eitaa logo
چـــادرےهـــا |•°🌸
1.6هزار دنبال‌کننده
4.8هزار عکس
1.1هزار ویدیو
74 فایل
﷽ دلـ♡ـمـ مےخواھَد آرام صدایتـ کنم: "ﺍﻟﻠّﻬُﻤـَّ‌ ﯾاﺷاﻫِﺪَ کُلِّ ﻧَﺠْﻮۍ" وبگویمـ #طُ خودِ خودِ آرامشے ومن بیـقرارِ بیقـرار.♥ |•ارتباط با خادم•| @Khadem_alhoseinn |°• ڪانال‌دوممون •°| 🍃 @goollgoolii (۶شَهریور۹۵) تبادل نداریم
مشاهده در ایتا
دانلود
توصیه های یک کارشناس غربی برای در امان ماندن از تجاوز: 🔸 از پوشیدن لباسهای اغواکننده اجتناب کنید چون صدای آن ها از صدای کلمات بلندتر است. کسی که این گونه لبا سها را می پوشد این پیام را به دیگران می دهد: برای هر مردی که احساس نیاز کند در دسترس هستم. 🔸 از رفتن به میهمانی هایی که در آن ها از مشروب استفاده ی شود، بپرهیزید. 🔸 اگر در چنین شرایطی قرار گرفتید دعا بخوانید. درست است که این ممکن است مذهب گرایانه به نظر برسد ولی واقعا تاثیرگذار است. جواهرانه، ص ۶۱ #پویش_حجاب_فاطمے
°|♥️|° از حوزه علمیه خارج شدیم به سمت پایگاه راه افتادیم منـ فرمانده پایگاه محلات و پایگاه دانشجویی بودم وچون رشته ام گرافیک بود طراح هئیت مون هم بودم قراربود دهه اول برنامه محرم بچینیم بعد بریم دانشگاه برای پیشواز محرم آماده کنیم وارد پایگاه شدیم بچه های شورای پایگاه ماهمه خیلی جوان بودن به احترام بلند شدن صد بار بهشون گفتم فرمانده اصلی ما امام زمانه اما اینا آدم نیستن بسم الله الرحمن الرحیم بچه ها محرم نزدیکه دهه اول طبق هرسال برنامه هئیت موکب العباس داریم فقط لطفا تا شب هرکس هرشب پذیرایی کنه و کار پخش وسایل انجام بده به من اس ام اس بدید فرداشب اسامی به همراه شب براتون میفرستم یاعلی °|♥️|° ✍🏻 ✍🏻 لطفا فقط با ذکر و کپی شود... ╭┅°•°•°•°═ঊঈ📚ঊঈ═°•°•°•°┅╮ ✒ @chaadorihhaaa ╰┅•°•°•°•°═ঊ
°|♥️|° اس ام اس های بچه ها شروع شد رسیدیم دانشگاه به سمت دفتر خواهرا رفتم -سلامممممم مریم (مسئول آموزش):سلام خاله جیغ جیغو -جیغ جیغو خودتی چرا سالن و بقیه جاها سیاه پوش نشده مریم:والا ما از پس این آقایون برنمیایم منتظر بودیم تو بیای جیغ بزنی بعد -ههه ماندانا:والا مریم راست میگه سعید همش تو خونه میگه حتی صادق از تو میترسه ؟ -صادق ماندانا:عظیمی -مرگ حالا برم جیغ بزنم ؟ مریم لایک به سمت دفتر آقایون راه افتادم برادر عظیمی برادر عظیمی:بله بفرمایید خواهر احمدی -باید سالن و بقیه جاهارو سیاه پوش کنیم برادر عظیمی:چشم بچه ها بیاید کمک خواهراحمدی قسمت پایین با شما خواهران قسمت بالا با ما یاعلی تا ساعت ۸شب سیاه پوش شد دانشگاه تموم شد به سمت هئیت حرکت کردیم تو راه بابام زنگ زد گفت کجا و کی میای خونه ؟ بهش گفتم میرم هئیت و ۱۱-۱۲شب میام خونه بابای بنده هیچی نگفت خخخخخ پدرم خیلی ریلکسه تنها مشکل خانواده ام با من ازدواجم مسئول هئیت پسرخاله منه طرح هر ده شب بهشون نشون دادم ساعت ۱۱:۳۰بود زنگ زدم آژانس اومد رفتم خونه °|♥️|° ✍🏻 ✍🏻 لطفا فقط با ذکر و کپی شود... ╭┅°•°•°•°═ঊঈ📚ঊঈ═°•°•°•°┅╮ ✒ @chaadorihhaaa ╰┅•°•°•°•°═ঊ
