eitaa logo
چـــادرےهـــا |•°🌸
1.6هزار دنبال‌کننده
4.8هزار عکس
1.1هزار ویدیو
74 فایل
﷽ دلـ♡ـمـ مےخواھَد آرام صدایتـ کنم: "ﺍﻟﻠّﻬُﻤـَّ‌ ﯾاﺷاﻫِﺪَ کُلِّ ﻧَﺠْﻮۍ" وبگویمـ #طُ خودِ خودِ آرامشے ومن بیـقرارِ بیقـرار.♥ |•ارتباط با خادم•| @Khadem_alhoseinn |°• ڪانال‌دوممون •°| 🍃 @goollgoolii (۶شَهریور۹۵) تبادل نداریم
مشاهده در ایتا
دانلود
📚 تیر خلاص را زد. دستش را انداخت داخل شبکه های ضریح وگفت:من همه محسنم رو به این بی بی دادم. اگه بگی یه ناخن یا یه تارمو موش رو اوردی برای من کافیه!! نفسم را به زور دادم بالا.سرم را انداختم پایین وگفتم:سر که نداره هیچ...بدنش رو هم مثل بدن علی اکبر اربا اربا کردن...💔 📚 🍁 @chaadorihhaaa
✨✨ ✨ 📝 تمام مدت بیهوشی ذکر می گفت. قسمتی از کبد و روده و معدش رو برداشته بودن. تا چند روز قدغن بود کسی بیاد ملاقاتش. اما زخمش عفونت کرد. تا دو هفته نمی تونست چیزی بخوره. یواش یواش مایعات می خورد. منوچهر باید شیمی درمانی می شد. ازآزمایش مغز استخوان، پیش رفت سرطان رو  میسنجن و بر اساس اون شیمی درمانی می کنن... دکتر شفاییان متخصص خونه که دکتر میری برای مداوای منوچهر معرفیش کرد. روز آزمایش نمی دونم دردی که من کشیدم بدتر بود یا دردی که منوچهر کشید.... دلم میسوزه. میگم ای کاش یه بارداد می زد. صدای نالش بلند می شد. دردش رو بیرون می ریخت. همین صبوری و سکوت ها، پرستارها و دکترها رو عاشق کرده بود. هرکاری از دستشون بر میومد دریغ نمی کردن... تا جواب آزمایش آماده شه، منوچهر رو مرخص کردن. روزایی که ازبیمارستان میومدیم، روزای خوش زندگیم بود. همه از روحیم تعجب می کردن. نمی تونستم جلوی خنده هام رو بگیرم. با جمشید زیر بغلش رو گرفتیم تا دم آسانسور. گفت میخوام خودم راه برم. جمشید رفت جلوي منوچهر، رسول سمت راستش، برادر دیگرش، بهروز، سمت چپش و من پشت سرش که اگر خواست بیفته نگهش داریم. سه تاماشین اومده بودن دنبالمون. دم خونه جلوی پای منوچهرگوسفند کشتن. مادرش شربت می داد. علی و هدی خونه رو مرتب کرده بودن. از دم در تا پای تخت منوچهر شاخه های گل🌹🌷 چیده بودن و یه گلدون پر ازگل گذاشته بودن بالای تختش... جواب آزمایش که اومد، دکتر گفت: باید زودتر شیمی درمانی شه. با هر نسخه ی دکتر کمرم می لرزید که اگه داروها گیر نیان چی؟... دنبال بعضی داروها باید توی ناصرخسرو می گشتیم صف های چند ساعته ی هلال احمر و سیزده آبان و داروخونه های تخصصی که چیزی نبود. دوستای منوچهر پروندش رو بیرون کشیدن و کارت جانبازی منوچهر رو از بنیاد گرفتن. اما این کارا طول کشید... برای خرج دوا و دکتر منوچهر خونمون رو فروختیم و اجاره نشین شدیم. منوچهر ماهی سه روز شیمی درمانی می شد. داروها رو که می زدن گر می گرفت... می گفت: انگار من رو کردن توی کوره بدنم داغ میشه... تا چند روز حالت تهوع داشت. ده روز دهان و حلقش زخم می شد. آب دهانش رو به سختی قورت می داد و به خاطر شیمی درمانی موهاش ریخت.... 💐شادے ارواح طیبہ شهدا صلوات💐 ••••●❥JOiN👇 🆔 @chaadorihhaaa ✨ ✨✨
