🐟🍃
#تلنــگــــــــــــــر 🔔🔔
💢شـنـیـده ام که این روزها حال و هوای #جهاد دلتـ❤️ را زیـر و رو کـرده.از دلتـنـگـی هایت بر روی صـفـحـه ی کاغذ📝 دیده بودم...❗️
💢از نوشته های #شهید_مشلب
دختران حواستان باشد 👌
#حجاب حجاب حجاب
حواستان به #فضای_مجازی باشد...
💢دخترانی را میبینیم که عکسهایشان را با #نامحرمان به اشتراک میگذراند
من منظورم با همه نیست❌
من هم از #فیسبوک استفاده میکنم
⚡️اما تاکنون همچین اتفاقاتی رخ نداده😊....
💢 #دلنوشته_هایت را خـوانـده ام ⚡️امـا
آنـلاین📱 ک میـشوی #هـشـدارها♨️ را جدی بگیر؛عکس پروفایلش را ک دیدی!!! انگشتانت را برای تایپ ب تـبـعیـد ببر...✔️
💢مبادا پروفایل #نامحرم را مجـوز ورود بدانی📛 هر چند اگر عکسش #چادرخاکی کوچه های #مدینه باشد...
💢 #بـرادر،آرزوی #شـهـادتت رابا #نامحرم قسمت نکن❌ .آری ... درد ودل کردن تو را امیدوار میکند✌️ .⚡️اما یادت نرود این گفتگو تو را از خاک #سوریه و شام...به سواحل آنتالیا میکشاند..
💢رفته رفته آرزوی #شهادتت به رابطه ی پنهانی تبدیل میشود😔. اندک اندک جای عکس دوستان شهید، عکس #نامحــرم جایگزین میشود🚫
💢طرز فکرت عوض میشود😔
تا جایی ک میگویی: #جهاد برای خودشان ما در داخل دفاع👊 خواهیم کرد ،اگر دفاعی درکار باشد...
💢بـرادر هوشـیار باش🚨؛دلـسـرد شدنت را احساس میکنی..⁉️
🚫فـــــقــــــط یـــــادت بــــــاشـــــــد🚫
جلو جلو عواقب #چت 📱کردنت را ب تو یادآوری کـردم ؛روز #مـحـشـر نگویی که ندانسته وارد پـرتـگاه شدم
💢من آنروز به آگاهیت شهادت میدهم یادت باشد☝️ شیرینی شهادت که #کمرنگ شود غلظت #شهوت بالا میرود
💢راسـتـی اول مـاجـرا را بـیـاد داری⁉️
اولین پی ام ات #سـلام_خـواهـر بود...
از بعدی ها دیگر نـمیـگـویـم🙊 😔
♨️فــقــط یــک ســوال
هنوز هم #نامحــرم را خواهرصدا میزنی⁉️😔
#التـمـاس_کـمـی_تـفـکـر😭
#شهید_احمد_مشلب
🖊 @chaadorihhaaa
✨✨
✨
📝 #پارت_سی_ام
#فرشته
میخواستم منوچهر رو از اونجا ببرم...
دکتر که سماجتم رو دید، یه نامه نوشت،📝 گذاشت روی آزمایش های📑 منوچهر و ما رو معرفی کرد به دکتر میر، جراح غدد بیمارستان جم و منوچهر رو روز عاشورا بستری کردیم بیمارستان جم...
اذان که گفتند، با این که سرم داشت، بلند شد ایستاد و نماز خوند. خیلی گریه کرد. سلام نمازش رو که داد، رفت سجده و شروع کرد با خدا حرف زدن: خدایا? گله دارم. من این همه سال جبهه بودم. چرا منو کشوندی اینجا، روی تخت بیمارستان؟ من از
این جور مردن متنفرم ".
بعد نشست روی تخت و گفت: یه جای کارم خراب بود. اونم تو باعثش بودی. هر وقت خواستم برم اومدی جلوی چشمم سد شدی. حالا دیگه برو ...
همه ی بی مهری وسرسنگینیش? برای این بود که دل بکنم. می دونستم...
گفتم:منوچهر خان همچین به ریشت چسبیدم و
ولت نمی کنم...حالا ببین.
ما روزای سخت جنگ رو گذرونده بودیم. فکر میکردم این روزا هم میگذره...
ناهار بیمارستان رو نخورد. دلش غذای امام حسین (علیه السلام) رو می خواست.