°|♥️|° وقتی رسیدم خونه ساعت نزدیک ۱۲بود -سلام بابا خوبی؟ خسته نباشی بابا:سلام پریا اجرت با امام حسین ولی یکم زودتر میومدی خونه بهتر بود -إه بابا محرم که میاد میدونید که من همش درگیر هئیت و پایگاه میشم بابا:چی بگم -من فدای پدر همیشه نگرانم بشم شب بخیر بابا:شب توام بخیر وارد اتاق شدم همین طور که گوشی در میاوردم یه کاغذ برداشتم تا اسامی بنویسم برای پسرخالم وحید بفرستم بعد از یه ربع پیام فرستادم برنامه شب سوم ،ششم ،هفتم،هشتم ،نهم برناممون یه ذره خاص بود داشتم میخوابیدم که پسرخالم پیام وحید:سلام پریا خانم خوبی ؟ دستت دردنکنه فردا یه سر برو کارگاه مهلا (خانم وحید) بخاطر بارداریش امسال زیاد نباید فعالیت کنه -سلام آقاوحیدممنونم شما خوبی؟ چشم وحید:اگه لباس ها ‌۳۰۰۰تا بود زنگ بزن صادق بیاد ببره از عصرش خانمها فراخوانی بسته بندی کنند -من زنگ بزنم به عظیمی؟عمرا وحید:میخورتت مگه بابا جهنمو ضرر خودم زنگ میزنم -باشه ممنون شب به خیر ما یه کارگاه داریم وابسته به هئیت برای شب سوم محرم که شب حضرت رقیه است چادر های فنقلی میدوزن برای شب ششم لباس حضرت علی اصغری شب هفتم و هشتم که شب حضرت قاسم و حضرت علی اکبرهست پارچه سبز بعنوان تبرک پخش میکنیم انقدر به برنامه های محرم فکر کردم که نفهمیدم کی خوابم برد😴 °|♥️|° ✍🏻 ✍🏻 لطفا فقط با ذکر و کپی شود... ╭┅°•°•°•°═ঊঈ📚ঊঈ═°•°•°•°┅╮ ✒ @chaadorihhaaa ╰┅•°•°•°•°═ঊ
|بسم‌ اللھ الرحمن الرحیم....❤️|
- •••• -به رسم هر روز ~•° السَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللهِ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتي حَلَّتْ بِفِنائِكَ عَلَيْكَ مِنّي سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَبَقِيَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّي لِزِيارَتِكُمْ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْن °•~ ~•°السلام علیڪ یابقیة الله یااباصالح المهدۍیاخلیفة الرحمن ویاشریڪ القرآن ایهاالامام‌الانس‌والجان"سیدی"و"مولاۍ" الامان الامان°•~ ~> دعای فرج <~ إِلٰهِى عَظُمَ الْبَلاءُ ، وَبَرِحَ الْخَفاءُ ، وَانْكَشَفَ الْغِطاءُ ، وَانْقَطَعَ الرَّجاءُ ، وَضاقَتِ الْأَرْضُ ، وَمُنِعَتِ السَّماءُ ، وَأَنْتَ الْمُسْتَعانُ ، وَ إِلَيْكَ الْمُشْتَكىٰ ، وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِى الشِّدَّةِ وَالرَّخاءِ .اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ أُولِى الْأَمْرِ الَّذِينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ ، وَعَرَّفْتَنا بِذَلِكَ مَنْزِلَتَهُمْ ، فَفَرِّجْ عَنّا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلاً قَرِيباً كَلَمْحِ الْبَصَرِ أَوْ هُوَ أَقْرَبُ .يَا مُحَمَّدُ يَا عَلِىُّ ، يَا عَلِىُّ يَا مُحَمَّدُ اكْفِيانِى فَإِنَّكُما كافِيانِ ، وَانْصُرانِى فَإِنَّكُما ناصِرانِ .يَا مَوْلانا يَا صاحِبَ الزَّمانِ ، الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ ، أَدْرِكْنِى أَدْرِكْنِى أَدْرِكْنِى ، السَّاعَةَ السَّاعَةَ السّاعَةَ ، الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ ، يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرِينَ.. •∞•| @chaadorihhaaa |•∞•
