چمنزارمرغابیها؛
¹²⁴. نمیدونم وای
¹²⁵. سه نفره نشستن، پریدن توی چالههای آب، مقداری اتوبوس، ⁶⁶⁶ و ساختن دو بیت جدیدش، واقعا واقعا واقعا دلتنگی برای گودو (زیاد)، اون مرکز نجوم محشر و انعکاس کهکشان فوقالعاده، گشتن تمام مدت دنبال ستاره سیریوس، رضایت بعد از شنیدن کلمه کهکشان آندرومدا (و طبیعتا گفتن اینکه عه آندرومدا دختر خاله سیریوسه به دوستم)، تکرار مجدد کلمه محشره برای بار هزارم و همچنان گفتنش به دوستم، خورشید سبز و قرمز، سرما و سرما و سرما، تخریب معده توسط هایپ و چیپس، نور زیاد خورشید (جیمز رفتن توی چشممو بس کن)، گشتن به دنبال بافت ریموس لوپینی(به طور ناامید کنندهای یافت نشد)، دژاوو زیاد (اون عطر، اون کاپشن سفید، اون زاویه دید و حتی اون جمله وای خیلی بوی عطرش آشناست و دژاوو بابت کل اون صحنهها و گفتگوها)، تلپاتی خیلی خیلی زیاد(و مشخصا کوبیدن دستها بههم جهت اون تلپاتی)، همچنان دژاوو از سمت اون زاویه دید توی اتوبوس و بازم دژاوو بابت گفتن اینکه دارم دژاوو میشم، و سرشار از محشر بودن.
وقتی یادم میاد تمام دلیلی که عاشق کهکشانها و ستارههام سیریوس و کلا بلکها ان و بعدش یادم میوفته همشون فقط کرکترن افسردگی میگیرم
بعد یادم میوفته کهکشانها و ستارهها به تنهایی فوقالعاده و باشکوه ان و افسردگیم از بین میره