eitaa logo
⛔ هوس/online ⛔
4.3هزار دنبال‌کننده
521 عکس
141 ویدیو
14 فایل
کاری از کانال #دختران_چادری #بزرگترین کانال #حجاب در ایـران '@clad_girls' ⊹ ⊹ ⊹ ❖ بر روی‌ خرابه‌هایِ‌خاطراتــ‌ تلخ‌ شما؛ پلی میسازیم به نام #تجربه؛ برای رسیدن به #معصومیت های از دست رفته↻✨ ارسال سوال و ارتباط با ما↓ @clad_girls14
مشاهده در ایتا
دانلود
  •●❥  ❥●• غلط کردم کیوان.. غلط کردم..تروخدا منو ببخش😭 همه چی تموم شده...من سرم به سنگ خورده.. تروخدا منو ببخش کیوان.. [کیوان] ببخشم!!؟؟چیکار کردی با من..؟ چیکار کردی با خودت؟ چی کم داشتی ها!!! گیرم که کم داشتی،باید با اون مرتیکه چت میکردی؟! دردی داشتی به خودم میگفتی چرا به یه نامحرم آخه!!!چراااا.. هر چی من گریه و عذر خواهی میکردم بی فایده بود،به پاش افتادم... همه چی رو براش توضیح دادم اما کیوان عصبی بود و گوشش به این حرفا بدهکار نبود! چشماش آماده باریدن بود،اما غرور مردونه اش اجازه باریدن نمی داد.. کتشو برداشت رفت سمت در.. گفتم نرو کیوان.. یه چیزی بگو.. اصلا بزن درگوشم.. چرا هیچی نمیگی..تنهام نذار کیوان.. برگشت زل زد تو چشمام چشماش کاسه ی خون شده بود گفت فرشته سقوط کردی،بدجوری ام سقوط کردی از چشمم افتادی..حیف اسم فرشته که رو تو گذاشتن،دیگه فرشته نیستی!!! در کوبید و رفت... تو چشماش نفرت رو دیدم... تو چشماش غرور له شده شو دیدم.. نشستم پشت در و زانوی غم بغل کردم و های های گریه کردم کیوان 3شب تموم خونه نیومد!!! تو این چند سال سابقه نداشت یه شبم تنهام بذاره اما سه شبانه روز تنهام گذاشت گوشیشم خاموش بود از ترس آبروریزی نمیتونستم ازخانواده و دوست و آشنا سراغش رو بگیرم سه شبانه روز اشک ریختم و اشک.. دریغ از یه لحظه آروم گرفتن.. بلند شدم وضو گرفتم دو رکعت نماز خوندم،از خدا خواستم منو ببخشه و آبرومو حفظ کنه.. انقدر با خدا حرف زدم و گریه کردم که نفهمیدم کی سر سجاده خوابم برد... شب بالاخره کیوان به خونه برگشت داغون داغون...انگار عزیزی رو از دست داده باشه!!! کیوان شکسته شده بود و من مسبب این بدبختی بودم.. ادامه دارد... 📛⛔️📛⛔️📛⛔️📛 ✍ بر روی خرابه هایِ خاطرات تلخ شما ؛ پلی میسازیم ب نام ؛برای رسیدن به های از دست رفته 💚👇👇 eitaa.com/joinchat/3779723272C22d0624772
الحمدالله رب العالمین ... حجم زیادی از این پیامها بدستمون رسیده ... زیادی پیامها البته ناراحت کننده هست ...😔 ولی وقتی میگن که داشتن راه خطا میرفتن و برگشتن یا اول راه بودن و منصرف شدن واقعاااا از صمیم قلب خوشحال میشیم که تونستیم موثر باشیم!😊 @chat_tory
هدایت شده از 
⛔️ هَــوَس/online ⛔️ 🔴 برای اولین بار در فضای مجازی 🔴 انتشار #تلخ_ترین #تجربیات شما در زمینه روابط #اشتباهِ آنلاین و مجازی 🔛🔞⛔️ 👇🔥👇🔥👇 eitaa.com/joinchat/3779723272C22d0624772 🎓 کاری از: گروه نویسندگان کانال بزرگ #دخترا_چادری @clad_girls