🪐 "حلمك لیس لهُ تاريخ انتهاء خُذ نفس عميق وحاول مرة أخري" آرزوهات تاریخ انقضا ندارن یه نفس عمیق بکش و دوباره امتحان کن!♥️ @chaadorihhaaa
بـانو! ♡حجابتـــ🧕 ✿رمـز ورود بـہ حریمتـــ استــ🌙 ✿رمـز ورودتــ با آرایـش غلـیظ هڪـ میشود💄💅 ✿با خنده هاے بلند هڪ میشود ✿با صحبتــ بے پروا با نامـحرم هڪ میشود👀 ✰اصلا شیـطان منتظر نشستہ استــ ڪـہ تو را هڪ کند👹 ❥پــــس😉 ✿رمز گشایے از خویشتن را فقـط بہ ♥هـمـسـرتـــ♥ بسپار✋🏻 ✿او مـحرم ترین هـڪر دنیاستــ بـراے تـღـو☺️ •✾❀🕊یامهدی ادرکنی🕊❀✾• #پویش_حجاب_فاطمے ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
°|♥️|° با صدای آرم گوشی از خواب بیدار شدم وووووااااایییی ساعت ۷ خاک توسرم نماز صبح نخوندم لباس پوشیدم رفتم تو پذیرایی صدام گرفتم تو سرم مامی مام مامانـ مـــــــــــــامان مامان:مرگ کوفت چته صدا توگرفته انداختی توسرت -مامان جان بگو راحت باش مامان:کجا داری میری کله سحر؟ بیا یه چیزی بخور -مامی جونم دارم میرم کارگاه چادر تحویل بگیرم زنگ بزنم عظیمی بیاد نصف چادرا رو ببره هئیت بقیه خودم برای بسته بندی ببرم مامان :قیافه شو چرا اینطوری میکنی قیافتو -منو این پسره باهم خیلی لجیم مامان :بیا با ماشین برو -باشه قربون مامی خوشچلم بلم فهلا شماره وحید گرفتم وحید ۲سال از من کوچکتر بود گاهی اوقات پیش مهلا هم بهش،میگم پسرم -الو سلام آقاوحید وحید:سلام خاله دختر -بچه بی ادب باز کوچکتری بزرگتری یادت رفت وحید :مامان بزرگ ببخشید -حالا هرچی زنگ بزن این پسره بیاد کارگاه وحید:کدوم پسره -إه این عظیمی وحید:آهان باشه خداحافظ وای من به حد مرگ با این پسره لجم ی بار ما رفتیم جنوب این بود بهش گفتم برو شمع بخر برای نمایشگاه فاطمیه آقا ببخشید خنگ رفته برای من شمع تولدت مبارک خریده منم ک معمولا قاطی با جیغ گفتم آقای عظیمی تولدمنه عایا شما رفتی شمع تولد خریدی مگه نگفتم شمع برای نمایشگاه میخوام بعد با آرامش تمام به من میگه خواهر احمدی نداشت بالاخره با تجدید خاطرات حرص آور وارد کارگاه شدم یهو پریدم تو سلاممممممم لیلی جون از خانمای قدیمی کارگاه _باز این زلزله هفتاد ریشتری وارد کارگاه شد -لیلی جون چناه دالما لیلی جون:دختر بزرگ شو -لیلی جون چادرها آماده است لیلی جون:آره ورپریده همون موقع زنگ زدن آیفون برداشتم دیدم عظیمی -بله عظیمی:خواهراحمدی چادرها آمادست ؟ -بله خداوکیلی این پسره قفل فرمان لازم نیست عایا سلام نداد یه روزی من اینو میکشم رفتم بیرون گفتم برادر احمدی لطفا بیاید چادرا رو ببرید سوار ماشین شد رفت خدایا ببخشید خبیث بشم تصادف کنه من زودتر برسم با سرعت ۹۰ماشین میروندم آخجون من زودتر رسیدم... °|♥️|° ✍🏻 ✍🏻 لطفا فقط با ذکر و کپی شود... ╭┅°•°•°•°═ঊঈ📚ঊঈ═°•°•°•°┅╮ ✒ @chaadorihhaaa ╰┅•°•°•°•°═ঊ
