#ویدئو - چطور شروع کنیم؟ ☄️برای مغز بهترین حالت، حفظ وضعیت موجوده. 💥پس باید به تو اجازه نده کاری رو که وضعیت موجود رو به هم میزنه شروع کنی. 💥پس همه ی انرژیش رو میذاره برای ممانعت از شروع کار... باید باهاش بجنگی تا به نتیجه برسی... 🌹🙏 ممنونم که این ویدئو رو با دوستات به اشتراک میذاری و به رشد این صفحه کمک میکنی🙏🌹 👁راستی اگه تو ایسنتاگرام با من نیستی، روی لینک زیر کلیک کن و من رو فالو کن... www.instagram.com/cdana_ir www.instagram.com/cdana_ir 🎯 @cdana_ir 🎯 @cdana_ir

#ویدئو - چطور تبریک بگیم؟ ☄️وقتی مناسبتی میرسه، به هم پیام میدیم و تبریک میگیم. 💥اما همین پیام دادن رو هم باید بلد باشیم. 💥اگه اشتباه رفتار کنی، میتونی اثر منفی از خودت تو ذهن مخاطب بذاری... 🌹🙏 ممنونم که این ویدئو رو با دوستات به اشتراک میذاری و به رشد این صفحه کمک میکنی🙏🌹 👁راستی اگه تو ایسنتاگرام با من نیستی، روی لینک زیر کلیک کن و من رو فالو کن... www.instagram.com/cdana_ir www.instagram.com/cdana_ir 🎯 @cdana_ir 🎯 @cdana_ir

#استوری 🔥باطن زندگیت رو با ظاهر زندگی دیگران مقایسه نکن... ☄دیگران چالش ها و ضعف های زندگی شون رو جزء اسرارشون میدونن و اسرار رو فاش‌ نمیکنن ⚡پس تو میشی بازنده ی این بازی... بازی ای که توش اسرار زندگیت رو با ویترین زندگی دیگران مقایسه کردی 📲ایسنتاگرام من: www.instagram.com/@cdana_ir 🌹🙏این پیام را به کسانی که دوستشان دارید ارسال کنید🙏🌹 @cdana_ir @cdana_ir

#استوری 🔥همه چیز آدم های اطراف ما، صورت هاشون نیست. ☄قلب هایی که پشت چهره ها پنهان شدن و باید کنی نزدیک تر شد تا شناخت شون... ⚡پس از صورت ها رد شو... 📲ایسنتاگرام من: www.instagram.com/@cdana_ir 🌹🙏این پیام را به کسانی که دوستشان دارید ارسال کنید🙏🌹 @cdana_ir @cdana_ir