دوستان فعالیت این کانال در واقع یه نذر فرهنگی هست و اگه شما هم دوست دارین در این نذر فرهنگی شریک باشین‌ میتونین با معرفی کانال به دیگران اینکارو بکنین😊 میتونین بنر بالا رو به مخاطبین خودتون در ایتا و تمام گروههایی که عضو هستید بفرستید و شما هم بشید واسطه نجات حتی یک نفر ! 😍 📛⛔️📛⛔️📛⛔️📛 ✍ بر روی خرابه هایِ خاطرات تلخ شما ؛ پلی میسازیم ب نام ؛برای رسیدن به های از دست رفته 💚👇👇 eitaa.com/joinchat/3779723272C22d0624772
  •●❥  ❥●• چند روز گذشت.. کیوان حتی یه کلمه هم باهام حرف نزد..! حتی نگاهمم نمیکرد.. حرفای منم هیچ تاثیری روش نداشت.. صبح میرفت سرکار،شب دیر وقت برمیگشت.. منتظر بودم بره دادگاه و تقاضای طلاق بده، منتظر بودم این خبر به گوش فک و فامیل برسه و انگشت نمای عالم و آدم بشم اما چند ماه گذشت و خبری نشد..! توی اون چند ماه دلم خوش بود به دیدارهایی که با خانواده رخ میداد فقط اونجا بود که کیوان به اجبار باهام حرف میزد و حفظ ظاهر میکرد! فقط من میدونستم چه زجری میکشه از اینکه باهام هم کلام میشه و نقش بازی میکنه..! چند ماه تمام باهم زیر یه سقف بودیم اما جدا از هم... جز یه سلام و خداحافظ اونم با اکراه کلامی رد و بدل نمیشد.. طلاق عاطفی.. زندگی زیر یک سقف بدون هیچ ارتباطی.. ما چند ماه تمام فقط و فقط یه همخونه بودیم! این بی تفاوتی داشت خفه ام میکرد اگه تقاضای طلاق میداد انقدر زجر نمی کشیدم! کیوان انگار با سکوت و بی محلی داشت شکنجه ام میداد.. دیگه صبرم سر اومد.. یه شب که اومد خونه،طبق معمول رفتم پیشش برای دلجویی.. اما باز بی اثر بود😭 گفتم یا ببخش یا طلاقم بده!!! چرا طلاقم نمیدی؟؟؟ چرا پیش خانواده ها آبرومو نمیبری آخه؟! میخوایی چی رو ثابت کنی؟! پوزخندی میزد و چیزی نمیگفت.. من یه غلطی کردم..بهت بد کردم کیوان..میدونم! من به خودمم بد کردم.. لعنت به من.. اما تو بزرگی کن و ببخش! همش خودمو گول میزنم،میگم منو بخشیدی و گرنه طلاقم میدادی... اما آخه اگه بخشیدی پس رو کاناپه خوابیدنت چیه؟ حرف نزدنات چیه؟ بی محلیات چیه؟! جلوی مردم نقش بازی میکنی؛توی خونه زجر کشم میکنی؟! تروخدا یا ببخش یا طلاقم بده! راحتم کن دیگه تحمل ندارم... ادامه دارد... 📛⛔️📛⛔️📛⛔️📛 ✍ بر روی خرابه هایِ خاطرات تلخ شما ؛ پلی میسازیم ب نام ؛برای رسیدن به های از دست رفته 💚👇👇 eitaa.com/joinchat/3779723272C22d0624772
☝️😊
