🌼🍃
امروز به خودت قول بده
هیچ نوع حال و هوای بدی رو تحمل نکنی
تو در انتخاب افکارت قدرت داری
پس فقط حال و هوای خوب را انتخاب کن✨
💞🍃@lovely_lifee💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌱ᥫ᭡
من همیشه تو زندگی امید دارم به اتفاقای خوب
به چیزی که نیست ولی ممکنه پیش بیاد
به نوری که نیست ولی ممکنه بتابه
به راهی که سده ولی ممکنه باز شه
به دری که بسته س ولی باز میشه 🤍✨
💞🍃@lovely_lifee💞
🍃🍃🍃🌸🍃
👶درمان_شب_ادراری_کودکان
✅یک گردو رو با پوست روی حرارت آتیش بزارید تا پوست سمتش بسوزه و مغزش بپزه مغز رو دربیارید با یک حبه قند و اندازه یک فندق کندر پودر شده و یک قاشق مربا خوری پودر گیاه بومادران و کمی عسل مخلوط کنید هر عصر اندازه یک گردوی کوچیک میل کنن
بعد از ظهرها هم دوغ و ماست و نوشابه و دلستر و بستنی و....نخورن.
🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃
لینک کانال،👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2729115697Ca1050d30df
شاید باور نکنید ولی اینجا ایرانه!
به اینجا میگن اورامان یا هورامان تخت؛ روستای پلکانی عجیب و بسیار زیبا در استان کردستان که در دامنه کوه ساخته شده و قدمتی چند هزار ساله دارد.
هورامان بخشی از عراق و ایران(کردستان و کرمانشاه) رو در بر میگیره و به نوعی جزو اصیل ترین و با قدمت ترین فرهنگ های ایرانی محسوب میشه. مردم این مناطق به زبان پهلوی یا همان زبان اوستا صحبت میکنند، زبانی که پس از گذشت هزاران سال دچار کمترین دگرگونی شده!
🌕 @donyaye_ajayeb
ﻧﺎﺩﺭﺷﺎﻩ در نامهای ﺑﻪ ﺩﺭﺑﺎﺭ ﻋﺜﻤﺎﻧﯽ ﺍﺧﻄﺎﺭ ﺩﺍﺩ ﮐﻪ ﺧﺎﮎ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺭﺍ ﺗﺮﮎ ﮐﻨﺪ ﺍﻣﺎ ﺩﺭﺑﺎﺭ ﻋﺜﻤﺎﻧﯽ ﺍﯾﻦ ﺷﻌﺮ ﺭﺍ به زﺑﺎﻥ ﻓﺎﺭﺳﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﻧﺎﺩﺭ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩ:
ﭼﻮ ﺧﻮﺍﻫﯽ ﻗﺸﻮﻧﻢ ﻧﻈﺎﺭﻩ ﮐﻨﯽ
ﺳﺤﺮﮔﻪ ﻧﻈﺮ ﺑﺮ ﺳﺘﺎﺭﻩ ﮐﻨﯽ
ﺍﮔﺮ آﻝ ﻋﺜﻤﺎﻥ ﺣﯿﺎﺗﻢ ﺩﻫﺪ
ﺯ ﭼﻨﮓ ﻓﺮﻧﮕﯽ ﻧﺠﺎﺗﻢ ﺩﻫﺪ
ﭼﻨﺎﻧﺖ ﺑﮑﻮﺑﻢ ﺑﻪ ﮔﺮﺯ ﮔﺮﺍﻥ
ﮐﻪ ﯾﮑﺴﺮ ﺭﻭﯼ ﺗﺎ ﺑﻪ ﻣﺎﺯﻧﺪﺭﺍﻥ
ﻧﺎﺩﺭﺷﺎﻩ ﻫﻢ ﺩﺭ ﭘﺎﺳﺦ ﻧﻮﺷﺖ :
ﭼﻮ ﺧﻮﺭﺷﯿﺪ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﻧﻤﺎﯾﺎﻥ ﺷﻮﺩ
ﺳﺘﺎﺭﻩ ﺯ ﭘﯿﺸﺶ ﮔﺮﯾﺰﺍﻥ ﺷﻮﺩ
ﻋﻘﺎﺏ ﺷﮑﺎﺭﯼ ﻧﺘﺮﺳﺪ ﺯ ﺑﻮﻡ
ﺩﻭ ﻣﺮﺩ خراسان ﺩﻭ ﺻﺪ ﻣﺮﺩ ﺭﻭﻡ
ﺍﮔﺮ ﺩﺳﺖ ﯾﺰﺩﺍﻥ ﺩﻫﺪ ﺭﻭﻧﻘﻢ
ﺑﻪ ﺍﺳﮑﻨﺪﺭﯾﻪ ﺯﻧﻢ ﺑﯿﺮﻗﻢ
📚به نقل از کتاب “زندگی پرماجرای نادرشاه” از محمدحسین میمندی نژاد
🌕 @donyaye_ajayeb
🌼🍃
من معتقدم
اگه لحظه به لحظه ات به یادِ خدایی
خوشبختی؛
چون به یادش افتادن هم نصیب هر کسی نمیشه..✨
💞🍃@lovely_lifee💞
تصویری جالب از یک قرص نان دو هزار ساله.
بدون شک بوی خوش عطر و خوشمزه ای داشت اگر امروز دوهزار سال پیش بود.😅
🌕 @donyaye_ajayeb
🌷🍃
باید قوی بود
واسه خودت
واسه اطرافیانت
واسه خانوادهات