✍زندگی شما فوتبالیه یا والیبالی؟ 🔥۱۸ سالم بود که عمه‌ام متوجه شد شوهرش با یک زن دیگه رابطه دارد. آبروریزی به پا کرد. بعد فهمید فقط رابطه نیست، عقد هم کرده و طرف باردار است. مدتی دعوا و جار و جنجال کرد. ۲۰ سالم که بود از هم جدا شدند. عمه‌ام ۵۶ ساله بود در آستانه بازنشستگی با سه بچه نوجوان و جوان. ☄۲۲ سالم بود که عمه‌ام بعد از بازنشستگی کلاس نقاشی ثبت نام کرد. نقاشی‌هایی که می کشید در حد بچه‌های دبستانی بود. در نظرم یک آدم داغون و شکست‌خورده بود. به قول فرنگی ها یک لوزر به تمام معنا که حالا سر پیری یادش اومده بود با یک مشت بچه کم سن و سال هم‌شاگردی بشه و نقاشی یاد بگیره 🔥پدرم در نظرم یک قهرمان بود. یک سال با عمه ام اختلاف سنی داشتند. همه چیز زندگی پدرم مرتب و منظم بود. بچه‌هاش درس‌خون بودند. کار و زندگی مرتبی داشت و کم‌کم آماده می‌شد برای بازنشستگی. ☄ده سال از اون زمان گذشت. ۳۲ ساله بودم. درسم تمام شده بود در شرکتی کار می‌کردم. اتفاقی با خواهرم تلفنی حرف می‌زدم گفت الان گالری هستیم رفتیم خونه بهت زنگ می‌زنیم. پرسیدم گالری چی؟ گفت نقاشی‌های عمه دیگه! عمه؟ نقاشی؟ گفت آره دیگه الان خیلی وقته این کار رو می‌کنه. نقاشی‌هاش رو می‌فروشه یکی دو جا هم تدریس می‌کنه. خیلی معروف شده. داشتم شاخ در می آوردم. حالا بعد از چند سال که نگاه می‌کنم می‌بینم آدم لوزر من بودم که چنین دیدگاهی به زندگی داشتم و فکر می‌کردم از یه جایی به بعد پیر هستی و نمی‌شه چیز جدید یاد گرفت و زندگی را تغییر داد و بعضی کارها را باید از بچگی شروع کرد و گرنه دیگه خیلی دیره. 🔥عمه‌ام بعد از بازنشستگی، زندگی جدید برای خودش شروع کرد و آدم متفاوتی شد اما پدرم یاد گرفت چطور با کامپیوتر بازی کنه و سرخودش را با بازی کردن و شکستن رکوردهای پیاپی خودش گرم کنه. عمه‌ام تبدیل شده به الگوی خانواده. دو تا از خواهرهام بعد از لیسانس رشته‌هاشون رو عوض کردند و رفتند سراغ چیزی که دوست داشتند. یکی‌شون کامپیوتر را ول کرد رفت مترجمی زبان. دومی علوم سیاسی را ول کرد رفت سراغ معماری که از بچگی بهش علاقه داشت. ☄می‌خوام بگم زندگی مثل بازی والیبال می‌مونه مثل فوتبال نیست که اگر نیمه اول خیلی عقب باشید نیمه دوم کار خیلی سختی برای جبران دارید. مثل والیبال می‌مونه. هر ست که تمام می‌شه شروع ست جدید یک موقعیت تازه است و همه چیز از اول شروع میشه. مهم نیست تا حالا جلو بودی یا عقب. یه مسابقه جدیده (برگرفته از یک مطلب توئیتری) ✅⬅️ متن بالا رو براتون گذاشتم که بگم: مهم نیست الان تو چه سن و سالی هستید. ⚡مهم نیست که تا حالا چقدر کم کاری داشتید. ⚡مهم نیست که چه فرصت هایی رو سوزوندید. ⚡مهم اینه که همین الان میتونه شروع ست دوم زندگی والیبالی شما باشه. 🌪از الان تا چند سال آینده تلاش کنید و به موفقیت هایی که میخواید برسید. تاریخ خیلی از اسامی رو به ما معرفی میکنه که تو دهه های سوم و چهارم و پنجم و ششم زندگی شون تازه شروع کردن و براخودشون اسطوره هایی شدن... 🔥شما هم می تونی. از همین الان شروع کن... 🙏❤️مارو دنبال کنید و به دوستاتون معرفی کنید❤️🙏 🎯 @cdana_ir 🎯 @cdana_ir

#ویدئو - برای ارتباط مؤثر به اعتماد به نفس بالا نیازمندید! 🔥اعتماد به نفس چیه؟ 🔥چرا کم میشه؟ 🔥چطور زیاد میشه؟ 🌪این ویدئو جواب خیلی از سوالات شماست 🌹🙏ممنونم که این پست رو با دوستانت به اشتراک میذاری🙏🌹 👉 @cdana_ir 👉 @cdana_ir

#پادکست - مجموعه پادکست های #مدیریت_بحران - قسمت اول 🌹🙏 لطفا برای یک نفر از دوستان تون بفرستید🙏🌹 🎤نويسنده و گوینده: محمدصادق حیدری 🎯 @cdana_ir 🎯 @cdana_ir