دکترش گفت: هرچی دلش خواست بخوره. زیاد فرقی نداره...
به جمشید زنگ زدم و از هیئت غذا وشربت? آورد. همه ی بخش رو غذا دادیم...
دو تا بشقاب موند برای خودمون. یکی از
مریضا اومد، بهش غذا نرسیده بود. منوچهر بشقاب غذاش رو داد به اون و سه تایی از یه بشقاب خوردیم.
نگران بودم? دوباره دچار انسداد روده بشه، اما بعد از ظهر که از خواب بیدار شد حالش بهتر بود.
گفت:از یه چیزی مطمئنم. نظر امام حسین روی منه. فرشته، هربلایی? سرم بیاد صدام در نمیاد...
《تاصبح? بیدار ماند...
نماز میخواند، دعا میکرد،? زل میزد به منوچهر که آرام خوابیده بود، انگار فردا خیلی کار دارد. از خودش بدش آمد. تظاهر کردن را یاد گرفته بود. کاری که هرگز فکر نمی کرد بتواند. این چند روز تا آنجا که توانسته بود، پنهانی گریه کرده بود و جلوی منوچهر خندیده بود. دکتر تشخیص🔬 سرطان روده داده بود. سرطان پیشرفته ی روده که به معده زده بود.
جواب کمیسیون سپاه ✉️ هم آمده بود: جانباز نود درصد. هر چند تا دیروز زیر بار نرفته بودند که این بیماری ها از عوارض جنگ باشد...
با این همه باز بنیاد گفته بود بیمار های منوچهر مادرزادی است. همه عصبانی بودند، فرشته، جمشید، دوستان منوچهر. اما خودش می خندید که از وقتی به دنیا آمدم بدنم پر از ترکش بود!
خب راست می گویند...!
هیچ وقت نتوانسته بود مثل او سکوت کند...》
💐شادے ارواح طیبہ شهدا صلوات💐
••••●❥JOiN👇
🆔 @chaadorihhaaa
✨
✨✨
✨✨
✨
📝 #پارت_سی_و_یکم
#فرشته
صبح قبل از عمل تنها بودیم دستم رو گرفت و گذاشت روی سینش...
گفت: "قلبم دوست داره بمونی، اما عقلم میگه این دختر از پونزده سالگی به پای تو سوخته. خدا زیبایی های زندگی رو برای بنده های خوبش خلق کرده. اونم باید ازشون استفاده کنه.شاد باشه..."
لباش میلرزید...
گفتم: "من که لحظه های شاد زیاد داشتم. از جبهه برگشتن هات، زنده بودنت، نفسهات، همه شادی زندگی منه... همین که میبینمت شادم..."
گفت: "من تا حالا برات شوهری نکردم. از این به بعد هم شوهر خوبی نمیتونم باشم. تو از بین میری."
گفتم: "بذار دوتایی با هم بریم ."
همون موقع جمشید و رسول اومدن. پرستارا هم برانکارد آوردن که منوچهر رو ببرن. منوچهر نذاشت. گفت پاهام سالمه میخوام راه برم هنوز فلج نشدم..
جلوی در اتاق عمل، برگشت صورت جمشید و رسول رو بوسید. دست من رو دو سه بار بوسیدگفت این دستا خیلی زحمت کشیدن. بعد از این بیشتر زحمت میکشن...
نگاهم کرد و پرسید: "تا آخرش هستی؟"
گفتم: "هستم."
و رفت...
حتی برنگشت پشتش رو نگاه کنه...
《نکند برنگردد؟ .......
لبه ی تخت منوچهر نشست، مثل ماتم زده ها.
باید چه کار کند؟......
فکرش کار نمی کرد. همه ی بدنشدگوش شده
بود بیایندخبر بدهند منوچهر...
دکتر با یک درصد امید برده بودش اتاق عمل. به فرشته گفته بود به توسل خودتان برمی گردد...
چند بار وضو گرفت اما برای دعا خواندن تمرکز نداشت. حال خودش را نمی فهمید...
راه می رفت،می نشست. چادرش را برمیداشت، دوباره سرش میکرد. سر ظهر صداش زدند.
پاهایش را همراه خودش کشید تا دم اتاق ریکاوری. توی اتاق شش تا تخت بود. دو تا از مریض ها داد می زدند. یکی استفراغ می کرد. یکی اسم زنی را صدا می زد و دو نفر دیگر از درد به خودشان می پیچیدند. تخت آخر دست چپ منوچهر بود. به سینه اش
خیره شد. بالا و پایین نمی آمد. برگشت به دکترش نگاه کرد و منتظر ماند....
