️قرار شصت و نهم▪️
اين روزها، دوباره نداىِ " هل من ناصر ينصرنى " اباعبدالله الحسين (عليه السلام) در گوش مان طنين انداز است...
هر كس در گوشه اى مشغولِ خادمى براى حضرت ارباب است...
يكى در مقامِ نوكرى، ديگرى در پيشه ى دربانى، و آن ديگرى در كسوتِ آشپزى...
يكى چاى مى ريزد، يكى اسفند دود مى كند و ديگرى كفش ميمهانان عزاى ارباب را جفت مى كند...
همه بر سر و سينه مى زنند...
اينان لشگريانِ حسين (عليه السلام) اند...
كه همچون رودى خروشان، دسته دسته در خيابان ها و كوچه هاى شهر جارى مى شوند و فرياد "لبيك يا حسين" سر مى دهند!!!
در اين سپاهِ عظيم، هر كسى به نحوى مشغول نوكريست...
بنگر كه تو كجاى اين سپاه ايستاده اى؟!؟
سه شنبه اى ديگر نيز، بى حضور نازنين مولايمان (عج) سپرى شد!
اين سه شنبه به تاريخ ٢٧ شهريورماه و در شب تاسوعاى حسينى، با پذيرايى " شربت و شله زرد " ميزبان رهگذران " چهارراه عاشقى " بوديم.
اين هفته نيز با أهداى شاخه هاى گل به عابران، عطر انتظار يوسف زهرا (س) را در كوچه پس كوچه هاى شهر پراكنديم.
ويزيت رايگان و واكس صَلواتى هم از ديگر خدمات خدّام المهدى (عج) بود.
🏴السلام عليك يا اباعبدالله الحسين عليه السلام🏴
هر كسى گوشه اى گرمِ رزم است...
من كجاىِ سپاهِ حسينم؟!!
@seshanbe_mahdavi
@kheyrine_ir
▪️قرار هفتادم▪️
دست به قلم مى شوم براى نوشتنِ گزارشِ قرارى ديگر...
اما همين كه مى نويسم : " قرارِ ..."، أشك در چشمانم حلقه مى زند و بغض راه ِ گلويم را مى بندد!
قرارِ هفتادم؟!؟
باورم نمى شود!!!
اين، يعنى كه من هفتاد بار با تو قرارِ عاشقى داشته ام...
يعنى كه هفتاد هفته به شوقِ نگاهت، به چهار راهِ عاشقى آمده ام...
يعنى كه هفتاد مرتبه برايت خادمى كرده ام...
و تو در تمام اين مدت، آمده اى بر سرِ اين قرار...
آمده اى و با لبخندِ شيرينت، عشق را در وجودم زنده كرده اى...
آمده اى و دعاى خيرت را، بدرقه ى راهم كرده اى...
آقا جان:
هفتاد هفته كه سهل است، اگر عمرى باشد و توفيقى، هفتاد هزار بار مى آيم...
مى آيم تا همانگونه كه تو عشقت را در دلم زنده كرده اى، يادِ تو را در دلِ تمامِ مردم شهرم زنده كنم...
به اميدِ ديدارِ روى ماهت...
سه شنبه اى ديگر نيز، بى حضور نازنين مولايمان (عج) سپرى شد!
اين سه شنبه به تاريخ ٣ مهرماه، با پذيرايى " شربت و هندوانه " ميزبان رهگذران " چهارراه عاشقى " بوديم.
اين هفته نيز با أهداى شاخه هاى گل مريم به عابران، عطر انتظار يوسف زهرا (س) را در كوچه پس كوچه هاى شهر پراكنديم.
ويزيت رايگان و واكس صَلواتى هم از ديگر خدمات خدّام المهدى (عج) بود.
🏴يا صاحب الزمان (عج) :
هفتاد بار بر سرِ اين "عهد" آمدم...
از خادمت قبول كن اين عرضِ عشق را!
@seshanbe_mahdavi
@kheyrine_ir
▪️قرار هفتاد و يكم ▪️
آرزويى داشتم كه سالها در دل مى پَروَراندَمَش...
روزها و شب ها، با عشق به تو، آبياريش مى كردم...
تا اينكه در همه ى وجودم ريشه دواند و گل كرد!
اينك، درست جايى ايستاده ام كه سالها بود آرزويش را داشتم...
و در حسرتش، مى سوختم!
در جمعِ خادمانت، در لباسِ نوكرانت، در كارِ پذيرايى از ميهمانانت...
درست در همانجايى كه بهترين نقطه ى دنياست!!!
جايى كه در نگاهِ تو هستم...
مولا جان:
يقين دارم كه اين افتخار، مزدِ خدمتيست كه به پدر و مادرم كرده ام!
مزدى كه از لطفِ و كرامتِ بى پايانِ شما سرچشمه مى گيرد!