✅✍️از نبرد با گنجشک ها فرار کن!! 🔸بعد از اینکه «مائو» (بنیانگذار جمهوری خلق چین) تو سال 1949 رئیس جمهور وقت چین رو کنار زد و خودش حاکم شد؛ در اولین اقدامش دست به نابود کردن چهار آفت زد: 🔹«موش صحرایی، مگس، پشه و گنجشک» 🔸گنجشک ها دانه های گیاهی رو میخوردن و به مردم خساراتی وارد میکردن. به خاطر همین، مائو باهاشون سر لج افتاده بود و میخواست منقرض شون کنه! 🔹مردم رو بسیج کرد علیه گنجشک ها! 🔸جنگ یه طرفه و ناعادلانه ای بود. تمام اقشار، از بچه مدرسه ای ها تا نظامی ها دست به یه هولوکاست گنجشکی زدن! 🔹عاقبت روز پیروزی رسید. گنجشک ها تقریبا منقرض شدن و مائو یه نفس عمیق تو هوای بدون گنجشک کشید!! 🔸اما این آخر ماجرا نبود! تازه بدبختی ها شروع شد. مائو یادش رفته بود که گنجشک ها علاوه بر دانه های گیاهی، حشرات رو هم میخورن! حالا که کلانتر نیست، قورباغه هفت تیر کش شده! 🔹حشرات به مزارع هجوم آوردن و تمام بذرها رو درو کردن و هیچی نذاشتن! انقدر خوردن و خوردن که یه قحطی بزرگ تو چین رخ داد... 🔸45 میلیون نفر از گرسنگی مردن! 🔹سال های سال یکی از اصلی ترین واردات چین، واردات گنجشک از شوروی بود... برای برگرداندن تعادل به طبیعت! 🔸خیلی وقت ها تصمیماتی که تو مسیر زندگی مون میگیریم، اولش خیلی خوشگل و شسته رفته به نظر میان! اما از لایه های بعدیش غافل میشیم. 🔹لایه هایی که خیلی واضح و بدیهی هستن ولی ما غرق در زیبایی های تصمیم خودمونیم... 🔴اگه بخوام بهتون یه راه بدم؛ میگم یه قلم و کاغذ دست تون بگیرید: 👈تصمیم تون رو بنویسید 👈با استفاده از تکنیک بارش فکری (که قبلا براتون گفته بودمش) هر چی که به ذهن تون میرسه و احتمال میدید تصمیم شما این اثرات رو داشته باشه بنویسید. (حداقل تا سه لایه بعدی رو پیش بینی کنید) 🔸پس تصمیم رو مینویسید، بعد اثرات تصمیم، بعد اثراتِ اثراتِ تصمیم و ... 🔹یه مدت که این طوری تصمیم بگیرید، ذهن تون سیستماتیک میشه و خودتونم متوجه نمیشید، اما به شدت تصمیم هاتون مدبّرانه خواهد شد و دیگران کلی براتون کیف میکنن :) 📝محمدصادق حیدری 🌹🙏 لطفا برای یک نفر از دوستان تون بفرستید🙏🌹 🎯 @cdana_ir 🎯 @cdana_ir

📽 #ویدئو - تنها راه شاد زیستن! 🔥ناراضی بودن ما از خودمون یه دلیل اصلی داره. ❄️رفع اون دلیل اصلی باعث میشه ما طعم زندگی آرام و رضایت از خود رو بچشیم. 🔥اگه واقعا به زندگی شاد و آرام تمایل داری، این ویدئو رو به هیچ وجه از دست نده! 💥یادت نره، بعد از دیدن ویدئو، اون رو برای حداقل یه نفر بفرست. حلقه ی شادی رو قطع نکن! 🎯 @cdana_ir 🎯 @cdana_ir

#ویدئو - اهمال کاری با فرار از استرس! ☄️مغز گاهی استرس رو یه وسیله میکنه برای اهمال کار شدن ما. 💥اگه ترفندهای مغز برای فریب خودت رو نشناسی، راحت فریب میخوری. 💥این ویدئو به یکی از جدی ترین راه های مغز برای دعوت کردن تو به اهمال کاری اشاره میکنه. 🌹🙏 ممنونم که این ویدئو رو با دوستات به اشتراک میذاری و به رشد این صفحه کمک میکنی🙏🌹 👁راستی اگه تو ایسنتاگرام با من نیستی، روی لینک زیر کلیک کن و من رو فالو کن... www.instagram.com/cdana_ir www.instagram.com/cdana_ir 🎯 @cdana_ir 🎯 @cdana_ir

#پادکست - مجموعه پادکست های #مدیریت_بحران - قسمت دوم 🌹🙏 لطفا برای یک نفر از دوستان تون بفرستید🙏🌹 🎤 نویسنده متن و گوینده: محمدصادق حیدری 🎯 @cdana_ir 🎯 @cdana_ir