✉️ 👇👇 سلام. من تجربه ایی شبیه به داستان دایرکتی ها داشتم . حالا بخاطر یه کنجکاوی و یا هیجان و اینکه من مراقبم و میتونم ارتباط رو کنترل کنم و... توجیه هایی از این قبیل .اما غافل از اینکه این ارتباطها روح و روان رو درگیر و گرفتار میکنه...😞 البته خداروشکر و به لطف خدا و ائمه و توسل به امام رضا علیه السلام تونستم از مهلکه ای که خودمم مقصر بودم اما جاهل نجات پیدا کنم اما برام گرون تموم شد !! حسهای بدی که سراغم میومد ...دلبستگی و... که گذر ازش آسون نبود. پس چه بهتر که این نوع ارتباطات هیچوقت ایجاد نشه که آدم مجبور نشه با جون کندن ازش عبور کنه و بیرون بیاد و واقعا چند درصد ممکنه که انسان سلامت از این ارتباط بیرون بیاد؟؟؟!!!😔 امیدوارم که هممون بتونیم آگاهانه رفتار کنیم و مرزهارو رعایت کنیم و دنیامجازی رو از واقعیت جدا ندونیم و خودمون رو گول نزنیم.✋ نامحرم همیشه و همه جا نامحرمه چه در کوچه چه در منزل و چه در چت و دنیای مجازی. برای همه آرزوی زندگی شاد و پاک و خدایی را دارم🌸 📛⛔️📛⛔️📛⛔️📛 ✍ بر روی خرابه هایِ خاطرات تلخ شما ؛ پلی میسازیم ب نام ؛برای رسیدن به های از دست رفته 💚👇👇 eitaa.com/joinchat/3779723272C22d0624772
هدایت شده از 🌷شهید نظرزاده 🌷
▪️◾️⬛️◾️▪️◾️⬛️◾️▪️ 🏴به غربت علی و خاندان او سوگند 🏴امام ما ز جهان رفت با دلی مغموم 🏴هماره قصه مظلومیش به خاک بقیع 🏴بود ز غربت قبرش برای ما معلوم #شهادت_امام_محمدباقر(ع) تسلیت باد  🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#یا_فاطمه_الزهرا(سلام الله علیها)؟😭 میشه مادر؟شما امشب دست مارو بگیرید راه صد ساله رو یه شبه ببرید؟؟؟😭😭 از فردا یه حسی توی ما روشن بشه هی بگیم لحظه ای یه بار... خدایا میخوامت... خدایا میخوامت...😭😭 با تو غنی میشم فقط...بهت نیاز دارم فقط تو رو میخوام... خیلی فقیرتم... ف ق ی ررر ت م م م ...😭😭 خدایااا میشه امشب میانبر بزنیم صد سال رو؟ فقط عاشق خودت بشم چیزی دیگه نمیخوام خدااا #حتما_ببینید
  •●❥  ❥●• بارها و بارها حرف طلاق رو پیش کشیدم.. هر بار که سر بحث باز میشد،کیوان یا سکوت اختیار میکرد یا عصبی میشد و تیکه انداختناش شروع میشد! من رو متهم میکرد به خیلی از کارهایی که نکرده بودم..! متهم به خیلی از حرف هایی که اصلا نزده بودم! سخت بود برام تحمل حرفهایی که میزد اما چاره ای نداشتم جز اینکه آه بکشم و سکوت کنم.. گاهی خودمو میذاشتم جای کیوان.. شاید اگه منم جای اون بودم،باور نمیکردم که علاقه به نامحرمی وجود نداشت! شاید اگه منم جای کیوان بود شک میکردم.. اما.. اما بعضی حرفها و تهمت هایی که بهم میزد خیلی آزار دهنده بود.. یه وقتایی که حرفهاش مثل نیش مار سمی میشد دیگه نمیتونستم سکوت کنم میگفتم من که دیگه هیچ برنامه ای تو گوشیم نیست! من که قول دادم دیگه خطا نکنم.. میگفت از کجا معلوم..!؟ بعدشم اصلا برام مهم نیست !! نصب کن اون برنامه های کوفتی رو.. افشین خانتم پیدا نکردی غصه نخورا.. آشغالای امثال افشین زیاده تو مجازی! اون نشد یکی دیگه... واسه اون وقت نکردی دلبری کنی..واسه این یکی دلبری کن! با اون نشد قرار مدار بزاری،با این یکی بذار! به اون نشد بگی دوستت دارم...به این یکی بگو..! حرفاش دیوونم میکرد..