خادمى ام را بپذير و از من قبول كن، اين بضاعتِ مزجاه را...
سه شنبه اى ديگر نيز، بى حضور نازنين مولايمان (عج) سپرى شد!
اين سه شنبه به تاريخ ١٠ مهرماه، با پذيرايى " شربت و فرنى " ميزبان رهگذران " چهارراه عاشقى " بوديم.
اين هفته نيز با أهداى شاخه هاى گل به عابران، عطر انتظار يوسف زهرا (س) را در كوچه پس كوچه هاى شهر پراكنديم.
ويزيت رايگان و واكس صَلواتى هم از ديگر خدمات خدّام المهدى (عج) بود.
@seshanbe_mahdavi
@kheyrine_ir
▪️ قرارِ هفتادو دوم ▪️
در ايام كودكى...
همان روزها و شب هايى كه مشتاقانه به قصه هاى مادر گوش مى سپردم!
مادرم، از مردى سخن مى گفت كه روزى خواهد آمد!
مردى كه مى آيد تا دنيا را نورباران كند...
يوسفى كه ماهِ چهره اش، ماهِ آسمان را بى فروغ خواهد كرد...
پادشاهى كه صاحبِ زمين و زمان است!
حالا سالهاست كه از آن روزها مى گذرد...
شايد قصه ها براى اين بودند كه مرا در خوابى خوش فرو ببرند...
من اما، لالايى شب هاى نوزادى ام و قصه هاى ايام نونهالى ام را خوب به خاطر سپرده ام!
به خاطر سپرده ام و بيدارتَر شده ام!
در تمام اين سالها، چشم انتظارِ مرد قصه هاى كودكى ام بوده ام...
چشم انتظارش هستم و هر صبح، عهدِ عشقم را با او تجديد مى كنم و از عمق دل، ناله سر مى دهم كه :
" اَللّـهُمَّ اَرِنيِ الطَّلْعَةَ الرَّشيدَةَ ، وَ الْغُرَّةَ الْحَميدَةَ
وَ اكْحُلْ ناظِري بِنَظْرَة منِّي اِلَيْهِ! "
سه شنبه اى ديگر نيز، بى حضور نازنين مولايمان (عج) سپرى شد!
اين سه شنبه به تاريخ ١٧ مهرماه، با پذيرايى " شربت و انار " ميزبان رهگذران " چهارراه عاشقى " بوديم.
اين هفته نيز با أهداى شاخه هاى گل به عابران، عطر انتظار يوسف زهرا (س) را در كوچه پس كوچه هاى شهر پراكنديم.
ويزيت رايگان و واكس صَلواتى هم از ديگر خدمات خدّام المهدى (عج) بود.
@seshanbe_mahdavi
@kheyrine_ir
🏴 قرار هفتاد و سوم 🏴
دختر، دختر است...
كوچك و بزرگ هم ندارد!
دختر، عاشقِ پدر است!
عاشق اينكه بر روى زانوانش بنشيند و تا مى تواند براى او ناز كند!
عاشق اينكه پدر، او را در آغوش بكشد و دست نوازشى بر موهايش....
عاشق اينكه دستهايش را دور گردن بابا حلقه كند و سر او را ببوسد!
عاشق اينكه بابا او را بر روى شانه هايش بنشاند و او از آن بالا، تمام دنيا را حس كند زير پايش...
دختر، تا وقتى بابا دارد، انگار همه را دارد!
نازدانه ى اباعبدالله هم دخترى بود كه عاشقانه پدرش را دوست مى داشت!
بانوى سه ساله اى كه با دست هاى كوچكش، گره هاى بزرگى مى گشايد!
دست هايى كه شبى در خرابه ى شام، دور گردن بابا حلقه شد تا بؤسه اى از سر و صورت خونينش برچيند اما افسوس كه قلبِ سه ساله، تاب و توانِ ديدار روى خونين و رگهاى بريده ى پدر در را نداشت!
مگر يك دختر سه ساله چقدر تحمل دارد؟!؟
وقتيكه دختر، عاشقِ پدر است!
سه شنبه اى ديگر نيز، بى حضور نازنين مولايمان (عج) سپرى شد!
اين سه شنبه به تاريخ ٢٤ مهرماه، و در ايام شهادت كريم آل طه، آقا امام حسن مجتبى (عليه السلام) و بانوى سه ساله كربلا، حضرت رقيه خاتون (سلام الله عليها)، با پذيرايى " دمنوش و عدسى " ميزبان رهگذران " چهارراه عاشقى " بوديم.
اين هفته نيز با أهداى شاخه هاى گل به عابران، عطر انتظار يوسف زهرا (س) را در كوچه پس كوچه هاى شهر پراكنديم.
ويزيت رايگان و واكس صَلواتى هم از ديگر خدمات خدّام المهدى (عج) بود.