دکتر گفت: موقع بیهوشی روح آدم ها خودش را
نشان می دهد. روحش صاف صاف است.
گوشش را نزدیک لب های منوچهر برد که داشت تکان می خورد. داشت اذان می گفت....》
💐شادے ارواح طیبہ شهدا صلوات💐
••••●❥JOiN👇
🆔 @chaadorihhaaa
✨
✨✨
.
.خــواهــــ👭ـــرانـه...
.دخـتـریک گـنـجـه، خیلی با ارزش تراز #گنج های توی #قصه ها...💰💱
.اخه آفــریــدگــاری دارندکه فوق العاده عــاشــ😍ـــ😙ـقـــشونــه... .باظـرافـت و لـطـافـتـی که توخلقتشون به خرج داده حسابی نورچشمی خداوباارزش شدن...👀💫
.پس یادت نره تواز #زیــبـاتـریـن خلقت های خداوندی...👑👝
.که قطعا #ارزش توروفقط خدامیدونه...💲💵
.ودرصورت #بـکــر موندن...💍💎
.خـواسـتـنـی ترمیشی...💐💒
.اگه دردسترس این واون باشی و#زیــبـایی هات روبه حراج بذاری دیگه #گــنـج دست نیافتنی وباارزش نخواهی بود...🔞💡
.#قـلـ💖ـــب یه خانم حرمت داره...
.که اگه شکسته بشه #قــلـ❤ـــب خداهم #مــیــشـ💔ـکـنـه...
.وحُرمَت توئـِه دختر،خانم،زن؛ #حَــیـاو#عـِـفَـتِـه پس قدمی برداربرای حفظ ارزش هات...👣
.فقط کافیه به این فکرکنی که تحسین وتمجید#خــدا از زیـبـایـی هات ارزشـش بیشتره یاخلق خدا...✋💞👼
.از تـوحـرکـت از خدا بـرکـت...👸💪
.خـدامنتظر اولین قدم توهس...👣👢
.حَـیـاوعِـفاف داشته باشی این نیست که حتماچــادرسرکنی...⚫❌
.میشه بامــانــتــوهم...👗✔
.همون #حُـجـب وحَـیارورعایت کنی وداشته باشی...🔥🌟
.در دین هیچ سختی واجباری نیس #خـواهـرم...📍🚫
.#دلـگــ💞ــیـر نـشـو از اجـبـاری بودن ها...😔😌
.فقط تواین راه...⛺
.هوای چــادر#حَــضــرت_زهرا روداشته باش...⚫✔
.چون #چــادر حـرمـت خیلی خاصی داره...💜✔
.کسی میتونه چــادری باشه...✋❤
.که اول یــکــ #مانتویی باحُـجـب وحَـیـاباشه...😌😁
.وگرنه محصولش ونتیجه اش میشه...😯😦
.چـادری هـای #بـدحـجـاب...😖😵
.پـس مـراقـب #مـظـلـومـیـت چـادر باش...😍😋
.من بـهـت قـــُــــوول میدم میتونی به خــداتکیه کنی...😀😃
.خــدامنتظره شــروع کن...😄😊
.
.
.💙❤قــلــه ای کــه یــکــــ بــار فــتــحــ شــود روزیـــ تــفــریــحــگــاهــ عــمــومــی مــیـشــود❤💙
🖊 @chaadorihhaaa
#چند_خط_کتاب 📚
حس کرد جنگی در درون او برپاست.او با خود درجنگ است.چه جنگ هولناکی است که هم قاتل توباشی وهم مقتول.تیغ برخود بکشی وقصد جان خود کنی
#او_سلمان_شد
#سید_ناصر_هاشم_زاده
#چند_خط_کتاب 📚
#بیشنهاد_مطالعه 📕
🌸 @chaadorihhaaa 🌸
💥توجه💥 💥توجه💥
سلام عرض میکنم 🍂🌹🍂🌹🍂
بهتون تبریک میگم چون امروز چله مون تمام شد.
کسانی که موفق شدند چله اول را بگذرانند انشاالله چله دوم رو به امید خدا شروع میکنیم.