زجرم میداد..! چند باری خودمو راضی کردم که برای دادخواست طلاق پا پیش بذارم تا از این جهنمی که توش هستم نجات پیدا کنم.. اما نتونستم قدم از قدم بردارم! از یه طرف بحث آبرو در کار بود.. از طرفی بهم ریختن خانواده ها و رابطه فامیلی.. از طرفی من.. من واقعا کیوان رو دوست داشتم..! و چقدر سخت بود ثابت کردن این جمله دو حرفی به کیوان!!! من از لحاظ روحی بهم ریخته بودم.. آب خوش از گلوم پایین نمیرفت! هر کی منو میدید میگفت چقدر رنگ و روت زرد شده.. چقدر بی حالی؛چرا انقدر لاغر شدی..؟! نکنه خبری شده؟!نکنه داری مامان میشی فرشته خانوم؟؟ خنده تلخی رو لبهام سبز میشد و میگفتم نه خبری نیست.. اسم بچه که می اومد دوباره داغ دلم تازه میشد.. بارها کیوان اصرار کرده بود بچه دار بشیم و من مخالفت کرده بودم! حالا با خودم میگفتم کاش خبری بود.. کاش بچه ای در راه بود.. حالا چقدر دلم میخواست مادر بشم..! اما فسوس.. ادامه دارد... 📛⛔️📛⛔️📛⛔️📛 ✍ بر روی خرابه هایِ خاطرات تلخ شما ؛ پلی میسازیم ب نام ؛برای رسیدن به های از دست رفته 💚👇👇 eitaa.com/joinchat/3779723272C22d0624772
با جهنم زندگے کن ! @chat_tory
✉️ 👇👇 سلام ممنون از کانال خوبتون و زحمتایی که میکشین... من خیلی گرفتار چت با نامحرم بودم و یه جورایی معتاد شده بودم😔 هرکاری میکردم نمیتونستم ترک کنم و گاهی محتوای این چت ها به جای خوبی کشیده نمیشد😞 ولی همیشههه عذاب وجدان داشتم و خیلی کارهای زیادی انجام دادم که برای ترک این عادت و میخواستم یکی ازین راههارو که خیلی برام مفید بود بهتون بگم که به اعضای کانالتون بگین .. یه راه خیلییییی ساده من بکگراند گوشیم رو گذاشته بودم یه عکسی از بین الحرمین 😢 هر وقت میخواستم چت کنم با یه نامحرم فقط عکس حرم امام حسین جلو چشمم بود و این باعث میشد خیلییی خجالت بکشم از گفتن بعضی حرفا اوایل این خجالتم بعضی وقتا انقد زیاد میشد و ازون طرف نفسم هلم میداد برای چت با نامحرم که حتی میرفتم عکسو عوض میکردم که خجالتم کم شه و کارمو ادامه بدم!!!! ولی بلاخره مقاومت کردم و خجالت کشیدنام بلاخره جلومو گرفتم.... خواستم این راهو پیشنهاد بدم ب بقیه از کی خجالت میکشین موقع گناه ؟ عکس همونو بزارید تو بکگراند چت هاتون و اجازه بدین نفس عماره و وجدانتون باهم بجنگن ! ✨✨✨ ! ! 📛⛔️📛⛔️📛⛔️📛 ✍ بر روی خرابه هایِ خاطرات تلخ شما ؛ پلی میسازیم ب نام ؛برای رسیدن به های از دست رفته 💚👇👇 eitaa.com/joinchat/3779723272C22d0624772
