#پرده_دوم: توجیهاتیبرایباحسیننبودن!
{ اسلام به من نیاز داشت }
عدهای در کربلا حاضر نشدند و بهانهشان این بود که اگر در کربلا بیاییم ، کشته میشویم. درحالی که در این شرایط اسلام به افرادی مثال ما نیاز دارد.
ما باید باشیم تا بتوانیم آیات و احادیث را زنده نگه داریم.
باید ترویج علم کنیم و...
مگر اسلام امام حسین با اسلام شما فرق میکرد!
اسلام حسین برای این که زنده بماند، نیاز به جهاد داشت، نیاز به فداکاری داشت، نیاز به خون داشت...
بعضی وقتها اثر خون خیلی بیشتر از اثر علم است.
پس این توجیه درست نیست که به بهانه تحصیل علم و یا تدریس علم، جبهه جهاد علیه باطل را خالی کرد.
امام حسین رفت تا به خدا برسد، رفت تا جانش را نثار کند، اسلام به امام حسین(علیهالسلام) نیاز داشت، ولی به خون او نیاز داشت ...
{ از دشمن میترسیدم }
شیعیان، گرفتار ظلم یزید بودند.
امام را به فریادرسی خواندند.
امام هم در پاسخ آنان راهی کوفه شد.
خود امام، در راه از اشخاص مختلف مدد خواست.
بعضی ندایش را پاسخ داده به او پیوستند، مانند زهیر بن قین، برخی هم عذر و بهانه آوردند و اوضاع بحرانی کوفه را یادآور شدند.
امام به آنان می فرمود: اگر یاری نمیکنید، لااقل از این منطقه دور شوید، چرا که هر که فریاد دادخواهی ما را بشنود، ولی به یاری نیاید. گرفتار دوزخ خواهد شد.
📕۱۰
ندای «هَل مِن ناصِرٍ» امام حسین(علیهالسلام) نیز در روز عاشورا، خطاب به همه کسانی بود که یارای دفاع از حریم و حرم اهل بیت را داشتند.
فریاد استغاثه آن حضرت که به «هَل مِن مغیثٍ» و «هل مِن ذابٍ» بلند بود، از همه آیندگان، لبیک اجابت میطلبد.
بسیاری از بزرگان تنها به دلیل ترس نیامدند از پسر فاطمه حمایت کنند.
یزید قدرت و هیمنه پوشالی عجیبی داشت و ترسناک هم بود.
📕۱۱
✨امام خامنهای در مورد ترس بزرگان بیان میدارند:
«این، یک عبرت عجیب در تاریخ است. آنجا که بزرگان میترسند، آن جا که دشمن چهره بسیار خشن را از خود نشان میدهد، آن جا که همه احساسی میکنند اگر وارد میدان شوند، میدان غریبانهای آنها را در خود خواهد گرفت؛ آن جاست که جوهرها و باطن افراد شناخته میشود.
در تمام دنیایی اسلامی آن روز - که دنیای بزرگی بود و کشورهای اسلامی زیادی که امروز مستقل و جدا هستند، آن روز یک کشور بودند- با جمعیت بسیار زیاد، کسی که این تصمیم، عزم و جرات را داشته باشد که در مقابل دشمن بایستد، حسین بن علی(علیهالسلام) بود.
بدیهی بود که وقتی مثل امام حسین حرکت و قیام کند، عدهای از مردم هم دور او را خواهند گرفت و گرفتند.
اگرچه آنها هم، وقتی معلوم شد که کار چقدر سخت است و چقدر شدت عمل وجود دارد، یک یک از دور آن حضرت پراکنده شدند و از هزار و اندی آدم که با امام حسین(علیهالسلام) از مکه به راه افتاده، یا در بین راه به حضرت پیوسته بودند، در شب عاشورا تعداد اندکی ماندند که با مجموع آن چه که روزعاشورا خودشان را به حضرت رساندند، 72 نفر شدند!»
