هدایت شده از اَنار.
تنها بوسهای که امروز ممکنه گیرم بیاد بوسهی دمنتوره
در میان قفسه های کتابخانه
گریه کردن ریه ها را باز می کند، چهره را شستشو می دهد، چشم ها را ورزش می دهد، و خشم را کاهش می دهد. پ
زندگی سرد و غم انگیزه. گاهی باید یاد بگیری چطور اول شلیک کنی!
خردم کن
طاهره مافی
در میان قفسه های کتابخانه
زندگی سرد و غم انگیزه. گاهی باید یاد بگیری چطور اول شلیک کنی! خردم کن طاهره مافی
اگر از تو نترسند شکارت میکنند. مردم چیزهایی که میترسند رو شکار میکنند!
خردم کن
طاهره مافی
در میان قفسه های کتابخانه
اگر از تو نترسند شکارت میکنند. مردم چیزهایی که میترسند رو شکار میکنند! خردم کن طاهره مافی
آغاز همان پایان است
خردم کن
طاهره مافی
در میان قفسه های کتابخانه
اینجا بگید( با ذکر اسم مستعار)
قبول میکنم! قبول میکنم ؛که زندگی بود که مرا به این حال انداخت!
به هرکس که دل میبستم، درست در همان لحظه که با اعماق وجودم حس میکردم میتوانیم کنار هم شاد باشیم از دستش میدادم.
تا چشم گشودم و فهمیدم پدر و مادر به چه میگویند دگر پدر و مادری نبود!
گویی زندگی بازی را دوست داشت. هربار که تا پرتگاه میرفتم ، چراغ امیدی در دلم زنده میشد ، اما زندگی باد تندی به سمتم روانه میکرد تا چراغ درونم خاموش شود. و هر دفعه هم شد.
هر دفعه مقداری از شمع میسوخت، تلاش میکردم روشنش کنم و زندگی خاموشش میکرد! بازم روشنش میکردم، کمی میسوخت و روشن میماند و دوباره خاموش میشد.
چندین و چند دفعه این اتفاق افتاد تا زمانی که دیگر شمی نماند؛ همهاش سوخته بود و از بین رفته بود و من نیز با شمع از بین رفتم!
ویکتوریا چاپل
در میان قفسه های کتابخانه
اینجا بگید( با ذکر اسم مستعار)
هیچ آدمی از بدو ورود به دنیا دیوانه نیست؛ آدم های دیگر هستند که با رفتار و اعمالشان بقیه را به دیوانگی میندازند:)
-مآلیس
در میان قفسه های کتابخانه
اینجا بگید( با ذکر اسم مستعار)
من کی هستم
(ناشناس)