  •●❥  ❥●• افسوس.. افسوس که فرصت ها رو از دست داده بودم.. نه تنها فرصت برای به موقع مادر شدن رو از دست داده بودم بلکه دچار خطا شده بودم و دیگه هیچ جایی تو دل کیوان نداشتم..! برای آخرین بار رفتم سراغ کیوان... باهاش حرف زدم.. گفتم منو ببخش! اینهمه گناه میکنیم خدا ما رو میبخشه و به رومون نمیاره... حالا من فقط یکبار خطا کردم! نمیگم خطام کوچیک بوده نه..!! اما قول دادم که تکرارش نکنم...همون یه بارم باور کن هیچ حسی از جانب من در کار نبود.. ببخش کیوان..! دلم تنگ شده برا صدات.. دلم تنگ شده برا شنیدم اسمم از روی لبات.. دلم تنگ شده برای جان گفتنات.. دلم برات تنگ شده کیوان.. تروخدا ببخش.. کیوان سکوت کرد و لام تا کام حرفی نزد دیگه طاقت این بی محلی و سکوت رو نداشتم گفتم پس حالا که نمیبخشی طلاقم بده من دیگه این وضع رو نمیتونم تحمل کنم.. گفت طلاق میخوای؟! باشه...فردا میرم دادگاه تقاضای طلاق میدم فقط تا روز جدایی حق نداری به کسی چیزی بگی.. خیره شدم به گلای قالی...اشک از چشمام سرازیر شد و گفتم باشه! نمیدونستم چی توی سرش میگذره! میخواست منو بترسونه یا جدی جدی دیگه میخواست طلاق بده!!! بالاخره تقاضای طلاق داد.. یه پامون تو دادگاه بود و یه پامون تو خونه... از ترس اون به هیچکس چیزی نگفتم بالاخره روز موعود فرا رسید.. لباسامو توی چمدون آماده کرده بودم که بعد محضر برگردم بردارم و برم خونه پدری.. رفتیم محضر.. بزور دو تا شاهد پیدا کردیم نشستیم تا نوبتمون بشه دل توی دلم نبود.. رنگ به رخ نداشتم!! همش با خودم میگفتم کاشکی همه چی یه خواب باشه... و از خواب بیدار بشم.. اما خوابی وجود نداشت بعد یکسال تاوان گندی رو که زده بودم باید پس میدادم و آبروم جلوی خانواده ها میرفت.. اسممونو صدا زدن،رفتیم تو.. نشستیم روی صندلی کنار هم.. اول اسم منو صدا زدن چشمهام بارونی شد و روی گونه ها غلتید؛دستام میلرزید.. به هر جون کندن که بود امضاء کردم و برگشتم سر جام نشستم... حس خفگی بهم دست داده بود..دلم مرگ میخواست! چه راحت زندگیمو باخته بودم.. چه راحت از کسی که دوسش داشتم جدا شدم.. همش با خودم میگفتم خدایا من که بهت قول دادم.. من که به عهدم وفا کردم...پس چرا کمکم نکردی...چرا به دل کیوان نداختی منو ببخشه.. پس کو رحمانیتت..کو بزرگیت..پس کجایی خداااا...صدای دل شکستم رو چرا نشنیدی خدا..!!! نوبت کیوان شد.. رفت که امضا بزنه.. لرزش دستاشو حس میکردم خودکارو گرفت دستش،برد سمت دفتر..! یه نگاه به من.. یه نگاه به دفتر.. یه دفعه خودکار رو گذاشت روی میز... ازش پرسیدن _چی شد؟! امضا کنید لطفا! +نمیتونم.. _مگه شما نمیخواستی همسرتو طلاق بدی؟ +چرا.. _خب پس امضا کن دیگه برادر من! +نمیتونم..! _چرا آقای محترم؟ +چون دوسش دارم.. زل زد تو چشمام و گفت: وقتی خدا گفته "باز آ باز آ هر آنچه هستی باز آ گر کافر و گبر و بت پرستی باز آ که این درگه ما درگه نومیدی نیست صد بار گر توبه شکستی باز آ " پس من چه کارم.. می بخشمش.. پایان 📛⛔️📛⛔️📛⛔️📛 ✍ بر روی خرابه هایِ خاطرات تلخ شما ؛ پلی میسازیم ب نام ؛برای رسیدن به های از دست رفته 💚👇👇 eitaa.com/joinchat/3779723272C22d0624772
