eitaa logo
🇮🇷کانال کمیل🇮🇷
427 دنبال‌کننده
28.4هزار عکس
15.7هزار ویدیو
73 فایل
کانالی برای ارائه مطالب متنوع سیاسی،اجتماعی ، مذهبی، ادبی و طنز..... کپی از مطالب کانال آزاد است https://eitaa.com/joinchat/1446576180C08cc5661cc لینک کانال کمیل👆 آیدی:👈 Canele_komeil@ ارتباط: @n_bande
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴 پرونده شکایت از روحانی به دستگاه قضایی رسید 🔹 پژمانفر رئیس کمیسیون اصل ۹۰ مجلس با اشاره به بررسی پرونده شکایت از رئیس‌جمهور سابق در کمیسیون اصل ۹۰ گفت: ۲ مورد از این شکایات یعنی مداخلات ارزی و موضوع بورس به دستگاه قضایی واصل شده است.‌‌ 🔹درباره حوادث اخیر کشور نیز در کمیسیون پرونده‌ای را در این خصوص در دست بررسی داریم و نشستی با دادستان کل کشور برای این منظور برگزار شد و حوادث چند وقت اخیر کشور مورد بررسی قرار گرفت.
♨️اینم خیلی عالی بود!!😊👌🏻👏🏻👏🏻 🇮🇷
در بدبختی و حقارت سازمان تروریستی اینترنشنال همین بس که نشستن دارن فتوشاپ درست میکنن!!! از شدت هول شدن هم به جای مشکی، نوشتن مشکلی!!!!😐
هدایت شده از KHAMENEI.IR
19.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 | از درمان سرطان خون با روش ژن‌درمانی تا راه‌افتادن پالایشگاه فراسرزمینی در هفته‌های آشوب در کشور 🔺️ مطرح شده توسط رهبر انقلاب در دیدار اخیر 💻 Farsi.Khamenei.ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📛 دروغ جدید ضدانقلاب!!! هم اکنون جمعیت میلیونی در خیابان پیروزی! 🔹رقص و هلهله برای باخت ایران با وجود قطعی برق!😐 واقعیت را ببینید 👆🏻
دوستان بزرگوار با عرض معذرت امروز فراموش کردم داستان را ارسال کنم🌹
جلسه۰۰۰ داستان دنباله دار من و مسجد محل قسمت نُهم ۰۰۰ آخر جلسه نوبت رسید به برنامه ریزی فردا پنج شنبه ، دیدار با خانواده شهداء ، سید گفت طبق برنامه قبلی فردا باید می رفتیم منزل مادر شهید قمی نژاد ، ولی گویا مادرش ، رفته زیارت امام رضا(ع) ، خوب البته بهتر هم شد ، چون من می خواستم پیشنهاد بِدم با توجه به وضعیت مملی کوچیکه خواهر زاده شهید محمد ِ جمال عشقی ، یه سر بریم خونه مادر شهید جمال عشق۰۰۰ ، هنوز کلام سید تموم نشده بود ، که دکتر پرید وسط حرفش ُ و تندی گفت : واسه فردا هماهنگ کردم ، یه سر بِریم دفتر آقای شهردار ، دست بوسی ، یه چند کیلو شیرینی و یه تاج ِ گُل هم با خودمون می بریم ، سید با همون شیرینی زبونش خندید ُ و گفت : زِکی ِ ، دُکی جون ؟ کاه گِل لَقد نمی کردیم ، ها ؟ ما واسه شب جمعه های هر هفته برنامه دیدار با خانواده شهدا داریم که عهد بستیم هیچ چیزی رو جایگزین اُون نکنیم ، بعدش هم ، ما واسه دیدار با خانواده شهداء یه جعبه شیرینی یه کیلویی می بریم و بس که اون هم مورد اعتراض بعضی از حَضراته ، چی شده که برای دیدار با جناب شهردار می فرمائید دو سه کیلو شیرینی ناب و یه تاج ِ گُل بِبریم ، که روی هم رفته پول ده کیلو شیرینی میشه ُ و خرج ده هفته دیدار با خانواده شهداء ، بابا اِیول ، حرفا می زنی ، ها ؟ آقای ولی زاده خندید ُ و گفت : حاج آقا با اتفاقاتی که این چند روزه افتاده ، پسرا به من خبر دادن خوابی که مملی کوچیکه دیده خیلی روش اثر گذاشته ، بچه از این رو به اون رو شده ، اون بچه ایی که دائما" با بچه ها بازی می کرد ُ و می گفت ُ و می خندید ، حالا فقط فکرش شده پول ، از وقتی هم که شنیده که مسجد تصمیم گرفته تابلوی بزرگ ُ و قدیمی ِ دعای خواص امام رضا(ع) رو از رو دیوار بِکَنه ، حسابی قاطی کرده ، اَگه ولش کنی تا صبح کنار تابلو نگهبانی میده تا کسی به تابلوی دایی شهیدش دست نزنه ، اون شهید که مفقود