✨✨ ✨ 📝 《منوچهر چشمهاش رو روی هم گذاشت و فرشته موهای سرش رو با تیغ زد. صبح که برده بودش حمام، موهاش تکه تکه می ریخت. موهای زیری که مانده بود توی سرش فرو می رفت و اذیتش می کرد. گفت:با تیغ بزندشان. حتی ریشهایش را که تنک  شده بود. یک زیر حرف میزد. گاهی وقت ها حرف زدن سخت است اما سکوت سنگینتر و تلخ تر. آینه را برداشت و جلو ی منوچهر ایستاد... ( خیلی خوش تیپ شده ای. عین یول براینر. خودت را ببین.) منوچهر همانطور که چشمهایش را بسته بود، به  صورت و چانه اش دست کشید و روی تخت دراز کشید.》 منوچهر رو با خودم مقایسه می کردم. روزایی که به شوخی دستم رو می بردم لای موهاش و از سر بدجنسی میکشیدمشون. و حالا که دیگه مژه هاش هم ریخته بود به چشم من فرق نداشت. منوچهر بود، کنارمون بود، نفس می کشید.. همه ی زندگیم شده بود منوچهرو مراقبت از ازش انقدر که یادم رفته بود اسم علی و هدی رو مدرسه بنویسم... علی کلاس اول راهنمایی می رفت و هدی اول دبستان... جام کنار تختش بود شبا همون جا می خوابیدم، پای تخت.... یه شب از ( یا حسین ) گفتنش بیدار شدم... خواب دیده بود.... خیس عرق شده بود. خواب دیده بود چل چراغ محل رو بلند کرده. "چل چراغ سنگین بود. استخونونام می شکست. صدای شکستنشون رو می شنیدم. همه ی دندونام ریخت توی دهنم..." آشفته بود. خوابش رو برای یکی از دوستاش که اومده بود ملاقاتش تعریف کرد. برگشت گفت: "تعبیرش اینه که شما از  راهتون برگشتید. پشت کردید به اعتقاداتتون" اون روزا خیلیا به ما ایراد می گرفتن. حتی تهمت می زدن. چون ریشای منوچهر به خاطر شیمی درمانی ریخته بود و من برای این که بتونم زیر بغلش رو بگیرم و راه بره، چادر رو میذاشتم کنار. نمی تونستم ببینم این طوری زجر بکشه. تلفن زدم به کسی که تعبیر خواب می دونست. خواب رو که شنید دگرگون شد. به شهادت🌹 تعبیرش کرد، شهادتی که سختی های زيادی داره..... حالا ما خوشحال بودیم منوچهر خوب شده. سر حال بود. بعدظهرا می رفت بیرون قدم میزد. روزای اول پشت سرش راه می افتادم. دورادور مراقب بودم زمین نخوره. میدونستم حساسه. می گفت: "از توجهت لذت می برم تا وقتی که ببینم توی نگاهت ترحم نیست." 💐شادے ارواح طیبہ شهدا صلوات💐 ••••●❥JOiN👇 🆔 @chaadorihhaaa ✨ ✨✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌿 #آای پیامبر به زنان ودخترانت بگو پوششهای خودرا برخود فروتر گیرنداین برای آنکه مورد آزار قرارنگیرندنزدیکتر است وخداوند آمرزنده ومهربان است. 📖 احــــزابـ ۵۹ @chaadorihhaaa
. . ⚘ . ⚘ فرض ڪنید دختر یڪ خانواده یِ ثروتمنــد هستید در تبریز🤔  با یڪ طلبهِ ساده ازدواج میڪنیـــــــــد😳 و بخاطـر ادامه تحصیل همیـن طلبه یِ ساده راهے نجف مے شوید. 😱 گرما و غربت شهر نجف را در نظر بگیریــد . علامه نه تعارف داشته و نه اغراق میڪنــد. علامـه در جایے فرموده بودند : ایشان وقتے در رو به سلام میدادنــد من جواب خانــوم را میشنیــدم! و همچیــن هنگامے ڪه میخواندند من جواب (ع) را میشنیــدم! . ؟ ؟ . 🌸🍃🌸🍃🌸 ❣ ✅ ڪانال برتـــر حجابـــ ✅ برگزیده ی رصدنمای فضای مجازی👇 @chaadorihhaaa
یکی میشه #پروانه_سلحشوری که علت عمل گردن و دستشو چادر میدونه! یکیم میشه #سمیه_حیدری قهرمان ۵ دوره مسابقات کشوری جودو که با افتخار تو مسابقات جهانی با چادر حاضر میشه و بخاطر حجابش از شرکت تو مسابقات بین المللی محرومش میکنن ولی باز دست از چادر و حجابش بر نمیداره... *مادام کری؟!* @chaadorihhaaa
🔴نفاق چیست ؟منافق کیست؟ نفاق یعنی به چادر اعتقاد و باور نداشته باشی، ولی چادر بپوشی درست مثل افرادی که به جمهوری اسلامی اعتقادی ندارند، ولی در این نظام، نماینده مجلس‌اند #پروانه_سلحشوری @chaadorihhaaa
چـــادرےهـــا |•°🌸
🔴نفاق چیست ؟منافق کیست؟ نفاق یعنی به چادر اعتقاد و باور نداشته باشی، ولی چادر بپوشی درست مثل افراد