#ویدئو - مثل آب خوردن 50 جلد کتاب بخون! 🔥همه مون میدونیم که مطالعه مثل نون شب واجبه! 🔥اکثرمون از این که چرا مطالعه نمیکنیم ناراضی هستیم 💥تو این ویدئو هیچ بهانه ای برات نمیذارم که نتونی سالی 50 جلد کتاب بخونی... فقط دل بده. 🌹🙏 لطفا برای یک نفر از دوستان تون بفرستید🙏🌹 🎯 @cdana_ir 🎯 @cdana_ir

✅✍️برای خودت یه چیقو دست و پا کن! 🔫صدا تیر بلند شد! همه ی اهالی روستا از خونه بیرون زدن! دزدها به روستا حمله کرده بودن. ☠️یکی از دزدها که هم سیبیلش کلفت تر بود و هم صداش، با صدای بلند به همه ی اهالی روستا گفت: «هر چی اشرفی و پول و طلا و نقره و مس و روغن و آذوغه و حتی کشک دارید با خودتون بیارید خونه کدخدا؛ وگرنه هر چی دیدید از چش خودتون دیدید!» ⚔️چاره ای نداشتیم.. همه ی دار و حتی ندارمون رو دو دستی دادیم دست کدخدا و کدخداهم دو دستی داد دست دزدا! کل دار و ندار روستا علاوه بر اون غنایم، چهار تا قاطر بود که اونا هم شدن بارکش دار و ندار ما برای دزدا! چیزی هم اگه تو روستا موند، به خاطر این بود که دزدا دیگه جا نداشتن با خودشون ببرن... ❇️از همه بدتر حال غلامرضا بود! غلامرضا اومد جلو دزدا وایسه و مقاومت کنه که گرفته بودنش که بکشنش... با وساطت کدخدا و روحانی روستا، فقط به شکستن کتف غلامرضا اکتفا کردن. ⬅️آخرشم همه مون رو تو خونه کدخدا حبس کردن و با دل و جرأت غلامرضا و سرک کشیدن به بیرونش فهمیدیم هم دزدا و هم دار و ندارمون و هم چهار تا قاطر رفتن! 🔹همه جمع شدیم خونه کدخدا ببینیم چی برامون مونده و چی رفته! 🔸غلامرضا همه ی دار و ندارش رفته بود بجز چن تا گوسفند و یه چیقو (وسیله ای که پنبه دانه رو از کولکِ پنبه جدا میکنه).. همه ی زندگیش همین چیقو بود. یک ماه از این ماجرا گذشت... غلامرضا چیقوش رو انداخت رو همون کتف شکسته و گفت میخوام برم تهران کار کنم پول درآرم! ⚪️هر کی هر کاری از دستش بر میومد انجام داد که منصرفش کنه.. اما مرغ غلامرضا (که دزدا بردنش) یه پا داشت و رفت... 🔵وسط سوز و سرمای زمستان بود که غلامرضا به تهران رسید. یه گوشه از بازار تهران بساط پنبه پاک کنی خودش رو پهن کرد و تلاش کرد و تلاش کرد و تلاش.. ☑️چیزی نگذشت که کار و کاسبیش سکه شد و بعد از حدود 5 سال تحمل سختی و گرما و سرمای تهران با کلی ثروت و اعتبار برگشت روستا! برگشت و کلی زمین و املاک خرید و چیقوی وفادارش رو با احترام کنار گذاشت و دست به دست بیل و داس داد و کشاورزی رو شروع کرد! 👈دکتر اصغر محمدی خنامان (که این خاطره رو از جدّ خودش نقل میکنه) میگه: اواسط دهه 40 بود که وارد دانشگاه آریامهر (صنعتی شریف امروز) شدم... سال ها بعد به عنوان نماینده سازمان انرژی اتمی ایران تو مرکز تحقیقات هسته ای سوئد مشغول به کار بودم. سال 1358 منو از کارم اخراج کردن و نه تنها شغل بلکه تمام مزایای تحصیلیم رو از دست دادم! ◀️اوضاعم شده بود بدتر از غلامرضای چیقو به دست.. فک میکردم با سابقه ای که دارم یه شغل خوب با درآمد خوب برام پیدا میشه اما هیچی به هیچی! 💯تصمیم گرفتم منم چیقوی زندگیم رو پیدا کنم.. تحصیلات و تجربه و تخصص و هر چی که داشتم رو کنار گذاشتم و جوشکاری (که تو دوران دانشجویی به خوبی یادش گرفته بودم) رو به یاد آوردم. طولی نکشید که تو یه کارخونه خودروسازی به عنوان جوشکار مشغول به کار شدم و همین مسیر رو انقدر ادامه دادم که بعدها شدم استاد دانشگاه استکهلم سوئد (اونم تو جوشکاری!) 🎯این داستان خیلی خیلی برای ما میتونه درس باشه! هر کدوم از ما باید یه چیقو تو زندگی مون داشته باشیم.. یه چیقو که اگه دزد به مال و اعتبار و شغل مون زد و شدیم هیچی به هیچی، دست به دامن اون چیقو بشیم و از دل سخت زمین لقمه ی شب مون رو بکشیم بیرون! 👈کنار چیقو داشتن باید چیقویی هم فکر کنی! فک نکن چون شیش هفت سال از زندگیت رو صرف کسب یه مدرک دانشگاهی کردی باید باقی عمرت رو هم زنجیر به همون مدرک کنی! ببین الان کجا باشی و کدوم چیقو رو به دستت بگیری اوضاعت خوب و خوب تر خواهد بود... ‼️اگه هر جوان ایرانی به جای اتلاف وقت های طلایی زندگیش تو خیلی از زمان ها و مکان هایی که نباید می بود، مهارتی رو یاد میگرفت، الان تو کشور ما کسی از بیکاری و بی پولی نمی نالید... 💪به امید روزی که همه چیقو به دست و چیقو به فکر باشیم.. 📝محمدصادق حیدری 🙏❤️ممنونم که این پیام رو با دوستان‌تون به اشتراک میذارید❤️🙏 🎯 @cdana_ir 🎯 @cdana_ir