الاثر شده ُ و هیچ خبری ازش نیست ، بچه دلش رو به این تابلو خوش کرده ، تازه بچه ها میگن تُو خواب دایی ش گفته : بزودی برمی گرده و با اون تُو مسجد نماز می خونه ، شاید قرار خبری از شهید مفقود الاثر بشه ، حاج آقا دلبری حرفهای آقای ولی زاده رو تائید کرد و قرار شد واسه برنامه فردا رای گیری بشه ، اُکثریت رای دادن که بهتر بریم منزل شهید محمد ِ جمال عشقی ، من به عنوان تازه وارد دستم پائین بود ، حاج آقا پرسید : آقای عبدی چرا رای نمی دی ، گفتم حاج آقا من که عضو رسمی نیستم ، حاج آقا خندید ُ و گفت : حالا دیگه هستی ، اولین کسی که به من تبریک گفت ، آقای ولی زاده بود ، بعدش آقای باصری رو به من کرد و گفت : خوش اومدی تازه وارد ، یه هو دکتر پرسید ، حاج آقا به نظرتون تعدادمون زیادی ، زیاد نشده ؟ هواسم به سید بود ، یه چِش قوره به دکتر رفت ُ و گفت : دُکی جُون شوما خودِشو ناراحت نکن ، به مَش قربون می گم ، چند تا صندلی اضافه کنه ، البته هیچ کدوم به صندلی چرمی چرخون شما که از خونه واسه خودت آوردی نمی رسه ، خیلی دلم می خواد ، یه روز روش بشینم یه چرخی بزنم و ببینم شما وقتی روی این صندلی ها می شینید دنیا ُ و مردم رو چه جوری می بینید ، آقای باصری خندید ُ و گفت : سید جُون ، اینکه پرسیدن نداره ، به نظر تو یه آدم ِ سواره روی اسب ، پیاده هارو چه جوری می بینه ، آقا دکتر هم همون جوری یه خنده تلخی کرد ُ و گفت : بلاخره یکی که سال ها درس خونده ُ و زحمت کشیده و مقام ُ و منصَبی به دست آورده باید یه سر ُ و گَردن از بقیه بالاتر باشه ُ و بالاتر بشینه ، آقای ولی زاده نه ورداشت ، نه گذاشت ، سریع گفت : بله بالاتر بشینه ، رو صندلی ، نه رو گُرده مردم ، حاج آقا زودی پرید وسط میدون ُ و گفت : پس فردا بعد از نماز مغرب ُ و عشاء می ریم خونه مادر شهید مفقود الاثر محمد ِ جمال عشقی ، یادتون نَره کسی غایب نشه ، غایب طبق تصمیمی که خودتون گرفتید باید اهل مسجد ُ و بستنی بِده ، من که بدم نمی یاد یه بستنی مجانی بخورم ، همه خندیدن ، حاجی اشاره کرد به سید ، سید ؟ یادت نره به خانواده شهید اطلاع بدی ، مثل چند هفته قبل سوتی ندی ، وای ، یه هو مجلس از خنده تَرکید ، آقای باصری با خنده گفت حاج آقا ؟ شما هم داش مَشتی شدی ، کلمات سید ُ و تکرار می کنی ، (سوتی نَدی) ، حاج آقا خندید ُ و گفت عُذر می خوام ، چقدر به این سید می گم ، اولاد ِ پیغمبر(ص) با این ادبیات لوطی ها و قلندرای قدیم حرف نزن ، رو ما هم اثر می زاره ، دیروز عیال تو خونه فرمودن که نون بخرم ، به جای اینکه بِگم باشه حتما" ، بدون اینکه خودم متوجه بشم گفتم : رو جفت چشام ، چاکریم ، حالا تُو خونه عیال تا منو می بینه ، می خنده و میگه حاج آقا ؟ چاکرم ، نوکرم ، تاج سرم ، خلاصه دربِدرتیم ، وای انقدر خندیدیم ُ و قه قهه زدیم که بیچاره حاج آقا از ترس اینکه اتفاقی نیوفته ، زودی هزار تومن صدقه گذاشت ۰۰۰ ادامه دارد پایان قسمت نُهم ، حسن عبدی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
علیه السلام: آن نیست که خوب را از بد تشخیص دهد. عاقل،کسی است که از میان دو بد،آن را که ضررش کمتر است بشناسد
♨️یادمان باشد‼️ فرمودند: مهمترین مشکل ما امروز علی‌العجاله مشکل اقتصادی است. دهه‌ی ۹۰ از لحاظ اقتصادی دهه‌ خوبی نبود برای ما. مشکلاتی برای ما به وجود آمد. 🔹من می‌بینم مسئولان جدّاً دارند تلاش می‌کنند. کارهایشان هم در موارد بسیاری مؤثر است.اما خب مشکل اقتصادی هست. 🔹امروز البته کشورهای مختلف دنیا هم مشکل اقتصادی را دارند. ما هم داریم. باید تلاش کنیم ان‌شاءاللّه این مشکل را برطرف کنیم. یادمان نرود‼️ 🇮🇷