🍀 خب قسمت آخر داستان دایرکتی ها رو هم ارسال کردیم به کانال ... اما نتیجه گیری ازین داستان از طرف شما؛ خیلییییی برامون مهمه👌 آخرین کلمه داستان چیه؟! ... کیوان فرشته رو میبخشه ! .... شما باید این ... رو تا چهار خط ادامه بدین ! ما بهترین نتیجه گیری رو انتخاب میکنیم و همونطور که قبلا گفته بودیم میتونه تا سقف سیصد هزار ریال از فروشگاه کانالمون خرید کنه😊 لینک فروشگاه برای انتخاب جوایز👇 eitaa.com/joinchat/3057516544C4d0b1d8abb
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ👆 ❌دخـتر و پسـرها ببینن❌ آیا از حضرت یوسف بالاتری؟؟😳 اگـر فڪر میکنـی میتونی خـودتو کنتـرل کنـی نگـاه کن❗️ #کنترل_نگاه #فوروارد_کنید 👇👇👇 http://eitaa.com/joinchat/3093102592Cc9d364a057
دوستان نزدیک ۵۰۰ پیام دریافت کردیم از طرف شما 🌷 هشتاد درصد پاسخ ها نزدیک همون چیزی هست که در ذهن ما بود الحمدالله ... پیام ها اگر بیشتر ازین بشه امکان انتخاب و قرعه کشی برای ما واقعا سخت میشه ... برای همین فقط تا ساعت چهار میتونید پیام ارسال کنید و بعد اون ساعت پیامی ارسال بشه تو مسابقه شرکت داده نمیشه❌ @chat_tory
👇👇👇 کیوان، فرشته را می بخشد ؛ دیوار مردانه اش ترک برداشته! و سقف فرو ریخته ... ی دنیای حقیقی؛ بگذار رازی را با تو در میان بگذارم! آنچه که باید راجب مردها بدانی... مردها شبیه به یک خانه ی آجری هستند! خانه ای که آجر به آجرش را با عرق جبین بنا کرده اند تا یک روز، فرشته رویاهایشان پا بر آن نهد و آنوقت او را را تبدیل به خوشبخت ترین زن روی زمین کنند؛ اما... امان از روزی که این زن، مچ پایش پیچ بخورد و به یک آجر برخورد کند...! دومینو اتفاق می افتاد! آجر به آجر این خانه، از آجر عشق تا آجر محبت،از آجر غرور تا آجر دل صاف داشتن! آز اجر صداقت تا آجر همدلی ..... همه و همهههه فرو می ریزد و در نهایت،سقف خانه ( ) سقوط می کند !!! حالا هر چقدر هم زن بیاید و بگوید؛ پایم پیچ خورده! عمدا نبوده! وقتی خانه ویران شده است... آن وقت برای احیای این ساختمان باید سالهای سال وقت صرف کنی... البته که کار نشد ندارد،خصوصا اگر پای در کار باشد، اما.. فرشته جان؛ زندگی است! مواظب قدم اولت باش... قدم هایت را با احتیاط در قلب یک مرد بردار، بدون ضربه ای کوچک به دیوار! بگذار فرشته دنیای حقیقی بمانی! نه ! و بگذار... کیوان، کیوان جان بماند! 📛⛔️📛⛔️📛⛔️📛 ✍ بر روی خرابه هایِ خاطرات تلخ شما ؛ پلی میسازیم ب نام ؛برای رسیدن به های از دست رفته 💚👇👇 eitaa.com/joinchat/3779723272C22d0624772
منتظره گزیده ای از پیام های ارسالی دوستان و اعلام نام برنده ( به قید قرعه) باشید ... 🙏