ولی شرایط سخت تری دارد که باید موارد زیر رعایت شود:
۱:هر شب زیارت عاشورا و ۵۰ایه قران خوانده شود و نماز اول وقت فراموش نشه.
۲:حجاب ،غیبت،دروغ،حسادت،رعایت شود.
۳:هر پنج شنبه به مزارشهدا رفته شود.
۴:هر جمعه دعای ندبه عهد خوانده شود .
۵:اهنگ گوش کردن را خیلی کم کنید(بیشتر نوحه و مولودی و تقریبا اهنگ مذهبی یا محلی گوش کنید).
۶:به هیچ وجه با نا محرم شوخی نکنید حتی اگر فامیل نزدیک باشد.
۷:یک برادر شهید برای خود انتخاب کنید و زندگی نامه ان را مطالعه کنید،وعکس ان را داشته باشید.
همیشه با ان حرف بزنید.
۹:دیگران را به حجاب نماز و.............
دعوت کنیدیعنی یه جورایی عمر به معروف و نهی از منکر کنید.
لطفا این موارد را یاد داشت کنید که در مورد هر کدام در هر هفته بحث خواهد شد.
و اگر کسانی که تاحالا در چله شرکت نکردند به ایدی زیر مراجعه کنند.
@ttyyuuiioo
و کسانی که قصد دارند در چله دوم شرکت کنند برای اسم نویسی به ایدی بالا مراجعه کنند.👆👆👆👆
چادری ها
@chaadorihhaaa
#لبخند_هایپشتخاکریزسوریه☺️✌️
قبل از عملیات بود...
داشتیم با هم تصمیم میگرفتیم
اگر گیر افتادیم چطور توی
بی سیم به همرزم هامون خبر بدیم...
که تکفیریا نفهمن...🤔
یهو سیدابراهیم(شهید صدرزاده)
بلند گفت:آقا اگر من پشت بی سیم
گفتم همه چی آرومه
من چقدرخوشبختم...
بدونید دهنم سرویس شده......😂
#شهیدمصطفےصدرزاده✨
#نحن_المجاهدون💪
#ما_هماننسلظهوریماگربرخیزیم
🖊 @chaadorihhaaa
🔴 #سکوت عجیب #سلبریتی های همیشه "خاک انداز" در #سرکوب مردم #فرانسه.. کاش همیشه ساکت میشدند👆
#خشونت #آزادی #حقوق_بشر #بازیگران #ترانه_علیدوستی #اصغر_فرهادی #مهناز_افشار #لیلا_حاتمی #اعتراض #روشنفکری #روغنفکر #شارلی_ابدو #کشتار #جشنواره #جشنواره_کن #ویزا #وجدان #انسانیت #ظلم #france #YellowVests #HumanRights #liberalism #Violence
@chaadorihhaaa
#روشنگری_ڪنیم✍🤔
#برگه_امتحان📑
.
.
+سرکلاس استاد از دانشجویان پرسید:🤔
+این روزها شهدای زیادی رو پیدا میکنن و میارن ایران...😐
+به نظرنتون کارخوبیه⁉️🤔
+کیا موافقن؟؟؟ ✅
+کیامخالف؟؟؟؟ ❌
_اکثر دانشجویان مخالف بودن❕❌😡
_بعضی ها میگفتن: کارناپسندیه....نباید بیارن...😏
_بعضی ها میگفتن: ولمون نمیکنن ...گیر دادن به چهار تا استخوووون... ملت دیوونن❕"😤
_بعضی ها میگفتن: آدم یاد بدبختیاش میفته❕😰
+تا اینکه استاد درس رو شروع کرد ولی خبری از برگه های امتحان جلسه ی قبل نبود...📄
_همه ی سراغ برگه ها رو می گرفتند.🤔
+ولی استاد جواب نمیداد...😐
_یکی از دانشجویان با عصبانیت گفت:استاد برگه هامون رو چیکار کردی❓
_ شما مسئول برگه های ما بودی❓😡😤
+استاد روی تخته ی کلاس نوشت: من مسئول برگه های شما هستم...🤔📝
+استاد گفت: من برگه هاتون رو گم کردم و نمیدونم کجا گذاشتم؟🤔⁉️
_همه ی دانشجویان شاکی شدن.