📕۱۲
#پرده_سوم: توجیهات در کربلا
{ مجبورم انجام دهم }
در دیدار امام با عمر سعید توجیهاتی که عمر سعد آورد، نشان از این است که وی میخواهد بگوید که مجبور است این کارها را انجام دهد.
برای تحلیل گفته های عمر سعد باید توجیهات او در چهار بعد بررسی شود:
ذکر توجیه،
تقریر توجیه،
خاستگاه توجیه،
پاسخ امام به توجیه عمر سعد.
در مورد خاستگاه این توجیهات باید گفته شود که عمر سعد گویا خود را مجبور به کشتن امام میبینید و این توجیه خاستگاه همه توجیهاتی است که او آورده است.
به عبارت دیگر، زبان حال عمر سعد این است که: «درست است. که مقابله با امام کار پسندیدهای نیست، ولی من مجبورم!»
با این پیش فرض است که عمر سعد بهانههایی از جنس مال و خانه و خانواده میآورد...
📕۱۳
سرانجام عمر سعد سپاه اموی را به جنبش درآورد و به سوی اردوگاه حسینی حمله ور شد.
عمر سعد در مسابقه با شمر عقب نیفتاد و در ریختن خون پسر فاطمه شریک شد...
چه توجیهی کرد عمر سعد: عقب نیفتادن از کشتن عزیز زهرا...
میخواستم همرنگ لشکر باشم (بهانه سیاهی لشکر)
در کربلا بهانه بیطرف بودن اصلا جایگاهی ندارد. در صحنه کربلا یا با حسینی یا با یزید!
📕۱۴
#پرده_چهارم: کربلا، سرزمین بیبهانگی
انسان نیازمندِ حجت، برهان و بهانهشکنی است.
توجیهگری، بهانهآوری و یافتن گریزگاه از حق، کوشش هماره انسان است؛ آنگاه که در اسارت نفس و کششها و کشمکشهای پست و فرومایه دنیوی فرو میغلتد.
همه پیامبران آمدهاند تا فرصت «بهانه» را از انسان بگیرند تا هیچ کس نگوید: نمیدانستم.
کسی نگوید: چراغی نداشتم.
خداوند در هدف بعث انبیا می فرماید: «تا برای مردم، پس از فرستادن پیامبران، در مقابل خدا بهانه وحجتی نباشد.»
📕۱۵
کربلا حجت بالغه است. برای همه آنانی که «نتوانستن» یا «نمی شود» را فریاد میزنند، اتمام حجت است.
کربلا از نظرگاه سنی، «حجت» است و تقریباً هرکس در کربلا میتواند الگوی سنی خود را بیابد:
نوجوانان، قاسم، عبدالله بن الحسن و عمروبن جناده را؛
جوانان و میان سالان، علی اکبر، عباس، عبدالله و جعفر را؛
پیران، حبیب، عابس و مسلم بن عوسجه را؛
معلولان، مسلم بن کثیر اعرج را؛
زنان، زینب(س)، رباب و اموهب را
و حتی کودکان، اصغر و سکینه را؛
کربلا از این جهت نیز در جنگ های تاریخ اسلام یک استثنا است...
همه رنگ ها نیز در کربلا یافت می شوند؛ سیاه مانند جون ، غلام ابوذر
سفید مانند اسلم ترکی.
همه گروه های اجتماعی نیز گویی در کربلا نماینده دارند:
معلمان، بازاریان، تازه ایمان آورندگان، غلامان و...
کربلا هرکس را که بخواهد با تکیه بر بهانهها صحنه حق را رها کند، خلع سلاح میکند؛ حتی کودک با گریه خویشتن میتواند نقش آفرین باشد.
📕۱۶
همراه حالات انسانی نیز در کربلا چهره و جلوه نموده است؛
حضور خانوادگی و دسته جمعی، نوعروسان،
بیماران و گرفتاران.
برای مثال، عبدالله بن عمیر کلبی و جنادة بن حارث انصاری با خانواده در جبهه حضور یافتهاند،
یا فرزند یکی از صحابه را به اسارت گرفتهاند و اباعبدالله هرچند وی را برای رفتن و آزاد کردن فرزند تشویق میکند
و حتی هزینه لازم را برای رهایی فرزند میپردازد، امام را رها نمیکند.