تعدادی از پیامهای شما👇👇👇 ⚜ کیوان فرشته را میبخشد اما همان طورکه میخ در دیوار فرومیرود وپس از در اوردنش،سوراخی ایجاد شده،اثر کار اشتباه فرشته هم تا ابد دامن گیر رابطه اش با کیوان میشود و بایدهمه از این غفلت فرشته عبرت بگیریم. ⚜سلام اما... زندگی اونا مثله قبل نمیشه ممکنه فرشته کاری نکنه ولی کیوان هرثانیه بهش شک میکنه یه ضرب المثل هم هست که میگه آبی که ریخته جمع شدنی نیست فرشته دیگه نمیتونه اعتمادی که پیشه کیوان از دست داده دوباره برگردونه بخشیدن کسی اسان است امااینکه بتوان دوباره به او اعتماد کرد داستان کاملا متفاوتی است. ⚜کیوان ,فرشته را می بخشه ولی اینکارش را هیچ وقت فراموش نمیکنه,, توزندگی مدام بهش بی اعتماده,,مدام ترس داره نکنه دوباره سروکله ی نامحرمی پیدا بشه,,ته دلش یه دل چرکینی وجود داره که همه جا باهاشه,,ازخودش بدش میادوفکر میکنه حریمش خدشه دارشده,, ⚜کیوان فرشته رو میبخشه اما... اما گریه ها و دلشکستگی زن افشین, وقتی چت شوهرشو با زن نامحرم میخونه... دل شکسته ی کیوان و عشقی که هرگز به گرمی گذشته نخواهد بود... ⚜کیوان فرشته رو میبخشه اما هیچوقت این خاطره ی بد از ذهن و دلش پاک نمیشه هیچ وقت دیگه رابطه ی فرشته و کیوان مثل اول نمیشه هرموقع که اسم اون نرم افزار و شبکه مجازی بیاد اون خاطره ی خیلی بد تو ذهن کیوان دوباره شکل میگیره ⚜دیگه خیلی حساس میشه جوری که شاید اجازه نده فرشته به تنهایی جایی بره یا توی شبکه های مجازی به راحتی,شرکت کنه شاید دائم چکش کنه خلاصه اون اعتمادکامل,از بین میره وگاهی وقتا جاشو به شک میده ⚜سلام نظر من درباره دایرکتی ها اینه که :«خیلی قشنگ بود ،این خانم خطا کار بود ولی خیلی بازهم مردونگی کرد و رابطش با اون مرد قطع کردکار ایشون بسیار عالی بود ،مرد ایشون هم شاید کم گذاشته باشن ولی این خانم به هیچ وجه حق این کار را نداشتن و همسر ایشون هم به نظرم برای تنبیه ایشون حق داشتند وآخرش هم معقولانه طلاق نگرفتند.» کاش همه ی مرد ها انقدر عاقل و با منطق و عاشق پای همسرشون حتی تو بد ترین شرایط بمونن. ⚜ سلام خسته نباشید داستان خیلی روان ساده و عالی بود نشون داد بسادگی توی دام شیطان گرفتار میشیم ان شا الله هیچ کدوم از بنده های خدا هیچ وقت توی همچین موقعیتی قرار نگیرن اما ..... اما با وجود بخشش ،کیوان نمیتونه خاطره این ماجرای تلخ رو از یاد ببره همیشه گوشه ذهنش این ماجرا خواهد موند که خانومش درحقش همچین خیانتی کرده همینطور که اگه این قضیه عکس اتفاق افتاده بود از ذهن فرشته پاک نمیشد . توی راهی که انتخاب کردید موفق و پایدار باشید . ⚜ کیوان میبخشه اما... سایه بی اعتمادی میتونه تااخرروی این زندگی باشه شایدکیوان با دیدن کوچکترین چیزی دوباره به همسرش شک کنه این زندگی مثل چینی شکسته س که چسب زده باشن ⚜ کیوان، فرشته را میبخشه ،اما هیچ وقت نمیتونه مثل سابق بهش اعتماد کنه وهمیشه بدون اطلاع گوشی فرشته راچک میکنه. ⚜ سلام ادامه داستان دایرکتی ها اما.... دیگه فرشته نیستی! ............. امکان ارسال تمام ۶۸۹ پیامی که دریافت کردیم به کانال واقعاااا وجود نداره؛ عذر خواهی مارو بپذیرید🌸🙏