استاد گفت: چرا برگه هاتون رو میخواین⁉️⁉️
_گفتند: چون واسشون زحمت کشیدیم😓
_درس خوندیم📚📖🖊
_هزینه دادیم💵💶💷
_زمان صرف کردیم...🕒
+هر چی که دانشجویان میگفتند استاد روی تخته مینوشت...📝
+استاد گفت: برگه های شما رو توی کلاس بغلی گم کردم هرکی میتونه بره پیداشون کنه❓
_یکی از دانشجویان رفت و بعداز چند دقیقه با برگه ها برگشت ...📄📄📄
+استاد برگه ها رو گرفت و تیکه تیکه کرد.
_صدای دانشجویان بلند شد.😱😱😱
+استاد گفت: الان دیگه برگه هاتون رو نمیخواین! چون تیکه تیکه شدن!😌
_دانشجویان گفتن: استاد برگه ها رو میچسبونیم.
+برگه ها رو به دانشجویان داد و گفت:شما از یک برگه کاغذ نتونستید بگذرید و چقدر تلاش کردید تا پیداشون کردید،پس چطور توقع دارید مادری که بچه اش رو با دستای خودش بزرگ کرد و فرستاد جنگ؛ الان منتظره همین چهارتا استخونش نباشه⁉️🤔
+بچه اش رو میخواد، حتی اگه خاکستر شده باشه.😔
_+چند دقیقه همه جا سکوت حاکم شد!
و همه ازحرفی که زده بودن پشیمون شدن!!😔😔😔
💔تنها کسی که موافق بود ....
💔فرزند شهیدی بود که سالها منتظر باباش بود... 😔😔😔
#انتشار_حداڪثری☝️
🖊 @chaadorihhaaa
🍃🌸
#سلام_امام_زمانم
خورشید من ٺویے وبے حضورٺو
صبحم بخیرنمےشود
اے آفٺاب من
گرچهره را برون نڪنے
ازنقاب خود
صبحے دمیده نگردد
بہ خواب من
#السلام_علیک_یااباصالح_المهدی
🍃🌸
@chaadorihhaaa
🔴 با سطح #تحصیلات و #سواد #سلبریتی های همه چیزدان و #الگو!! بهتر آشنا شویم 👆
#بازیگران #سینما #بیسواد #فضول_محله #مهناز_افشار #هدیه_تهرانی #باران_کوثری #نیکی_کریمی #پرستو_صالحی #ترانه_علیدوستی #آنفالو_سلبریتی #سلبریتی_بیسواد #شاخ_مجازی #سبک_زندگی #اندیشه #زندگی #سیاست #انتخابات #محیط_زیست
@chaadorihhaaa
#غریبانه💔
ای کاش
وقتی خدا
در
صحرای محشر بگوید
چه کردی؟🙃
یوسف زهرا پاسخ دهد؛
منتظر من بود....✋❤️🍃
#جانمآقا
#الهمالعجلالولیکالفرج
🖊 @chaadorihhaaa
|🎈🍃
#چادرانھ 🌸
آرے...
#چادر دسٺ و پاگیر استـ ...
این چادر❤️
جاهایے دستــ✋🏻
مرا گرفتہ استـ ڪہ😍
فکرش را همــ نمیڪنے 😌✌️🏻
🖊 @chaadorihhaaa
هدایت شده از حرم
🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🍃
📖🕋📖🕋📖
🕋📖🕋📖
💠همراهان گرامی کانال
🌷ختم دسته جمعی⬅️ صلوات محمدی ( اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم )در کانال برگزار میشود
✅ تعداد ثبت مجموعه یا ضامن آهو
میشود و توسط متصدی آمار در حرم مطهر
🍃🍂آقا علی بن موسی الرضا 🍂 🍃
از طرف شما عزیزان ثبت میشود و نزد ولی نعمتمان به امانت سپرده میشود
❇️فرصت خواندن تایکشنبه شب ۱۸/ ۹/ ۹۷
❇️ جهت تعجیل در فرج و سلامتی امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
و برآورده شدن حاجت افراد شرکت کننده
📣لطفا تعداد صلوات را که می فرستید به آیدی زیر بفرمایید تا آمار در حرم مطهر امام رضا( ع )ثبت شود
تشکر و عاقبت بخیری از حضور پر رنگتون 🌹
⬅️ آیدی جهت پیام دادن برای اعلام تعداد صلوات در ختم دسته جمعی ⬇️⬇️
🆔 @ZZ3362
#چند_خط_کتاب 📚
تیر خلاص را زد. دستش را انداخت داخل شبکه های ضریح وگفت:من همه محسنم رو به این بی بی دادم. اگه بگی یه ناخن یا یه تارمو موش رو اوردی برای من کافیه!!
