eitaa logo
چَنتِه 🗃
3.3هزار دنبال‌کننده
6هزار عکس
2.5هزار ویدیو
28 فایل
چَنته: واژه ای بهابادی به معنی ظرف پارچه ای بزرگ(دولو) که در آن تعدادی کیسه های کوچک قرار داده می شد و معمولا محتوی انواع داروهای گیاهی بود . چنته از ملزومات جهیزیه دختران در قدیم بود. پل ارتباطی @HOSSYN90 @Tayyebeee آگهی و تبلیغات 👇 @HOSSYN90
مشاهده در ایتا
دانلود
🔸تکراریه ولی فکر میکنم خالی از لطف نیست شادی در حد چند دقیقه 😊 داستان طنز تقریبا واقعی🤣 ✍ حسین عبداللهیان بهابادی اونزمانی که معاون اداره یزد بودم زیاد پیش میومد برای مددجویان و یا ایتام چیزی مثل مایحتاج زندگی از قبیل گوشت و روغن و برنج بخریم. معمولا من وقتی میخواستم گوشت بخرم یا از خلیل قصاب میگرفتم یا از رضا حسنی معروف به رضا قصاب. بیشتر وختا هم وقتی می‌رفتم دم دکون رضا قصاب ، مغازه شلوغ بود و اصولا هم همه گوشتی داشت . تو اون شلوغی داد میزد : گوساله کی بود ، بعد یه نفر میگفت : من ، دوباره داد میزد اُشتر کی بود ، باز یه نفر میگفت : من . چند دقیقه بعد داد میزد : آقای اسماعیلی شما که گوسفند بودت و آقای اسماعیلی بد بخت رو میکرد به بغل دستیشو میگفت: من گاو بودم ، غُلامرضا فکر کنم شما گوسفند بودت. در یکی از روزها آرضا داد زدن گاو کی بود ، همه به هم نگاه کردندو کسی جواب نداد ، دوباره با همون سبیل‌های چنگیزی داد زد کی گاو بود ، و دوباره سکوت جمعیت را درنوردید ، فقط دو تا خانم یه گوشه ای داشتن با هم یواشکی صحبت میکردن که ناگهان رضا قصاب اوقاتش تلخ شد و داد زد: ایها الناس یه نفر خو گاو بود ؟ که در همین موقع یکی از اون دو خانم محترم که تازه از حرف زدن فارغ شده بود گفت: آقارضا وَلِّله که من گاو بودم ، زودتر اَز همه هم اومدم . و رضا قصاب که از پیدا کردن گاو خوشحال شده بود ، از همون پشت پاچال با تمام احترامی که برای من قائل بود گفت : آقای عبداللهی ببخشت معطل شدت ، و من که خوشحال بودم جزو باغ وحش رضا به حساب نیومدم با خنده گفتم : عیبی نداره صبر میکنم . بعد از چند دقیقه جناب قصاب محترم با احترام بسیار زیادی داد زد: آقای عبداللهی شما خو گوساله بودت ؟ و من که تو دلم داشتم داد می‌زدم گوساله خودتی و هفت جد آبادت ، تلخند زدمو با فریاد گفتم : بله آرضا من گوساله بودم وزیر لب طوری که نفهمه گفتم : اگر گوساله نبودم خو نمیومدم پیش تو گوشت بخرم .😜😂😂😭😭😭 ━━━💠🍃🌸🍃💠━━━ ━━━💠🍃🌸🍃💠━━━ @chantehh
🔸 پیام جناب دکتر لقمانی: سلام جناب عبدالهیان وقت عالی به خیر . من الساعه رسیدم بهاباد . و لدالورود با خبر شدم که جنابعالی به حدس و گمان بنده ، چنته ای گشوده اید و در حال پر کردن دولو های چنته اید . بنا بر نقل " دولویی "" مسما به نام کوچه " حاج باقری " گشوده اید . حقیر اگر فرصت سالهای پیشین را میداشتم چند صفحه ای در این باب قلمی میکردم تا به صلاحدید و ویراستاری حضرتعالی به دولوی مربوطه اضافه گردد ‌. اما آنچه که می توانم در حال حاضر در این باب انجام دهم به شکل صوتی و به قول امروز با :" وویس؛: در چند مرحله ان شاالله به انجام ‌ رسانم . در این باره رهنمود و اوامری دارید بفرمایید . 