد و از او مجید دیگری ساخت. مجید با همه اشتباهات و اشکالاتی که داشت ویژگی های خوبش مثل دستگیری از فقرا و زیر بار ظلم نرفتن او را رستگار کرد، با همین روحیه ظلم ستیزی وقتی فهمید تکفیری ها به حرم (س) جسارت کردند دلش طاقت نیاورد، با هر ترفندی که بود خودش را بین مدافعان حرم جا کرد و به سوریه رفت و در همان اعزام اول در 21دی ماه 1394 در خان طومان سوریه به شهادت رسید. 🌹 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ با همراه باشید 🌹 ⊰᯽⊱≈•🇮🇷•≈⊰᯽⊱ @canale_komail
🕊 🕊 شهیدی که ناز و نعمت کویت را رها کرد تا "مدافع حرم" شود! ● ناز و نعمت در کویت را رها کرد، آمد ایران، برای درس طلبگی. مدتی رفت عراق و بعد هم سوریه. ● روحانی شهید جابر حسین‌پور با وجود این که خانواده متمولی داشته و امکان تبلیغ برایش در کشورهای غربی فراهم شده بود، پس از حمله تکفیری‌ها به سوریه برای دفاع از حرم (س) و حضرت رقیه (س) به این کشور رفت و سرانجام در ۲۳ دی‌ماه سال ۱۳۹۴ در عملیات مستشاری در منطقه عملیاتی حلب سوریه، توسط تروریست‌های تکفیری به درجه رفیع نائل شد و نام خود را در زمره شهدای مدافع حرم ثبت کرد. 🌹 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ با همراه باشید 🌹 ⊰᯽⊱≈•🇮🇷•≈⊰᯽⊱ @canale_komail
● روز عاشورای سال ۸۸ مراسم عزاداری داشتیم، این روز همزمان با فتنه ۸۸ بود، پسرم به سپاه رفت، اما با آمبولانس و زخمی برگشت، او عاشورا را جلوی چشمانش دیده بود، به زمین خورده بود، همزمان پهلو و شانه اش شكسته بود، دوستش در این حادثه شهید شد. راوی:مادر شهید ● این شهید مدافع حرم (س) ، قاری قرآن كریم و مداح اهل بیت (ع) بود. در ۲۵ دی ماه سال ۱۳۶۰ در تهران به دنیا آمد و در روز ۲۱ دی ماه سال ۱۳۹۴ در خانطومان سوریه به شهادت رسید. در قسمتی از وصیتنامه شهید مرتضی کریمی آمده است: بی بی زینب (س) آن زمان که شما در شام غریب بودید گذشت. و دیگر به هیچ احدی اجازه نمیدهیم به شما و سلاله اباعبدالله الحسین (ع) بی احترامی کند. ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ با همراه باشید 🌹 ⊰᯽⊱≈•🇮🇷•≈⊰᯽⊱ @canale_komail
📸 تصاویری از تشرف امام خامنه‌ای به حرم حضرت زینب (سلام‌الله‌علیها) در سال ۱۳۶۳ (س) ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ با همراه باشید 🌹 ⊰᯽⊱≈•🇮🇷•≈⊰᯽⊱ @canale_komail
● برای اینکه به جمع مدافعان حرم برسد، خودش را یک افغانستانی مهاجر ساکن ایران معرفی کرده و لابه لای آنان و با جمع آنان که داوطلبانه می رفتند، رهسپار سوریه شد! ● 22 روز در سوریه بود و بعد به شهادت رسید. عجیب اینکه پیکر این مدافع حرم در روز نیمه ی و سالروز رحلت جانسوز عقیله ی بنی هاشم کبری علیه السلام در میان حضور پرشور مردم و مسئولان مشهد به خاک سپرده شد. 🕊🕊 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ با همراه باشید 🌹 ⊰᯽⊱≈•🇮🇷•≈⊰᯽⊱ @canale_komail
● مربی کیوکوشینگ کاراته بود که در مسابقات استانی رتبه های زیادی کسب کرده بود و در دو باشگاه ورزشی مشغول فعالیت بود و مربی گری میکرد و در این مسیر شاگردان زیادی را تربیت کرده بود. ● در کنار روحیه ورزشکاری کمک به نیازمندان را فراموش نمی کرد. از شاگردان سعید که پس از شهادت او به خانواده ایشان مراجعه کردند نقل است که آقا سعید شهریه ما را جمع می‌کرد و برای بچه‌های بی‌بضاعت لباس می‌خرید. ● تا اذان می‌گفتند سعید با لباس کاراته انتهای سالن فرشی پهن می‌کرد و چون همیشه با وضو بود اول نمازش را می‌خواند و بعد به ادامه تمرین می‌پرداخت. به نماز آن هم اول وقت خیلی حساس بود یکی از شاگردانش میگوید: خرج بی‌بضاعت‌ها را می‌داد. جوان‌ها را به ورزش جذب می‌کرد و بچه‌ها و جوان‌ها را با هزینه خودش بیرون می‌برد. با بچه‌ها دوست بود. همه شاگردانش شیفته اخلاقش شده بودند. حتی با بچه‌های کوچک در پارک فوتبال بازی می‌کرد. آقا سعید پیش از آنکه استاد کاراته باشد مربی اخلاق بود. بعد از شهادتش جوانان زیادی برای رفتن به سوریه داوطلب شدند و همه تصمیم گرفتند راه او را ادامه دهند. حرف آقا سعید این بود که (س) یک بار به اسارت رفت و دیگر نباید به اسارت برود. من هم دوست دارم و باید برای دفاع از حرم بی‌بی بروم. الان جوانان زیادی به مزارش می‌روند و با شهید درد دل می‌کنند. دوست داریم راهش را ادامه دهیم. خوب یادم است یک شب قبل از اینکه اعزام شود همه بچه‌ها را جمع کرد و از همه خداحافظی کرد. ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ با همراه باشید 🌹 ⊰᯽⊱≈•🇮🇷•≈⊰᯽⊱ @canale_komail
به مادرش می گفت:«مادر جان، شیرت را بر من حلال کن؛ همان شیری که دهه ی اول محرم با اشک های شوری که برای تنهایی (س) می ریختی، درهم می آمیخت و در کام من می نشست و جانم را با مهر (ع) پیوند می زد. 🌹 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ با همراه باشید 🌹 ⊰᯽⊱≈•🇮🇷•≈⊰᯽⊱ @canale_komail
هدایت شده از کانال کمیل
🏴🏴🏴 چون روز به نیمه رسید، عمر بن سعد ملعون دستور داد تا اهل بیت (علیه السلام) را بر شترها سوار کردند. (علیه السلام) را هم در حالی که بیمار بود، با غل و زنجیر بر اشتری سوار نمودند . هنگام حرکت کاروان اسرا از کنار قتلگاه، صدای شیون و گریه بانوان بلند شد که به یکباره غوغایی در کربلا به پا شد.😭 مشاهده آن صحنه ‌هاى دلخراش با آن بدن ‌هاى پاره پاره و پایمال سمّ اسبان که عمدتاً قابل شناسایى نبودند، مى‌توانست هر بیننده‌اى را از پاى درآورد ولى طمأنینه و آرامشى که در علیها السلام، یادگار صبر و شکوه ظهور کرد و صلابت و استحکامى که در کلمات دلنشین او موج مى‌زد، تا حدود زیادى آن فضاى سنگین را شکست و آن را براى آل رسول قابل تحمل کرد. (سلام الله علیها) با چشمی خون فشان رو به بدن مطهر برادر کردند و فرمودند: «به فدای آنکس که سپاهش روز دوشنبه غارت شد! به فدای آنکس که ریسمان خیامش را قطع کردند! به فدای آنکس که نه غایب است تا امید بازگشتنش باشد و نه مجروح است که امید بهبودش باشد! به فدای آنکس که جان من فدای او باد! به فدای آنکس که با دلی اندوهناک و با لبی عطشان او را شهید کردند! به فدای آنکس که از محاسنش خون می‌چکید» . (س) که مى‌دانست دشمن در انتظار است تا با دیدن کوچکترین نشانه ‌اى از ضعف وپشیمانى درخاندان پیامبر، قهقهه مستانه سر دهد، با دیدن پیکر به خون آغشته برادر، رو به آسمان کرد و گفت: «أَللَّهُمَّ تَقَبَّلْ هذا الْقُرْبانَ‌؛ خدایا این قربانى را قبول فرما!». آجرک الله یا صاحب الزمان (عج) ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ با همراه باشید 🌹 ⊰᯽⊱≈•🇮🇷•≈⊰᯽⊱ @canale_komail
هدایت شده از کانال کمیل
▪️ورود اسرای کربلا به کوفه و چرخاندن سر مقدس شهدای کربلا به‌همراه اسرا در بازار و کوچه‌های شهر ازجمله وقایع روز دوازدهم محرم است. محرم سال 61 هجری همان روزی بوده است که کاروان که در رأس آن‌ها علیه السلام و سلام الله علیها حضور داشتند، وارد شهر شد؛ همان شهری که مردمش به ظلم و ناجوانمردی مشهور بودند و زمانی با نامه‌های بسیار و درخواست‌های متعدد علیه السلام را به شهر خود دعوت کردند اما بین راه و در صحرای کربلا مقابل آن حضرت صف کشیده به‌روی ایشان و یاران غریبشان شمشیر کشیدند. وقتی خورشید به شهر کوفه تابید، عمربن سعد جلوتر از کاروان و لشکرش، خود را به دارالاماره رساند. بعد از او مأموران، کاروان اسیران کربلا را داخل شهر آوردند، این در حالی بود که شهر آن روز در محاصره و مراقبت شدید مأموران حکومتی بود. آن روز شهر کوفه شاهد مردمی بود که هر کدام چهره‌ای به خود گرفته بودند؛ گروهی از مردم گریه می‌کردند و نالان بودند از اینکه چرا سر مقدس نوه رسول خدا صلوات الله علیه و امام زمان خود را بر سر نیزه می‌بینند و گروهی احمقانه و گستاخانه می‌خندیدند و شادی می‌کردند تا شریک شادی دشمنان حضرت علیه السلام باشند. ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ با همراه باشید 🌹 ⊰᯽⊱≈•🇮🇷•≈⊰᯽⊱ @canale_komail