واسه اونایی که دوسشون داری
واسه لحظه هایی که جنگیدی
واسه آرزوهایی که بهشون امید داری
اگه افتادی، بلند شدی ازت ممنونم.
من به لبخندت نیاز دارم💕🌸ᘒ
┏━❤️🌸━━••••••••••━━━┓
@lovely_lifee
┗━━━━••••••••••━━❤️🌸┛
خواهریا خواندن آیه الکرسی رو فراموش نکنید👌
🌸 آیه الکرسی 🌸
بسم الله الرحمن الرحیم
🍃اللّهُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ لاَ تَأْخُذُهُ سِنَهٌ وَلاَ نَوْمٌ لَّهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الأَرْضِ من ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ یَعْلَمُ مَا بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلاَ یُحِیطُونَ بِشَیْءٍ
منْ عِلْمِهِ إِلاَّ بِمَا شَاء وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ وَلاَ یَؤُودُهُ حِفْظُهُمَا وَهُوَ الْعَلِیُّ الْعَظِیمُ🍃
🍃لاَ إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ قَد تَّبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَیُؤْمِن بِاللّهِ فقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَهِ الْوُثْقَىَ لاَ انفِصَامَ لَهَا وَاللّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ🍃
🍃اللّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُواْ یُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّوُرِ وَالَّذِینَ کَفَرُوا
أوْلِیَآؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُم مِّنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ أُوْلَئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ🍃
❤️الّلهُمَّ صَلِّ عَلے مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم❤️
⚜️ صلوات خاصه امام رضا (ع)⚜️
🌺 اَللّٰهُمَّ صَلِّ عَلیٰ عَلِیِّ بْنِ مُوسَی الرِّضَا الْمُرتَضَی ، اَلْاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ ، وَ حُجَّتِکَ عَلیٰ مَنْ فَوْقَ الْاَرضِ وَ مَنْ تَحتَ الثَّریٰ ، اَلصِّدّیٖق الشَّهیدِ ، صَلوٰةً کَثیٖرَةً تٰآمَّةً ، زٰاکِیَةً مُتَوٰاصِلَةً ، مُتَوٰاتِرَةً مُتَرٰادِفَةً ، کَأَفْضَلِ مٰا صَلَّیْتَ عَلیٰ اَحَدٍ مِنْ اَوْلِیٰائِکَ. 🌺
❤️❤️
🕊چکاوک
🍃🍃🍃🌸🍃 گفتم تو رو جون حسین این کارو برام بکن تا آخر عمر مدیونتم، فاطمه به نامه تو دستش نگاه کرد و
🍃🍃🍃🌸🍃
نمیدونم چجوری مسیر اتاقم تا سرکوچه رو رفتم نمیدونم راه رفتم یا پرواز کردم که رسیدم به ماشین محمدحسین فکر کردم خوابیده به شیشه زدم که سرشو از رو فرمون برداشت سریع درو برام باز کرد و نشستم کنارش به صورت زخمیش نگاه کردم ،سلام کرد و خندید، با خنده تلخش دلم آتیش گرفت گفتم دیدی محمدحسین دیدی چجوری حون به جیگرمون کردن ولی من نمیزارم من سرخم نمیکنم که جدام کنن از کسی که قلبم تو بدن اون میتپه .