🆔 @chantehh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام ودرود بر شما عصر بخیر آرزویم این است که صفحه غم و اندوه در دفتر زندگیتان همیشه سفید بماند صبحتون بہ وقت مهربانی لبخندتون به رنگ عشق ساعت هاتون به امیــد لــحظه هاتون آفتابی و روز زیباتون بخیر عصر زیباتون بخیر و پر برکت 🆔@chantehh
لطفا متن زیر را بخوانید و به آن توجه کنید:👇👇
هدایت شده از کانال حسین دارابی
فقط نمیدونم چرا من اینطوری نیستم غذاهارو بدم بچه‌ها بخورن😂🤦‍♂ اصلا اگه بچه‌ها بخوان اینطوری سریع غذاهارو بردارن اگه یدونه نزنم پس کله شون، از هرکدومشون یه نصفه برمیدارم و بعدشم هی از تو بشقابشون تیکه تیکه برمیدارم چندروز پیش یه قیمه نذری بود من و حسنا میخواستیم باهم بخوریم، حسنا بصورت ناجوانمردانه‌ای همه گوشتاشو برداشت. من کظم غیظ کردم و چیزی نگفتم. بلند شد رفت از یخچال آب بیاره یه تیکه گوشت بزرگ مونده بود تو بشقابش در یک ضدحمله سریع برداشتم خوردم اومد نشست بخوره دید گوشت بزرگه نیست گفت بابااااا تو برداشتی؟ 😡 گفتم کی؟ من؟ همشو که تو برداشته بودی، ببین بشقاب من هیچی نداره گفت راستشو بگو تو چشام نگاه کن بگو تو برداشتی یا نه😂 والا قبلنا مامان باباها به بچه‌هاشون میگفتن تو چشمامون نگاه کن راستشو بگو الان برعکس شده تو چشماش نگاه کردم و نگفتم من برداشتم، دروغم نگفتم که برنداشتم ولی یه لبخند ریزی تو صورتم بود گفت ببین معلومه داری دروغ میگی. چشمات اینو میگه گفتم من که چیزی نگفتم خلاصه ده دقیقه داشتیم بحث میکردیم😁 گفتم میتونی درخواست VAR (ویدئو چک) بدی مامانشم چون ظلم حسنا به منو دیده بود در تصاحب همه گوشت‌ها، از من حمایت کرد، چون اون گوشت حق من بود، تو مشت من بود خلاصه ول نکرد رفتم تو اتاق دنبالم اومد گفت بابا راستشو بگو، از اونجایی که من هیچ جوره نمیتونم دروغ بگم، گفتم آره من برداشتم😩 خداروشکر ول کرد و رفت وگرنه تا همین الان و سالهای بعد ادامه داشت مثلا 40 سال بعد من در سن 80 سالگی وقتی در بستر مرگ افتادم و دارم وصیت‌هامو میگم، حسنا میومد بالاسرم میگفت بابا چهل سال قبل اون گوشت رو تو خوردی؟ راستشو بگو؟ داری میمیری 😂 اگه اونجا هم نمیگفتم سر پل صراط جلومو میگرفت🤦‍♂😄
