در میان قفسه های کتابخانه
زمانی که به دنیا میآییم، گریه سر میدهیم که چرا به روی این صحنه بزرگ که ازآن احمقان است، آمدهایم.
به نقطهای رسیدهام که تنها یک مشغولیت دارم؛ بازسازی خودم.
مارتین اسلین
در میان قفسه های کتابخانه
درود و سلاام. احوالتون؟ ویکتوریام؛ ویکتوریا چاپل! قصد دارم برای بار nام تقدیمی بدم اما یه تقدیمی متف
تقدیمی هاتون حاضره و تا چند لحظهی دیگه داخل چنل قرار میگیره.
امیدوارم مورد پسند واقع بشه