هدایت شده از کانال کمیل
▪️روز اول صفر سال 61 هجری همان روزی بود که کاروان اسیران کربلا که در رأس آن‌ها امام سجاد علیه السلام و سلام‌الله علیها حضور داشتند، وارد شهر شام شد؛ همان شهری که هر زمان از علیه السلام سؤال می‌شد سخت‌ترین وقایع طول راه اسارت شما چه زمان بود، آن حضرت با چشمان گریان و اشک‌آلود چندین بار می‌فرمودند: «الشام، الشام». ▪️مسیر تا ، مسیری طولانی بود. بنابراین در میان راه روستاها و منزلگاه‌هایی وجود داشت که به منزله استراحتگاه بین راه محسوب می‌شد. در تاریخ نوشته شده که در هر منطقه و روستایی که کاروان اسیران کربلا به آن می‌رسیدند، مردم به محض آشنایی با اعضای کاروان و باخبر شدن از شهادت امام حسین علیه السلام به گریه و زاری افتاده، سوگواری می‌کردند و بر قاتلان آن حضرت لعنت و نفرین می‌فرستادند. ▪️لازم به توضیح است که از اسیران و سرهای در میان راه کوفه تا شام، کرامت‌های بسیاری به ظهور رسیده که خاطره‌های بسیاری از آن در مقاتل و منابع اسلامی ثبت شده است. ورود به شام ▪️روز اول صفر سال 61 هجری، کاروان اسیران کربلا به شهر شام وارد شدند. مأموران یزید شرایطی را در شهر فراهم کرده بودند تا مردم آن روز را عید بدانند و به جشن و شادی در کوچه‌ها مشغول شوند. به این ترتیب، وقتی کاروان وارد شام شد که مردم در حال شادی بودند و نمی‌دانستند یزید ملعون چه جنایت هولناکی را جشن گرفته است. ▪️روایت شده که سلام الله علیها پیش از ورود به شام، به شمر ملعون فرمودند: «در زمان ورود به شام ما را از دروازه‌ای وارد کنید که جمعیت کمتری داشته باشد. در عین حال سرهای شهدا را از میان اسیران دور کنید تا مردم مشغول تماشای آن‌ها شده و کمتر نگاهشان به اهل بیت رسول خدا صلی‌الله علیه و آله بیفتد.» اما شمر که در وقاحت و بی‌شرمی نظیر نداشت، درست خلاف نظر آن بانوی مکرم رفتار کرد. به این صورت که سرها را در میان اسیران کربلا برد و همچنین آن‌ها را از دروازه ساعت که شلوغ‌ترین دروازه ورودی شام بود، وارد جمعیت مردم کرد. ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ با همراه باشید 🌹 ⊰᯽⊱≈•🇮🇷•≈⊰᯽⊱ @canale_komail
🕊🕊 شهیدی که فرستاده حضرت معصومه (س) برای حضرت زینب (س) شد که در کمیته امداد امام خمینی (ره) مشغول به کار شد، به واسطه انتقال محل کار از تهران به قم مهاجرت کرد و 12 سال در جوار حرم حضرت معصومه (س) در شهرک پردیسان ساکن شد. ▫️با شروع جنگ در سوریه داوطلب رفتن به جبهه شد. این شور و اشتیاق برای دفاع از حرم آل الله پس از شهادت خواهرزاده‌اش شهید «مسعود عسکری» دوچندان شد، تا اینکه توانست پس از 9 ماه انتطار به عنوان نیروی فنی ـ مهندسی عازم جبهه سوریه شد. او در اولین اعزامش به سوریه در دومین روز از این سفر از ناحیه شکم به شدت مجروح شد و تا هفت ماه تحت مداوا بود که او را از حضور در میدان‌های جنگ بازداشت. ▫️نبی‌لو پس از چهارمین اعزامش به سوریه روز شنبه 29 مهر سال 96 در منطقه دیرالزور توسط تک‌تیراندازان تکفیری به شهادت رسید. ▫️همسر در نوشته‌ای تعریف کرده است: هر دو نفر ما خادم حرم حضرت معصومه (سلام‌الله علیها) بودیم. دفعه آخر که برای خداحافظی رفتیم حرم، وقتی برمی‌گشتیم، گفت دفعات قبلی خودم کار را خراب کردم عزیز! گفتم چرا؟ گفت چون همیشه موقع خداحافظی می‌گفتم یا (س) من را دو ماهی قرض بده تا برای حضرت زینب (س) نوکری کنم. ولی این‌بار از حضرت خواستم من را ببخشد به (س). من هم خندیدیم و گفتم خب چه فرقی کرد؟ گفت: اینها دریای کرم هستند چیزی را که ببخشند دیگر پس نمی‌گیرند. 🕊 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ با همراه باشید 🌹 ⊰᯽⊱≈•🇮🇷•≈⊰᯽⊱ @canale_komail