#پادکست - مجموعه پادکست های #مدیریت_بحران - قسمت سوم 🌹🙏 لطفا برای یک نفر از دوستان تون بفرستید🙏🌹 🎤نویسنده متن و گوینده: محمدصادق حیدری 🎯 @cdana_ir 🎯 @cdana_ir

#ویدئو - با مدیریت زمان به روش «بولت ژورنال» بهره وری تون رو چند برابر کنید! ⚠️حتی اگه نمیخوای مدیریت زمان رو کامل یاد بگیری، این ویدئو رو به هیچ وجه از دست نده!⚠️ 🌪این روش یکی از بهترین و مؤثرترین روش های مدیریت زمان هست. حتما تستش کنید. 💥بخشی از دوره آموزشی «مدیریت زمان، انضباط فردی، تمرکز» توضیحات دوره مدیریت زمان، انضباط فردی، تمرکز: https://cdana.ir/product/tm/ https://cdana.ir/product/tm/ 🌹🙏 لطفا برای یک نفر از دوستان تون بفرستید🙏🌹 🎯 @cdana_ir 🎯 @cdana_ir

✅✍️اون لاشه ی سگ رو بکش بیرون! 🔹تو یه روستای باصفا کنج یه کوهستان سرسبز یه سگ، از بخت بدش افتاد تو تنها چاه مردم این روستا و مرد! 🔸آب چاه هم نجس شده بود و هم بوی سگ مرده میداد و خلاصه قابل خوردن نبود. 🔹مردم رفتند پیش پیرمرد با تجربه ی روستا که چه کنیم با آبی که بوی سگ توپیده میده؟ 🔸پیرمرد گفت: صد سطل آب از چاه بکشید، درست میشه! 🔹مردم صد سطل کشیدن و هیچ تغییر نکرد! دوباره پیش پیر رفتن و گفتن کشیدیم و تغییر نکرد! 🔸پیر با تعجب گفت: تغییر نکرد؟ 🔹گفتن: نه! 🔸گفت: صد سطل دیگه بکشید درست میشه. 🔹صد سطل دیگه کشیدن و هیچی به هیچی! دوباره نزد پیر رفتن و گفتن کشیدیم و نشد! 🔸پیر باز هم دستور به تخلیه صد سطل دیگه داد و بازم هیچ تغییری حاصل نشد. پیرمرد از اهالی پرسید: قبل از تخلیه سیصد سطل آب، لاشه سگ رو بیرون کشیده بودید؟ 🔹مردم روستا گفتن: نه! تو فقط به ما گفتی آب بکشیم، نگفتی لاشه سگ رو در بیاریم! 🔸چه درد آشنا و مشترکی داریم با اهالی این روستا! 🔹همه مون دنبال رسیدن به موفقیت با کشیدن صد سطل آب از دل چاه بدبختیامونیم! 🔸لاشه ی سگ رو از چاهت در آوردی؟ 🔹اصلا لاشه ی سگی که افتاده تو چاه زندگیت رو دیدی؟ 👈دنبال لاشه ی سگ بگرد؛ نصف راه رو رفتی! 📝محمدصادق حیدری 🌹🙏 لطفا برای یک نفر از دوستان تون بفرستید🙏🌹 🎯 @cdana_ir 🎯 @cdana_ir