🏴دختر به چشم بابا، دردانه و عزيز است...
تنها براى بابا، نازش خريدنى است!
@seshanbe_mahdavi
@kheyrine_ir
🏴 قرار هفتاد و چهارم 🏴
دستِ خودم كه نيست!
دل شوره امانم نمى دهد! بلا تكليفم...
هنوز نمى دانم كه رفتنى هستم يا زبانم لال...
اين سه شنبه هم آمدم!
با نيّتِ خادمى، به نيابت از علمدارِ كربلا...
شنيده ام آقا، عاشقِ عمويش عباس است...
حرفِ او را زمين نمى گذارد!
شايد به حرمت عموى بزرگوارش، مزد نوكرى ام را زودتر بدهد!
شايد همين فردا، جواز كرب و بلايم را از دستانِ مباركش بگيرم!
كسى چه مى داند؟!؟
شايد هم همين حالا...
سه شنبه اى ديگر نيز، بى حضور نازنين مولايمان (عج) سپرى شد!
اين سه شنبه به تاريخ ١ آبان ماه، با پذيرايى " دمنوش " ميزبان رهگذران " چهارراه عاشقى " بوديم.
اين هفته نيز با أهداى شاخه هاى گل به عابران، عطر انتظار يوسف زهرا (س) را در كوچه پس كوچه هاى شهر پراكنديم.
ويزيت رايگان و واكس صَلواتى هم از ديگر خدمات خدّام المهدى (عج) بود.
يا صاحب الزمان (عج) :
اينبار را به حرمتِ سقاى كربلا...
آقا، جوازِ كرب و بلاى مرا بده!
@seshanbe_mahdavi
@kheyrine_ir
🏴 قرار هفتاد و هفتم 🏴
لحظه هاى آخر است.
چشم هايى كه گريان است از غمِ فراق...
و نفس هايى كه به سختى بالا و پايين مى روند!
سر بر دامانِ وصى و جانشين بر حقش، على بن ابى طالب (عليه السلام) نهاده بود...
چشمانِ مباركش كه چشمهاى گريان فاطمه را ديد...
به يادِ كوچه و سيلى و در و مسمار و آتش، دلش آتش گرفت!
سر مباركش را گرداند تا سفارشِ يگانه دخترش را به على بكند...
اما با ياد كوچه و ريسمان و استخوان در گلو و خار در چشم، بغض، گلويش را به سختى فشرد!
چشم چرخاند...
اما همين كه گرماىِ دستهاى حسن جانش را در دستانش حس كرد...
به يادِ غربتِ او و زهرِ كين و طشت و پاره هاى جگر، جگرش پاره پاره شد...
سر مباركِ حسين جانش را كه به سينه چسباند...
به ياد دشتِ بلا و گودال قتلگاه و حنجر و خنجر، سيلِ اشك بود كه از چشمانِ مباركش جارى شد...
در گوشه ى اتاق، دخترى نشسته بود كه گريه امانش نمى داد...
زينبى كه مى بايد تمامِ اين اتفاقات را به چشم مى ديد و صبر مى كرد!
او را كه ديد، به ياد روزهاى تنهايى و اسارتش، به يادِ صبر بر مصيبتش، لرزه بر اندامِ مباركش افتاد...
پس رو به آسمان كرد كه :
" اَللّهُم اِنَّ هؤُلاَّءِ اَهْلُ بَیْتى... "
خدایا اینانند خاندان من و خواص و نزدیکانم. گوشتشان گوشت من و خونشان خون من است. می آزارد مرا هرچه ایشان را بیازارد وبه اندوه می اندازد مراهرچه ایشان را به اندوه در آورد. من در جنگم با هر که با ایشان بجنگد و در صلحم با هر که با ایشان درصلح است ودشمنم باهرکس که با ایشان دشمنی کند و دوستم با هر کس که ایشان را دوست دارد. اینان از منند و من از ایشانم ...
سه شنبه اى جانسوز، بى حضور نازنين مولايمان (عج) سپرى شد!
اين سه شنبه به تاريخ ١٥ آبان ماه و در شب رحلت جانگداز "پيامبر اكرم حضرت محمد مصطفى (صلى الله الله عليه و آله و سلم)" و شهادت سبطِ اكبر ايشان، كريم آل طه "حضرت امام حسن مجتبى (عليه السلام)" با پذيرايى "انار و دمنوش " ميزبان رهگذران " چهارراه عاشقى " بوديم.
اين هفته نيز با اهداى شاخه هاى گل به عابران، عطر انتظار يوسف زهرا (س) را در كوچه پس كوچه هاى شهر پراكنديم.
ويزيت رايگان و واكس صَلواتى هم از ديگر خدمات خدّام المهدى (عج) بود.
@seshanbe_mahdavi
@kheyrine_ir