🕊چکاوک
🍃🍃🍃🌸🍃 فرامرز برگشت و نگام کرد و گفت تو یه نگاه به سر و وضع خودت بکن ، صورت نشسته اومدی منو از سر
🍃🍃🍃🌸🍃
مامان گفت کجا میخوای بری زن عموت اینا میان اینجا بمون دور هم باشیم ، گفتم تو خونه کلی کار دارم لباسمو عوض کردم و با سهراب نشستیم تو ماشین ، بین راه سهراب گفت ببین مهزاده این دختره بهار خیلی بچس الآنم که شوهرش ولش کرده رفته فکر میکنه عالم و آدم بهش بدهکارن ، تو خودتو ناراحت نکن زندگیتو بکن و هوای شوهرتو داشته باش. اصلا به بحثای خاله زنکی اینا کاری نداشته باش. از سهراب خدافظی کردم و رفتم خونه ، لباسامو که درآوردم رفتم سراغ آشپزخونه و غذای مورد علاقه فرامرز پختم ، با شوق میز و صندلیا رو دستمال کشیدم و رفتم پای آینه و یکم آرایش کردم ، به رژ قرمزی که فرامرز برام از تهران آورده بود و هنوز ازش استفاده نکرده بودم نگاه کردم و یکم مالیدم رو لبام ، خوشگل شده بودم ولی خجالت میکشیدم . رژمو با دستمال پاک کردم و با سر انگشت یکم دوباره مالیدم به لبام که یکم رنگ داشته باشه . رو تخت نشسته بودم و تو فکر بودم ، به بهار فکر میکردم به حرفای سهراب ، با خودم گفتم نکنه بخواد کاری که زن شوهرش باهاش انجام داده اون با زندگی من بکنه . عصبی که میشدم گرمم میشد ، عادتم بود ولی هیچوقت انقد عصبی نشده بودم و فشار روم نبود ، پنجره رو باز کردم و به کوچه نگاه میکردم که زن و شوهر طبقه پایینی رو دیدم که باهم از سرکوچه میومدن و میگفتن و میخندیدن . فرامرز میگفت جفتشون تحصیل کردن و دختره دانشگاه درس خونده و میخوان برن تهران ، جز یکی دو بار در حد سلام و علیک بیشتر ندیده بودمشون رسیدن دم در خونه و کلید انداختن تو در . تا حالا دور و برم از این چیزا ندیده بودم ، دلم میخواست همسایه پایینی رو بیشتر بشناسم ، دلم میخواست بدونم چه شکلی راه میره و حرف میزنه که شوهرش حتی تو کوچه هم اینجوری کنار خودش نگهش میداره.رفتم تو آشپزخونه و گفتم کاش براشون اش میپختم به بهونه اش ، یکم باهاش حرف میزدم . تو فکر و خیال خودم بودم که فرامرز اومد داخل ، رفتم جلو و بهش سلام دادم یه سلام سرد داد و نشست رو مبل . گفتم فرامرز چایی میخوری ؟ سر تکون داد و گفت آره ، رفتم تو آشپزخونه تا چایی بریزم که فرامرز از سرجاش پاشد و رفت پنجره اتاق بست .اومد نشست و گفت مهزاده تب داری؟ چرا انقد در و پنجره ها رو باز میکنی؟ حرفی نزدم و لیوان چایی رو گذاشتم جلوش ، از حرف بهار یادم افتاد که میگفت مهزاده گفته پولکی دوست دارین . رفتم تو آشپزخونه و دنبال پولکی گشتم ولی نداشتیم ، یه پیاله رو نقل ریختم و گذاشتم جلوی فرامرز و گفتم پولکیمون تموم شده بیا با نقل بخور ، فرامرز خندید
┅┄ ❥❥@Chakavak110🕊
🍃🍃🍃🌸🍃
#ایده_معنوی_اعضا ❤️🙏
#دعا_درمانے
ختمی قوی جهت #گشایشامور
از روز یکشنبه تا ده روز و روزی صد مرتبه بخوانید :
✨ بسم الله الرحمن الرحیم ✨
یا مُفَتِحَ الاَبواب یا مُقَلِب َالقُلوبِ والابصار یا دَلیلَ مُتَحَیٍّرین وَ یا غیاثَ المثتَغیثین تَوَکَلتُ عَلَیکَ یا رَّب، اِقضِ حاجَتی وَاکفِ مُهِمی وَ لا حولَ وَ لا قُوةَ اِلا بِااللهِ العَلی ِالعَظیمِ و صَّلَی اللهُ عَلی مُحَمَدٍ وً آلِهِ اَجمَعین✨
🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃
لینک کانال،👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آدم هاے منفی؛
به پیچ و خم جاده مےاندیشند
و آدم هاے مثبت
به زیبایے هاے جاده
عاقبت هر دو به مقصد مےرسند
اما یڪے با حسرت
و دیگرے با لذت...
مثبت اندیش باشیم
💞🍃@lovely_lifee💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سه شنبه تون سرشاراز مهربانی💗
❣بعضی چیزها در دنیا هست
🌸 که هر چقدر با دیگران
❣تقسیم شان کنیم
🌸نه تنها کم نمیشود بلکه
❣بیشتر هم میشود
🌸مثل محبت 💓
🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃
لینک کانال،👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
اے دوست🌸🍂
هر لحظہ تو را
غرق صفا میخواهم
هر روز تو را 🌸🍂
ڪامروا میخواهم
از بهر تو و هر ڪہ تو
را دارد دوست🌸🍂
ارامش خاطر از خدا میخواهم
💞🍃@lovely_lifee💞
نقش مار، خرگوش و لاکپشت، کاشی لعابدار، سده ۱۹ ترسایی، به عنوان نگارهای برای آذین کتاب عجائب المخلوقات وغرائب الموجودات نوشته زکریای قزوینی، عجائب المخلوقات وغرائب الموجودات (شگفتیهای آفریدگان و موجودات) کتابی است در زمینه هیئت و جهانشناسی و علمالاشیا و شگفتیهای عالم خلقت، نوشتهٔ زکریا قزوینی. قزوینی این کتاب را نخست به زبان عربی نوشت و سپس خود نسخهای فارسی از آن تدوین کرد.
🌕 @donyaye_ajayeb
خانه تاریخی آقازاده ابرکوه ،
تنها بادگیر دو طبقه جهان و اهمیت آن به قدر زیاد است که عکس آن بر روی اسکناس ۲۰۰۰هزار تومانی کشور چاپ شده
خانه آقازاده و بادگیر آن مربوط به دوره قاجار است و در ابرکوه، محله دروازه، میدان ابرقو واقع شده و این اثر در تاریخ ۲۴ بهمن ۱۳۷۵ با شمارهٔ ثبت ۱۸۳۸ بهعنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیدهاست.
🌕 @donyaye_ajayeb
▪️نمای بسیار زیبا از پل ورسک مازندران و قبری که آن را مربوط به مهندس اتريشى سازنده پل (والتر اینگر) می دانند که در روبروی پل دفن گردیده است.
این پل در دوران جنگ جهانی دوم توسط "چرچیل"، پل پیروزی لقب گرفت!
🌕 @donyaye_ajayeb
5.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خوشبختی یعنی:
واقف بودن به اینکه هر چه داریم ،
از رحمت خداست...
و هرچه نداریم
ازحکمت خدا
احساس خوشبختی یعنی همین!
خوشبختی؛
رسیدن به خواسته ها نیست...
بلکه لذت بردن از داشته هاست.
┅┄ ❥❥@Chakavak110🕊