#طرح - اگه وقت تمرین عرق بیشتری بریزی، وقت نبرد، خون کمتری خواهی ریخت .... 🌹🙏 لطفا برای یک نفر از دوستان تون بفرستید🙏🌹 🎯 @cdana_ir 🎯 @cdana_ir

#پادکست - مدیریت زمان + فرمول طلایی برای اولویت بندی کارها 🎤نویسنده متن و گوینده: محمدصادق حیدری 🌹🙏 لطفا برای یک نفر از دوستان تون بفرستید🙏🌹 🎯 @cdana_ir 🎯 @cdana_ir

#ویدئو - چطور میتونم قدر زمانم رو بدونم؟؟ 🌪با این روش یاد میگیری چطور بیشتر برای زمانت ارزش قائل بشی و مدیریت زمان رو جدی بگیری 🎥این ویدئو برشی از دوره آموزشی "مدیریت زمان، انضباط فردی، تمرکز" است 🚀این ویدئو به شما #توصیه میشود. 🌹🙏 لطفا برای یک نفر از دوستان تون بفرستید🙏🌹 🎯 @cdana_ir 🎯 @cdana_ir

✅✍️فرار از سندروم دگماتیسم اکتسابی 🔸وقتی تو یه زمینه ای اطلاعات مون زیادی زیاد بشه و واقعا توی اون مورد یه متخصص باشیم، علاوه بر همه ی خوبی هاش یه مشکل داره!! 🔹اون مشکل اینه فکرمون تو اون زمینه بسته میشه. بسته میشه یعنی فک میکنیم خبریه! فک میکنیم چون بلدیم، دیگه نیاز به یادگیری نداریم، دیگه کسی از ما بهتر نیست و دیگه اشتباه نمیکنیم! ⚫️اسم این حالت رو گذاشتن «دگماتیسم اکتسابی»... 🔸هر چقدر در یک حوزه ی خاص محدودتر بشیم و تو اون حوزه احساس دانش بیشتری کنیم، خطر ابتلا به این مشکل بیشتر میشه. 🔹هیچ وقت شرکت عظیم نوکیا رو فراموش نکنید. با همه ی عظمتش زمین خورد. چرا؟ چون مدیرانش به دگماتیسم اکتسابی دچار شدن. وقتی سیستم عامل اندروید داشت قدرت میگرفت، به جای این که همراه با جریان قوی اندروید رشد کنن، تصمیم گرفتن سیستم عامل خودشون رو (با همه ی ضعف هاش) نگه دارن و این تفکر بسته انقدر ادامه پیدا کرد که .... 🔸خیلی از ابرقدرت های دنیا در زمینه های مختلف خلاف این رو عمل میکنن. تو خیلی از شرکت ها شاهدیم که فراخوان های عمومی میدن برای ارسال ایده! ایده هایی که از ذهن مردم میجوشه و ممکنه به ذهن پرقدرت و دگماتیست شده ی مدیر اون کسب و کار نرسیده باشه! 🔹چرا انقدر تو جامعه، تو خانواده، تو دوستان این حرف باب شده که: «ما همدیگه رو درک نمیکنیم!» «من تو رو نمی فهمم» و هر کس هر تصمیمی میگیره، اون تصمیم رو بهترین میدونه؟ ما حاضر نیستیم تفکراتی رو که مثل زنجیر دست و پامون رو بسته رو کنار بذاریم، با ذهن باز و لیوانی خالی بشینیم، ببینیم حرف حساب دیگران چیه! 👈چه کنیم؟ 🔸اول: این حرفام به این معنی نیست که تو یه حوزه نباید تخصص داشت. اتفاقا هنوز با قدرت میگم فقط تو یه حوزه انقدر قوی بشید که بهترین نفر اون تخصص شما باشید و بعدش خواهید دید که همه چی به دست میارید. اما ... اما و اما .... این به این معنی نیست که تو حوزه های دیگه هیچ سرکی نکشید. اتفاقا در طول روز بخشی از زمان تون رو به مطالعه در زمینه های غیر تخصصی تون اختصاص بدید تا به دریای وسیع دانش و بهره ی محدود خودتون از این دریا واقف بشید. 🔹دوم: بگردید و تو دور و بری هاتون آدم هایی با تفکرات متضاد و مخالف خودتون پیدا کنید. باهاشون یه برنامه ی مشترک بذارید و همکاری کنید، سفر برید، یا هر کاری که بتونید افکارتون رو بدون تعصب و پیش داوری به اشتراک بذارید. 🔸سوم: آدم های متخصص تر از خودمون (که همیشه پیدا میشن؛ چون حتی یه دانش، انقدر شاخه داره که نگو و نپرس) رو پیدا کنید. خاضعانه در محضرشون زانوی تلمذ بزنید و کسب دانش کنید. اجازه بدید همیشه بدونید که کسانی هستند که تو بعضی زمینه ها از شما بیشتر بلدن! همین کار رو تو حوزه های دیگه هم انجام بدید. 🔹زندگی رو سخت نگیرید ولی براش سخت تلاش کنید ... 📝محمدصادق حیدری 🌹🙏 لطفا برای یک نفر از دوستان تون بفرستید🙏🌹 🎯 @cdana_ir 🎯 @cdana_ir

