#سلام_بر_ابراهیم 🕊
#قسمت143
مجروحيت
پزشــك بهــداری دزفول گفت: گلولــهای كه به صورت خــورده به طرز
معجزهآسائی از گردن خارج شده، اما به جايی آسيب نرسانده. اما گلولهای كه
به پا اصابت كرده قدرت حركت را گرفته، استخوان پشت پا خرد شده. از طرفی
زخم پهلوی او باز شده و خونريزی دارد. لذا برای معالجه بايد به تهران منتقل شود.
ابراهيم به تهران منتقل شد. يك ماه در بيمارستان نجميه بستری بود. چندين
عمل جراحی روی ابراهيم انجام شــد و چند تركش ريز و درشــت را هم از
بدنش خارج كردند.
ابراهيــم در مصاحبه با خبرنگاری كه در بيمارســتان به ســراغ او آمده بود
گفت: با اينكه بچهها برای اين عمليات ماهها زحمت كشيدند و كار اطلاعاتی
كردنــد. اما با عنايــت خداوند، مــا در فتحالمبين عمليــات نكرديم! ما فقط
راهپيمائی كرديم و شعارمان يا زهرا سلام الله علیها بود. آنجا هر چه كه بود نظر عنايت
خود خانم حضرت صديقه طاهره سلام الله علیها بود.
ابراهيم ادامه داد: وقتی در صحرا، بچهها را به اين طرف و آن طرف ميبرديم
و همه خسته شده بودند، سجده رفتم وتوسل پيدا كردم به امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)
از خود حضرت خواستيم كه راه را به ما نشان دهد. وقتی سر از سجده برداشتم
بچهها آرامش عجيبی داشتند، اكثرًا خوابيده بودند. نسيم خنكی هم ميوزيد.
من در مسير آن نسيم حركت كردم. چيز زيادی نرفتم كه به خاكريز اطراف
مقر توپخانه رســيدم. در پايان هم وقتی خبرنگار پرسيد: آيا پيامی برای مردم
داريد؟ گفت: ما شرمنده اين مردم هستيم كه از شام شب خود ميزنند و برای
رزمندگان ميفرســتند. خود من بايد بدنم تكهتكه شود تا بتوانم نسبت به اين
ِ مردم ادای دين كنم!
ابراهيم به خاطر شكستگی استخوان پا، قادر به حركت نبود. پس از مدتی بستری
شدن در بيمارستان به خانه آمد و حدود شش ماه از جبههها دور بود. اما در اين
مدت از فعاليتهای اجتماعی و مذهبی در بين بچههای محل و مسجد غافل نبود.
راوی:مرتضی پارسائيان، علی مقدم
زنـدگۍنامھشهیـدابࢪاهیمهادۍ💜
●➼┅═❧═┅┅───┄
با #کانال_کمیل همراه باشید 🌹
⊰᯽⊱≈•🇮🇷•≈⊰᯽⊱
@canale_komail