نفسم را به زور دادم بالا.سرم را انداختم پایین وگفتم:سر که نداره هیچ...بدنش رو هم مثل بدن علی اکبر اربا اربا کردن...💔
#سر_بلند
#محمد_علی_جعفری
#چند_خط_کتاب 📚
#بیشنهاد_مطالعه
🍁 @chaadorihhaaa
✨✨
✨
📝 #پارت_سی_و_دوم
#فرشته
تمام مدت بیهوشی ذکر می گفت. قسمتی از کبد و روده و معدش رو برداشته بودن. تا چند روز قدغن بود کسی بیاد ملاقاتش. اما زخمش عفونت کرد. تا دو هفته نمی تونست چیزی بخوره. یواش یواش مایعات می خورد. منوچهر باید شیمی درمانی می شد. ازآزمایش مغز استخوان، پیش رفت سرطان رو میسنجن و بر اساس اون شیمی درمانی می کنن...
دکتر شفاییان متخصص خونه که دکتر میری برای مداوای منوچهر معرفیش کرد. روز آزمایش نمی دونم دردی که من کشیدم بدتر بود یا دردی که منوچهر کشید....
دلم میسوزه. میگم ای کاش یه بارداد می زد. صدای نالش بلند می شد. دردش رو بیرون می ریخت. همین صبوری و سکوت ها، پرستارها و دکترها رو عاشق کرده بود.
هرکاری از دستشون بر میومد دریغ نمی کردن...
تا جواب آزمایش آماده شه، منوچهر رو مرخص کردن.
روزایی که ازبیمارستان میومدیم، روزای خوش زندگیم بود. همه از روحیم تعجب می کردن. نمی تونستم جلوی خنده هام رو بگیرم. با جمشید زیر بغلش رو گرفتیم تا دم آسانسور. گفت میخوام خودم راه برم.
جمشید رفت جلوي منوچهر، رسول سمت راستش، برادر دیگرش، بهروز، سمت چپش و من پشت سرش که اگر خواست بیفته نگهش داریم. سه تاماشین اومده بودن دنبالمون. دم خونه جلوی پای منوچهرگوسفند کشتن. مادرش شربت می داد.
علی و هدی خونه رو مرتب کرده بودن. از دم در تا پای تخت منوچهر شاخه های گل🌹🌷 چیده بودن و یه گلدون پر ازگل گذاشته بودن بالای تختش...
جواب آزمایش که اومد، دکتر گفت: باید زودتر شیمی درمانی شه. با هر نسخه ی دکتر کمرم می لرزید که اگه داروها گیر نیان چی؟...
دنبال بعضی داروها باید توی ناصرخسرو می گشتیم صف های چند ساعته ی هلال احمر و سیزده آبان و داروخونه های تخصصی که چیزی نبود.
دوستای منوچهر پروندش رو بیرون کشیدن و کارت جانبازی منوچهر رو از بنیاد گرفتن. اما این کارا طول کشید...
برای خرج دوا و دکتر منوچهر خونمون رو فروختیم و اجاره نشین شدیم.
منوچهر ماهی سه روز شیمی درمانی می شد. داروها رو که می زدن گر می گرفت...
می گفت: انگار من رو کردن توی کوره بدنم داغ میشه...
تا چند روز حالت تهوع داشت. ده روز دهان و حلقش زخم می شد. آب دهانش رو به سختی قورت می داد و به خاطر شیمی درمانی موهاش ریخت....
💐شادے ارواح طیبہ شهدا صلوات💐
••••●❥JOiN👇
🆔 @chaadorihhaaa
✨
✨✨
✨✨
✨
📝 #پارت_سی_و_سوم
#فرشته
《منوچهر چشمهاش رو روی هم گذاشت و فرشته موهای سرش رو با تیغ زد. صبح که برده بودش حمام، موهاش تکه تکه می ریخت. موهای زیری که مانده بود توی سرش فرو می رفت و اذیتش می کرد. گفت:با تیغ بزندشان. حتی ریشهایش را که تنک
شده بود.
یک زیر حرف میزد. گاهی وقت ها حرف زدن سخت است اما سکوت سنگینتر و تلخ تر. آینه را برداشت و جلو ی منوچهر ایستاد...
( خیلی خوش تیپ شده ای. عین یول براینر. خودت را ببین.)