این متن رو آقای دارابی در کانال خودشون با بیش از ۹۳۰هزار دنبال کننده بارگزاری کردند . آیا به نظر شما منظور ایشون این بوده که گشنگی میخورند یا مثلا گوشت گیرشون نمیاد یا مثلا میخواسته بگه آدم شکم پرستیه؟ قطعا اینطور نبوده و متن صرفا طنز میباشد . تفاوت متن طنز با متن جدی : شما در کتاب شازده حمام دکتر پاپلی با تاریخ نگاری جدی روبرو هستید که ممکنه به بعضی جاهاش نقد وارد کنید . اما در نوستالژیک طنز مثل داستانهای بنده شما کاملا به گذشته برمی‌گردید البته با طنز . در طنز ما شرایط رو ، با غلو و بزرگنمایی خنده داری بیان میکنیم و در این راه آدم از هر ابزاری استفاده میکنه ، مثلا در برنامه عصر جدید و در یک استندآپ کمدی ، کمدین برنامه ، خود پزشک بود و پدر و مادرش هم پزشک و فرهنگی بودند اما در استندآپِ خودش ، تا میتونه از بدبختی پدر و مادرش میگه و از مخاطبش خنده میگیره و قطعأ مخاطب هم این درک را دارد که بفهمد کمدین فقط داره طنزی رو بیان میکنهو خانواده بدبختی ندارد . امروز صبح بنده تصویری از سفره های قدیمی رو به همراه داستان طنزی بار گذاری کردم که بعد از ساعتی شدیدا مورد مواخذه واقع شدم که مجبور شدم داستان را حذف کنم . با این مطلب فقط خواستم بگویم خوشبختانه مخاطبان کانال ما متوجه هستند آنچه مینویسیم علاوه بر بخشی از واقعیت ، نیمه غلو شده طنزی هم دارد . و خدا رو شکر خانواده ما کاملا شناخته شده هستند .😊 عزت زیاد😂🤚
اینم عکس داوری فوتبال من اوایل دهه هفتاد توی بهاباد هم تیم داری می‌کردم و هم داوری و هم بازی و هم مسابقات فوتبال رو برگزار میکردیم و همین چند پسته بودن باعث می‌شد جنگ و دعوا هم زیاد بشه ، چون تعارض منافع پیش میومد 😂😂 اونوختا حسن آقای گلشن رئیس تربیت بدنی بودن و ما با تیم ملی بهاباد شهرهای مختلف میرفتیم برا مسابقه ، مثلا میرفتیم توی لیگ بافق مسابقاتشون شرکت میکردیم . محمد آقای رفیعی ( محمد کَل مَتَقیا ) راننده مینی بوس بودند که ما رو میبردن بافق و یک تنه تماشاچیان حریف رو حریف بودن😂😂😂 از فوتبالیست‌های اونوقت میتونم اشاره کنم به احمد و عباس حاتمی ، اکبر و عباس باقری نسب ، علی ، محمد و مهدی خادمی ، حسین حسن زاده( محمدعلی علی اُسَسَن )، حسین قاسمی ( غلوم ) محمدعلی اسماعیلی( مش اِسمال ) اکبر، حاج امیر و حسن فلاح و گاها محمد و عباس فلاح ، عباس محمدی نیا ، احمد ابراهیمی ، و . . . یادش به خیر 🆔@chantehh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به روایتی فردا سالروز شهادت امام سجاد ( ع ) میباشد . لذا کانال چنته شهادت این امام همام را به تمامی شیعیان آن حضرت خصوصا اعضای محترم کانال تسلیت عرض می‌نماید.
AUD-20211125-WA0001.mp3
10.15M
برای همراهان... قهوه ات را بنوش کتاب مورد علاقتو بخون و این بیکلام را بزار ارسالی از سرکار خانم فاطمه صادقیه 🆔@chantehh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این ویدیو رو هر بار میبینم اشک از چشام سرازیر میشه، مو به تنم سیخ میشه اصلا 🆔 @chantehh
🌺 چهارشنبه تون عالی ❄️ ان شاءالله 🌺 امروز خدا ❄️ پشت وپناهتون باشه 🌺 حالتون ❄️ کارتون 🌺 تقدیرتون ❄️ زندگیتون 🌺 عاقبت تون ❄️ عمرتون و 🌺 همه چیزتون خوب ، خوب باشه 🆔@chantehh