°|♥️|° چادرها بردم قسمت حسینه دادم به خواهرا نیم ساعت گذشت از این پسره هیچ خبر نشد خدایا غلط کردم جوان مردم نمرده باشه بعداز ۴۵دقیقه دیگه با استرس کامل شماره گرفتم بعداز قطع مکالمه دلم میخاست اینجا بود خودم با ماشین از روش رد میشدم احمق برادر عظیمی : خواهر احمدی من چادرها بردم پایگاه بچه ها بسته بندی کنن خدایا من واقعا اینو میکشم بسته بندی ۳۰۰۰چادر و سربند تا ساعت ۹شب طول کشید ماشین روشن کردم به سمت خونه راه افتادم خواهرزاده و برادرزادم خونه ما بودن دوتا بادکنک خریدم و یه بسته لواشک پذیرایی و بستنی خریدم دستم رو زنگ گذاشتم برنداشتم خخخخ عشق عمه بردیا در باز کرد ۴سالش بود بردیا:شلام عمه ژونی میقایم بلیم پیس امام لضا -سلام عشق عمه بریم تو بغلش کردم سلام سلام هزارسیصد تا سلام بهاره (عروسمون):سلام پریا میخوایم بریم مشهد -هان ن م نَ بهار:مشهد برادرت نمیتونه بیاد منو تو بردیا بریم -وای یعنی میشه بهار:‌آقا دعوتت کرده -هورررا هورررا °|♥️|° ✍🏻 ✍🏻 لطفا فقط با ذکر و کپی شود... ╭┅°•°•°•°═ঊঈ📚ঊঈ═°•°•°•°┅╮ ✒ @chaadorihhaaa ╰┅•°•°•°•°═ঊ
|بسم‌ اللھ الرحمن الرحیم....❤️|
- •••• -به رسم هر روز ~•° السَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللهِ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتي حَلَّتْ بِفِنائِكَ عَلَيْكَ مِنّي سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَبَقِيَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّي لِزِيارَتِكُمْ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْن °•~ ~•°السلام علیڪ یابقیة الله یااباصالح المهدۍیاخلیفة الرحمن ویاشریڪ القرآن ایهاالامام‌الانس‌والجان"سیدی"و"مولاۍ" الامان الامان°•~ ~> دعای فرج <~ إِلٰهِى عَظُمَ الْبَلاءُ ، وَبَرِحَ الْخَفاءُ ، وَانْكَشَفَ الْغِطاءُ ، وَانْقَطَعَ الرَّجاءُ ، وَضاقَتِ الْأَرْضُ ، وَمُنِعَتِ السَّماءُ ، وَأَنْتَ الْمُسْتَعانُ ، وَ إِلَيْكَ الْمُشْتَكىٰ ، وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِى الشِّدَّةِ وَالرَّخاءِ .اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ أُولِى الْأَمْرِ الَّذِينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ ، وَعَرَّفْتَنا بِذَلِكَ مَنْزِلَتَهُمْ ، فَفَرِّجْ عَنّا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلاً قَرِيباً كَلَمْحِ الْبَصَرِ أَوْ هُوَ أَقْرَبُ .يَا مُحَمَّدُ يَا عَلِىُّ ، يَا عَلِىُّ يَا مُحَمَّدُ اكْفِيانِى فَإِنَّكُما كافِيانِ ، وَانْصُرانِى فَإِنَّكُما ناصِرانِ .يَا مَوْلانا يَا صاحِبَ الزَّمانِ ، الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ ، أَدْرِكْنِى أَدْرِكْنِى أَدْرِكْنِى ، السَّاعَةَ السَّاعَةَ السّاعَةَ ، الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ ، يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرِينَ.. •∞•| @chaadorihhaaa |•∞•