گفت حاضری دل بکنی از آدمای این خونه و این شهر ؟گفتم آره حاضرم سرشو انداخت پایین و گفت به قیمت بی آبرویی باید به من برسی گفتم میدونم گفت پس برای بار آخر به این خونه نگاه کن،گفتم اینجوری که نمیشه محمدحسین الان نزدیک اذون صبحه یکم دیگه همه بیدار میشن میفهمن من فرار کردم گفت پس کی ثریا ؟
گفتم پس فردا میام تاباهم بریم از این شهر گفت کی منتظرت باشم؟گفتم چراغای خونه که خاموش شد یه ساعت بعدش منتظر من باش
محمدحسین یکم فکر کرد و گفت نمیشه زودتر بیای ثریا ؟گفتم چیزی شده؟
به چشمای قرمز محمدحسین نگاه کردم که اشک توش جمع شده بود گفتم چیشده محمدحسین ؟گفت مادرم ، میترسم نتونم برای باز اخر ببینمش حالم بدبود از این که محمدحسین ناچار بود بین من و مادرش یکیو انتخاب کنه حالم بد بود گفتم مادرت مهم تره محمدحسین گفت همه چیو میدونه تو نامه آخری که برام اومده گفته بود مرد باش و پای دوست داشتنت وایستا ثابت کن مثل بابات نیستی و خون مردای ایلات تو رگاته
وقتی داشتم از ماشین پیاده میشدم حالم بد بود اشک میریختم و انگار دلم گواه بد میداد ،محمدحسین از ماشین پیاده شد و گفت ثریا نگاهش کردم سنجاق سئینمو از تو جیبش درآورد و گفت سنجاقت کردم به سئنم دو شب دیگه بعد خاموشی چراغا منتظرم.
در حیاطو آروم باز کردم و از بین درختا خودمو رسوندم به اتاق صدای جیرجیرکا با صدای پام روی ماسه های حیاط قاطی شده بود و هر لحظه حس میکردم یکی پشت سرمه وارد خونه شدم و راهرو تااخر رفتم ،خدا خدا میکردم فاطمه یادش نرفته باشه بیاد و درو روم قفل کنه دستگیره در چرخوندم که راضیه آهسته گفت خانم جان شمایی ؟
توی یه لحظه دونه های عرق نشست رو پیشونیم چی میگفتم بهش میگفتم این موقع شب با این لباسا کجا بودم آهسته گفت شما برین داخل الانه اهل خونه بیدار بشن رفتم رو تخت و نشستم از شدت سردرد حس میکردم الانه که سرم منفجر بشه دونه های عرق یکی یکی از پشتم میچکید و لباسمو خیس میکرد
با خودم گفتم نادر میفهمه و میاد کتکم میزنه
┅┄ ❥❥@Chakavak110🕊
❤️❤️❤️
چه دانستم كه اين سودا ، مرا زين سان كند مجنون🌱
مولانا
┏━❤️🌸━━••••••••••━━━┓
@lovely_lifee
┗━━━━••••••••••━━❤️🌸┛