✅👇✅👇✅ ⁉️سلحشوری ادعا کرده که حجاب اجباری باعث شکستن گردنش شده. سوال پیش میاد: چرا ؟ ❌سوالاتِ خانمی که به حجاب علاقه ندارد: ❓چرا باید حجاب اجباری باشه؟ چرا زن ها نمیتونند آزادانه هر لباسی که دوست دارند بپوشند؟ به من چه یه سری از مردها چشم ناپاک دارن؟ 💢پاسخ: ⭕️حجاب هم برای مرد هست و هم برای زن ولی چرا تاکید بیشتر برای خانم هاست؟ بذارید با یک مثال این روبگم قوانین راهنمایی و رانندگی هم برای خودروهاست و هم برای موتورسیکلت ها ولی روی موتورسیکلت ها پلیس حسّاس تره خب ساده ست، چون توی تصادف موتورسوارها بیشتر آسیب می بینند با همین مثال جواب این سوالاتون رو هم میدم که فرمودین به ما چه مردها چشمای ناپاک دارند ؟اون ها مقصرند! ⭕️در تصادف رانندگی بین موتور و خودرو ،فرض کنیم خودرو مقصّر هستش ولی کی بیشترین خسارت رو میبینه خب معلومه موتور سوار چون وسیله نقلیه ش بدنه ای نداره و درسته یه سری از مردها مریض هستند و مشکل دارن ولی خانم ها بیشتر ضرر میکنند و آسیب می بینند، از طرفی اگه قوانین راهنمایی و رانندگی وضع شده ،برای حفظ جان و مال مردم در هنگام رانندگیست مثل حجاب که برای محافظت از زن ها و مردها وضع شده، ⭕️البته خدا خانم ها را بیشتر دوست داره و اونها مثل خالق هستند و می تونن موجود دیگه ای رو خلق کنند و زیباتر اینکه بهشت زیر پای مادران است و از همه مهمتر خداوند خودش فرموده جهان را به خاطر وجود مقدّس یک زن، که همون حضرت زهراست آفریده. ⭕️زن در نزد خداوند موجود عزیزی است و برای حفاظت از اون خداوند یه سری قوانین رو وضع کرده و بیشتر روی زن ها تاکید میشه ببینید یک نفر سرعت غیر مجاز داره خب پلیس این راننده رو جریمه میکنه اِعمال قانون میکنه کار پلیس به خاطر خودِ راننده و حفظ جان و مال اون هستش و البتّه به خاطر دیگران که تو همون جاده هستن چون احتمال داره جان و مال اونها هم بر اثر تصادف که به خاطر سرعت غیر مجازِ راننده ای که اتفاقا ًاز اجباری بودن قوانین ناراحته،به خطر بیفته. ⭕️درسته ماشین خودشه مال خودشه اختیارش رو داره ولی قانون و پلیس بهش اجازه نمیده سرعتش رو از یه حدّی بالاتر ببره چون هم خودش آسیب می بینه هم به دیگران آسیب می زنه. این در مورد حجاب هم صادقه،درسته هر کسی ی ماشین داره یک جسم اختصاصی داره ولی ما همه توی ی جاده ایم، توی یک جامعه هستیم و این جاده و این دنیا ی قوانینی داره که همه باید رعایت کنند و هر کس رعایت نکنه اعمال قانون میشه ،جریمه میشه هم به خاطر خودش و هم به خاطر دیگران ⭕️درسته بدن خودتونه شما میتونید هر نوع لباسی بپوشید ولی برای اینم حدّی در نظر گرفته شده هر لباسی یا هر سرعتی برای ما مجاز نیست و این به خاطر خودمون و دیگران هستش البته زن و مرد میتونند در خانه و برای همسر و خانواده شون هر لباسی بپوشن و این مانعی نداره چون دیگه هیچ خطری تهدیدشون نمی کنه. ✍محمدمهدی شریعت 🌸🍃🌸🍃🌸 ❣ ✅ ڪانال برتـــر حجابـــ ✅ برگزیده ی رصدنمای فضای مجازی @chaadorihhaaa
تا دیروز از حجاب داشتن کمبود ویتامین D, میگرفتن، حالا درد گردن و دستشونم انداختن گردن حجاب و چادر. خانم نامحترم اون چادر مقدسه یادگار حضرت زهراست از سرت دربیار و تو هم مثل باقی هم کشیان غربزده ات کشف حجاب کن اما با این وقاحت دروغپراکنی نکن @chaadorihhaaa
چـــادرےهـــا |•°🌸
تا دیروز از حجاب داشتن کمبود ویتامین D, میگرفتن، حالا درد گردن و دستشونم انداختن گردن حجاب و چادر.
