eitaa logo
در میان قفسه های کتابخانه
165 دنبال‌کننده
651 عکس
157 ویدیو
1 فایل
شروع دوباره؟ ۱۴۰۳/۰۱/۲۲ من هنوزم منتظر بانو اسنیپ هستم! همسایه ها: https://eitaa.com/chapel/2958 ناشناس : https://daigo.ir/secret/2723426384 کپی ؟ به هیچ وجه
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از کتابخانهٔ‌خیابان64
https://eitaa.com/chapel/3515 میخواهم زنده بمانم تا به چشمانت که مرا در میان خطوط کتاب جست و جو می‌کرد زل بزنم. کتاب را نبند ، ندیدنت برایم سخت است ، نمی‌خواهم مرا مانند دیگر کتابهایت بر روی کتابخانه نهاده و فراموشم کنی ، من دوستت دارم ، دوست‌داشتنی از جنس گل ِسرخ. [کارکتر رمان ، عاشق خواننده‌ی کتاب می‌شود*]
در میان قفسه های کتابخانه
اینجا بگید #فور
و من، در رویایی از هیچ و پوچ گم گشته‌ام؛ رویایی از وجود تو، وجودی که هیچوقت، هیچ هنگام، نتوانستم در واقعیت به آن دست‌یابم... . نمی‌دانم که چگونه به اینجا رسیده‌ام، چگونه مجنون تویی که هیچوقت واقعی نبوده‌ای گشته‌ام اما، این مجنون بودن را می‌پرستم؛ هر دقیقه‌اش را، هر ثانیه‌اش را، با وجود بی وجود تو مالامال می سازم...، 《ای فرشته‌ی گمنان من!》 (کمی طولانی شد ولی خب)
عه... خوش اومدید
آیا میدانستید ۲۲ فروردین اینجا یک ساله می‌شود؟
مبارک است!
در میان قفسه های کتابخانه
اینجا بگید #فور
و چه مرگی زیباتر از مرگ برای به آغوش کشیدن توهمت که دیوانه‌اش هستی... . هستی
در میان قفسه های کتابخانه
اینجا بگید #فور
اون نتوانسته بود انسان های واقعی را دوست داشته باشد انسان های واقعی تلخ بودند آنها با کارهایشان او را میرنجاندند انسان های واقعی نمیفهمیدند که گاهی فقط باید بغلش کنند و ساکت بمانند تا او اشک هایش را ببارد آنها هیچوقت نفهمیدند که او گاهی فقط نیاز داشت شاد باشد شادی را از او گرفتند و غم را مهمان دلش کردند و درب قلبش را زنجیر کردن تا غم جای جای قلبش را تار بتند جای آنکه زخم هایش را نوازش کنند و ببوسند انگشت درون زخم ها فرو میکردند تا عمقش را بسنجند انسان های واقعی بی رحم بودند او توانست عاشق شود، ولی نه عاشق انسان های تلخ و بی رحم واقعی؛ او عاشق فرد مورد علاقه‌ی شیرین و مهربان خود شد انسان های واقعی فرد شیرین و مهربان او را نپذیرفتند، ولی مگر مهم است؟ مهم اوست که عاشقانه اورا میپرستد "معشوقِ خیالیِ او حقیقی‌ترین عشق را به او هدیه داد!" نعنا🌱
در میان قفسه های کتابخانه
اینجا بگید #فور
چشمانم را بستم و به آغوش کشیدمش و در حالی بیدار شدم که دیگر او کنارم نبود. هینا
در میان قفسه های کتابخانه
اینجا بگید #فور
میگن تو بهشت هرچی که بخوای بهت میدن. پس... شاید اگه بمیرم، اونجا بتونم تو رو به دست بیارم. آیدا