منوچهر همانطور که چشمهایش را بسته بود، به
صورت و چانه اش دست کشید و روی تخت دراز کشید.》
منوچهر رو با خودم مقایسه می کردم. روزایی که به شوخی دستم رو می بردم لای موهاش و از سر بدجنسی میکشیدمشون. و حالا که دیگه مژه هاش هم ریخته بود به چشم من فرق نداشت.
منوچهر بود، کنارمون بود، نفس می کشید..
همه ی زندگیم شده بود منوچهرو مراقبت از ازش انقدر که یادم رفته بود اسم علی و هدی رو مدرسه بنویسم...
علی کلاس اول راهنمایی می رفت و هدی اول دبستان...
جام کنار تختش بود شبا همون جا می خوابیدم، پای تخت....
یه شب از ( یا حسین ) گفتنش بیدار شدم...
خواب دیده بود....
خیس عرق شده بود. خواب دیده بود چل چراغ محل رو بلند کرده.
"چل چراغ سنگین بود. استخونونام می شکست. صدای شکستنشون رو می شنیدم. همه ی دندونام ریخت توی دهنم..."
آشفته بود. خوابش رو برای یکی از دوستاش که اومده بود ملاقاتش تعریف کرد.
برگشت گفت: "تعبیرش اینه که شما از
راهتون برگشتید. پشت کردید به اعتقاداتتون"
اون روزا خیلیا به ما ایراد می گرفتن. حتی تهمت می زدن. چون ریشای منوچهر به خاطر شیمی درمانی ریخته بود و من برای این که بتونم زیر بغلش رو بگیرم و راه بره، چادر رو میذاشتم کنار.
نمی تونستم ببینم این طوری زجر بکشه.
تلفن زدم به کسی که تعبیر خواب می دونست.
خواب رو که شنید دگرگون شد. به شهادت🌹 تعبیرش کرد، شهادتی که سختی های زيادی داره.....
حالا ما خوشحال بودیم منوچهر خوب شده. سر حال بود. بعدظهرا می رفت بیرون قدم میزد. روزای اول پشت سرش راه می افتادم. دورادور مراقب بودم زمین نخوره. میدونستم حساسه.
می گفت: "از توجهت لذت می برم تا وقتی که ببینم
توی نگاهت ترحم نیست."
💐شادے ارواح طیبہ شهدا صلوات💐
••••●❥JOiN👇
🆔 @chaadorihhaaa
✨
✨✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌿
#آیهای_از_حجاب
ای پیامبر به زنان ودخترانت بگو
پوششهای خودرا برخود فروتر گیرنداین
برای آنکه مورد آزار قرارنگیرندنزدیکتر
است وخداوند آمرزنده ومهربان است.
📖 احــــزابـ ۵۹
@chaadorihhaaa
. .
#لطفا_کپشن_و_بخونید
#حتی_اگه_فرصتتون_کمه_بعدا_بخونید ⚘
.
⚘ فرض ڪنید دختر یڪ خانواده یِ ثروتمنــد هستید در تبریز🤔
با یڪ طلبهِ ساده ازدواج میڪنیـــــــــد😳
و بخاطـر ادامه تحصیل همیـن طلبه یِ ساده راهے نجف مے شوید. 😱
گرما و غربت شهر نجف را در نظر بگیریــد
.
علامه نه تعارف داشته و نه اغراق میڪنــد.
علامـه در جایے فرموده بودند : ایشان وقتے در #قم رو به #حضرت_معصومه سلام میدادنــد
من جواب خانــوم را میشنیــدم!
و همچیــن هنگامے ڪه #زیارت_عاشورا میخواندند من جواب #سلام #امام_حسین (ع) را میشنیــدم!
.
#همیشه_به_جایگاه_او_حسرت_میخورم_با_خود_فکر_میکنم
#وقتی_که_داشته_خانه_را_جارو_میزده
#میدانسته_در_آسمان_ها_انقدر_معروف_است؟
#میدانسته_در_پرورش_یک_مرد_بزرگ_انقدر_موثر_است؟
#کاش_کتابی_از_زندگی_نامه_اش_چاپ_شده_بود.
#علامه_طباطبایی
🌸🍃🌸🍃🌸
❣ #دختــران_چــادری
✅ ڪانال برتـــر حجابـــ
✅ برگزیده ی رصدنمای فضای مجازی👇
@chaadorihhaaa