غم، شادی، آرامش، اضطراب، تشنگی، گرسنگی، غربت، قساوت و شقاوت، محبت و مهربانی و همه جلوهها و حالات، از فروترین تا فراترین، در کربلا دیده می شود.
کربلا سرزمین بیبهانگی است: تشنگی، بهانه نجنگیدن و تنهایی، دلیل گریز، تسلیم و ذلتپذیری نیست.
اگر بدانی زن و فرزند نیز از قساوت و بیرحمی دشمن مصون نمیمانند و اسارت و رنج در انتظار نشسته است، نمیتوان صحنه را رها کرد و مسئولیت را نادیده گرفت.
شاید این فقره از زیارت اربعین رساترین وصف از کربلا و شهادت ابا عبدالله(ع) و یارانش باشد:
«و حسین(ع) جانش را فدای تو کرد تا بندگانت را از جهالت و نادانی و سردرگمی و گمراهی رهایی بخشد.
کربلا پایان بخش سردرگمی و بلاتکلیفی است و تکلیف همه پس از کربلا معلوم است...
📕۱۷
این جلسه از جلسات معرفی کتاب با مروری بر کتاب#توجیهالمسائل_کربلا ؛ به پایان رسید.
🔸🔹🔸
هر هفته ۲پرسش از کتاب معرفیشده ، مطرح میکنیم.
عزیزان میتوانند تا دوشنبه هفته آینده ، کتاب رو مطالعه
و پاسخهاشونو برای بنده بفرستند
تا
به افرادی که پاسخ جامع و کامل دادند ، جوایزی اهدا کنیم.
و اما سوالات این هفته ؛ از کتاب #توجیهالمسائل_کربلا
⬇️ ⬇️
سوال اول:
عاقبت(عطاءبن رباح) مردی که در واقعه کربلا حضور داشت و بی تفاوت بود، چه شد؟
سوال دوم :
از نظر امام خامنه ای ؛ باطن افراد کجا شناخته میشود؟
#ابرگروه_دانشگاه_انقلابیون_اصیل
----------.pdf
195.4K
#توجیهالمسائل_کربلا
جهت مطالعه و پاسخگویی به سوالات شما عزیزان
#ابرگروهدانشگاهانقلابیوناصیل
بسم الله الرحمان الرحیم
الحمد الله رب العالمین،وصل الله علی محمد واله الطاهرین
امشب بنا دارم در باره یک تفکر خطرناک وانحرافی با شما گفتگو.کنم.
متاسفانه این فرقه خطرناک در جامعه امروز ما هم داره گسترش پیدا می کنه
فرض کنید شما رفتین تو یک دانشگاه ثبت نام.کردید ...
خب وقتی اسمتون ثبت شد با توجه به اینکه از همه قوانین وباید ها ونباید ها خبر دارید اما شما بی توجه به درس وکلاس....
نه تو کلاسها حاضر میشین نه درس می خونین...
بعد در اخر سال انتظار دارین شما هم مثل بقیه دانشجو ها که زحمت کشیدن در کلاسها خاضر بودند ،درس خوندن ،شبها بیدار خوابی کشیدن ،از خواب واستراحت خود زدند .......به شما هم نمره قبولی بدند ؟
ایا این متطقی ست ؟
انصاف هست ؟
اولین کسی که این تفکر خطرناک را داشت معاویه.لعنت الله علیه بود ویزید ملعون و.......
نظر اینها اینه که همه میرن بهشت
خوب باشی بد باشی میری بهشت
نماز بخونی یا نخونی میری بهشت
حجاب داشته باشی یا نداشته باشی میری بهشت
شراب بخوری یا نخوری میری بهشت
زنا کنی یا نکنی .......
حرام بخوری یا نخوری ....
فقط کافیه مسلمان باشی.....همین که اسلام را قبول کردی کافیه،به عمل نیست
حالا خداوند در جواب اینها جه می فرمایند
ان الذین امنو وعملو الصالحات