هدایت شده از کانال حسین دارابی
🔻امروز به نیابت هرکسی این مطلب رو ببینه در مسیر تشییع سید حسن قدم میزنم
به شرطی که مطالب کانال رو منتشر کنه و فضای مجازی رو یکپارچه ببره تو حال و هوای تشییع سید حسن
در حد خودمون هرکاری میتونیم انجام بدیم
#از_لبنان | عضوشوید 👇
http://eitaa.com/joinchat/443940864Cf192df24f0
چند جرعه با من بخوان
🔻امروز به نیابت هرکسی این مطلب رو ببینه در مسیر تشییع سید حسن قدم میزنم به شرطی که مطالب کانال رو م
آقای دارابی هم شریکمون کردن توی ثواب مراسم تشییع سیدحسن نصرالله
امشب میتونیم نماز لیله الدفن برای سیدهاشم صفیالدین رو بخونیم
سیدهاشم فرزند سیدرضا
فکر میکردم امشب قبل از هر چیزی خواب سراغم بیاید. اما، کلمهها توی سرم وول میخورد.
انگار هنوز توی بخش اعصاب بیمارستان ماندهام.
کنار تخت بیمارها.
هنوز به دردی که قبل از درمان، درک شدن میخواهد فکر میکنم.
یکی از همان کلمههایی که وول میخورد را به قلاب میگیرم
میکشم بالا
نعمت
نمیدانم شاید اثرات خستگی و بی خوابی باشد
ولی فکر میکنم درد هم نعمت است
نعمتِ درد....
درد مثل یک تلنگر است یا هشدار
شاید هم ...
درد یک پیام یادآوری است برای دوست داشتنی هایمان
مثل دردِ دوری
https://eitaa.com/chand_jore_ba_man
بین باغهای ده، باغ کریم آقا از همه بهتر بود. من که فکر میکنم لنگهاش توی دنیا نبود.
از هر میوهای که فکرش را بکنی توی باغش پیدا میشد. حتی همانهایی که نه من و نه هیچ کدام از بچههای ده اسمش را هم نشنیده بودیم.
همیشه با بچهها توی راه مدرسه راهمان را کج میکردیم تا از کوچهی پشت باغ کریم آقا رد شویم. به امید اینکه شاخهای از دیوار سر کج کرده باشد بیرون. آن وقت بتوانیم میوهی جدیدی را ببینیم، بعد هم با پرتاب چوب صاحبش شویم.
اما دیوارهای باغ برای قد ما خیلی بلند بود. حتی پارسا هم که قلاب میگرفت باز هم دست هیچ کداممان به شاخهها نمی رسید.
اما حسرت میوههای باغ کریم آقا هیچ وقت به دل هیچ کداممان نماند.
به قول ننه، کریم آقا دقیق مثل اسمش بود.
هرسال اول نوبرانه، کریم آقا در باغش را باز میگذاشت.
دست هرکس که از جلوی باغ رد میشد را میگرفت و میبرد تو. یک سبد هم پر از میوه میداد زیر بالش.
جوری از خوردن ما لذت میبرد و کیف میکرد که فکر میکنم به عشق همان چند روز تمام طول سال به باغش می رسید.
🖊شکوهی
https://eitaa.com/chand_jore_ba_man