#پادکست - مجموعه پادکست های #مدیریت_بحران - قسمت چهارم 🌹🙏 لطفا برای یک نفر از دوستان تون بفرستید🙏🌹 🎤نویسنده متن و گوینده: محمدصادق حیدری 🎯 @cdana_ir 🎯 @cdana_ir

📚#کتابی_که_خواندم 📝 #پارادوکس_انتخاب ✏️ #بری_شوارتز 👨‍⚖️محمدصادق حیدری 🌹🙏 لطفا برای یک نفر از دوستان تون بفرستید🙏🌹 🎯 @cdana_ir 🎯 @cdana_ir

📚#کتابی_که_خواندم 🔹شاید بشه گفت، هدف بسیاری از کارهای ما، رسیدن به آزادی باشه! 🔸مثلا پول میخوایم، چون به ما آزادی در خرج کردن و انتخاب میده... 🔹و این که خیلی از ما فکر میکنیم اگه گزینه های انتخاب، برای ما متعدد باشه، آزادی بیشتری داریم... 🔸وقتی گزینه ها زیاد باشه و آزادی بیشتر باشه، پس از زندگی لذت بیشتری هم میبریم! 🔹اما این تفکر، بزرگترین اشتباه ماست! هر چقدر حق انتخاب و گزینه های انتخاب بیشتر باشن، ما محدودتریم و لذت کمتری از انتخاب مون و زندگی مون میبریم... 🔸یعنی کاش ما محدود بودیم. حق انتخاب مون محدود بود و به تبع این ها لذت هامون بیشتر بود. 🔹جملات بالا حرف های بری شوارتز بود که معتقده گزینه های زیاد برای انتخاب، آزادی های ما رو محدود کرده و برای اثبات حرف هاش یه کتاب نوشته و بعد از خوندن این کتاب، پی به خیلی از مشکلات مون میبریم! 🖌 و اما چند جمله از خودم: کتاب از اون کتاباییه که نمیگه دنیای مدرن بده، ولی دنیای مدرن رو میشوره میذاره کنار... دنیایی که هر روز گزینه های جدیدی برای راحت تر زندگی کردن در اختیار ما قرار میده و ما مجبوریم این رو هم به گزینه های قبل اضافه کنیم و دوباره به این فکر کنیم که «کدوم رو انتخاب کنم؟» دنیای ما دنیای انتخاب های محدود از بین گزینه های نامحدوده و این یعنی درد! دردی که درمانش رو باید تو کتاب #پارادوکس_انتخاب جستجو کنیم... ⚠️راستی؛ من این کتاب رو براتون خلاصه گویی کردم. اگه دوست داری، حتما اون رو گوش کن و به دوستانت هم معرفی کن. 👍خوندن این کتاب رو به شما توصیه میکنم. 📚 #پارادوکس_انتخاب 🏆امتیاز من به این کتاب: 4/6 از 5 👨‍⚖️محمدصادق حیدری 🌹🙏 لطفا برای یک نفر از دوستان تون بفرستید🙏🌹 🎯 @cdana_ir 🎯 @cdana_ir