🔴 همچنان واکنش ها به افاضات ادامه داره👇 👇 عرض سلام و خسته نباشید دارم خدمت ادمین کانال درمورد مطلب اخیری که خانم سلحشوری درباره ی چادر افاضه فرمودند میخواستم بگم اولا این چادر نبوده باعث درد گردن مبارک شده بلکه سنگینی حقی بوده که مردم به گردنتون داشتن. ثانیا نهایت رذالت و تزویر اینه که با چادر و حجاب به هر جایی که خواستی دست پیدا کنی و نماینده ی مجلس شورای اسلامی!!! بشی و بعد از معایب چادر صحبت کنی. ثالثا همین که شما با چادر به این جایگاه رسیدی نشون میده که چادر محدودیت نیست پس مجبوری برای از بین بردن حجاب و حیای زن ایرانی و سرگرم کردنش به ظواهر و زیبایی های جنسی و بازیچه قرار دادنش و اجرای سند ننگین ۲۰۳۰ مشکلات ژنتیکی و مادرزادی و کهولت سنت رو به چادر ربط بدی. امروز بعد از شنیدن این خبر برای چندمین بار به این نتیجه رسیدم که پوشیدن چادر فاطمه ی زهرا لیاقت میخواهد. لیاقتی که شیفتگان غرب و دلباختگان فرهنگ برهنگی فاقد آنند. و من الله توفیق✋
🌼🍃 🍃 سیـلِ چشمـانـم بـاز از فراغٺ جـاریسٺ←💔 خسٺـہ ام بـاز ، بیـا جمعـہ ها ٺڪـراریسٺ😓🖐 #یابقیه‌الله #متی‌تراناونراڪ 🍃 🌼🍃 @xhaadorihhaaa
✨✨ ✨ 📝 نذاشته بودیم بفهمه شیمی درمانی میشه. گفته بودیم پروتئین درمانیه اما فهمید.... رفته بود سینما، فیلم از کرخه تا راین رو دیده بود.غروب که اومد دلخوربود. باور نمی کرد بهش دروغ گفته باشم. خودش رو سرزنش می کرد که (حتما جوری رفتار کردم که ترسو به نظر اومدم)   《اما سرطان یعنی مرگ. چیزی که دوست نداشت منوچهر بهش فکر کند. دیده بود حسرت خوردنش را از شهید نشدن و حالا اگر می دانست سرطان دارد..... نمی خواست غصه بخورد. منوچهر چقدر برایش از زیبایی مرگ می گفت... می گفت (خدا دوستم دارد که مرگ را نشانم داده و فرصت داده تا آن روز بیشترتسبیحش کنم و نماز بخوانم.) فرشته محوحرفهای او شده بود. منوچهر زد روی پایش و گفت: مرثیه خوانی بس است. حالا بقیه ی راه را با هم می رویم ببینیم تو پُر روتری یا من ...!》    و من دعامی کردم. به گمونم اصرار من بود که از جنگ برگشت. گمون می کردم فنا ناپذیره. تا دم مرگ میره و برمی گرده.. هر روز صبح نفس راحت می کشیدم که یه شب دیگه گذشت. ولی از شب بعدش وحشت داشت به خصوص از وقتی خونریزی معدش باعث شد گاه به گاه فشارش پایین بیاد و اورژانسی بستری شه و چند واحد خون بهش بزنن... خونریزی ها به خاطر تومور بزرگی بود که روی شریان اثنی عشر در اومده بود و نمیتونستن برش دارن... اینا رو دکتر شفاییان می گفت. دلم می خواست آنقدر گریه کنم تا خفه شم... دکتر می گفت: "هر چی دلت می خواد گریه کن، ولی جلوی منوچهر باید بخندی... مثل سابق...باید آنقدر قوی باشه که بتونه مبارزه کنه... ما هم با شیمی درمانی و رادیو تراپی شاید بتونیم کاری بکنیم " 💐شادے ارواح طیبہ شهدا صلوات💐 ••••●❥JOiN👇 🆔 @chaadorihhaaa ✨ ✨✨