📚#خلاصه_گویی کتاب #پارادوکس_انتخاب ✏️نویسنده کتاب: بری شوارتز 📝نویسنده متن: محمدصادق حیدری 🎤خلاصه گو: محمدصادق حیدری 🕰 زمان: 18 دقیقه 🌹🙏 لطفا برای یک نفر از دوستان تون بفرستید🙏🌹 🎯 @cdana_ir 🎯 @cdana_ir

✅✍️ اون شلوار قرمز لعنتی رو از پات در بیار! 🔸هنوز جنگ جهانی اول (سال 1912) شروع نشده بود... 🔹وزیر جنگ فرانسه، داشت از جبهه ی بالکان برمیگشت... فکرش مشغول بود... 🔸داشت به این فکر میکرد که برد اسلحه ها زیاد شده و لازمه تو زمینه ی استتار کمی جدی تر باشن که از دید دشمن مخفی بمونن! 🔹دیده شدن هر سرباز توی جنگ مساویه با کشته شدنش 🔸وقتی داشت تو صندوقچه ی دانسته های ذهنش دنبال راه حل میگشت، چشمش افتاد به یه سرباز فرانسوی با لباس آبی پر رنگ و شلوار قرمز!! 🔹با خودش گفت این آدم از چند کیلومتری کاملا به چشم میاد! آخه این چه لباسیه؟! 🔸یاد لباس کم رنگ سربازای بلغار افتاد. بعد از برگشت به کشور، پیشنهاد داد از این به بعد رنگ لباس سربازای فرانسوی به خاکستری - سبز تغییر کنه... 🔴 یه فاجعه ی ملّی!!! 🔹سربازای فرانسوی زیر بار این تغییر رنگ نمیرفتن! میگفتن غرور ملی ما خدشه دار میشه. سرمون بره شلوار از پامون در نمیاریم! 🔸روزنامه «اکو دو پاری» نوشت: «به فراموشی سپردن تمام آنچه رنگی است، تمام آنچه به سربازان سیمای درخشان می بخشد؛ هم خلاف سلیقه ی فرانسوی است و هم خلاف عملکرد نظامی»!! 🔹حتی وزیر جنگ قبلی فرانسه دست به میکروفون شد و گفت: «حذف شلوار قرمز؟ هرگز! شلوار قرمز یعنی فرانسه»! 🔸بعدتر که سربازای فرانسوی در مقابل بارش تیرهای بی رحم آلمان ها مثل برگ های یه درخت کهنسال تو دل پاییز میریختن هیچ کدومشون به این فکر نمی کرد که شلوار قرمز (حیثیت فرانسه) چطور اون ها رو به کشتن داد! ⚫️ مسیمی وزیر جنگ فرانسه یه روزی از لاک تعصبش سر بیرون آورد و گفت: «آن چسبیدن کورکورانه و ابلهانه به چشم گیرترین رنگ، عواقبی سخت در پی داشت»!!! 👈 لازمه بگم یا خودتون فهمیدید که باید بگردید و شلوارهای قرمز از پای باورهاتون بکنید و اجازه بدید کمی حیثیت تون مخدوش بشه! ☑️موفقیت گاهی یعنی خط خطی کردن همین حیثیت های خودساخته... 🌹🙏 لطفا برای یک نفر از دوستان تون بفرستید🙏🌹 🎯 @cdana_ir 🎯 @cdana_ir