eitaa logo
⛔ هوس/online ⛔
4.4هزار دنبال‌کننده
521 عکس
141 ویدیو
14 فایل
کاری از کانال #دختران_چادری #بزرگترین کانال #حجاب در ایـران '@clad_girls' ⊹ ⊹ ⊹ ❖ بر روی‌ خرابه‌هایِ‌خاطراتــ‌ تلخ‌ شما؛ پلی میسازیم به نام #تجربه؛ برای رسیدن به #معصومیت های از دست رفته↻✨ ارسال سوال و ارتباط با ما↓ @clad_girls14
مشاهده در ایتا
دانلود
🔎 / 👆 🔴 علاقه داره خودش تجربه کنه ....😥 ✅ پاسخ👇
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔎 از شما ✅ پاسخ از کارشناس محترم کانال ✨ با آرزوی توفیقات روز افزون برای 🎙 کارشناس محترم کانال 🔴 سوالات و شبهاتتون رو ارسال کنید!
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
👆 🔎 / 👇 لطفا از راه های توبه بگین منم یه زمانی خیلی درگیر این مسائل بودم الان چند وقته توبه کردم ولی حس میکنم موقعیتهای خوبی رو از دست دادم واقعا ناامیدم نمیدونم باید چکار‌کنم گاهی فکر میکنم دیگه با اون حجم از گناه هیچوقت خدا موقعیت خوبی رو جلوی پام نمیزاره کاش برمیگشتم به قبل و هیچوقت آینده خودم رو تباه نمیکردم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅ میخوای جزو ۳۱۳ سرباز اصلی امام زمان بشی؟ خیلی راحت میتونی... باورت میشه؟!🙂 از الان تغییر رو شروع کن!! دیر نیست✋ http://eitaa.com/joinchat/3779723272C22d0624772
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
چه قدسخت است حال عاشقی 😇 که نمیداند محبوبش نیزهوای او را دارد یانه....😞💔 👌 🎤شهید سیدمجتبی علمدار💞 😭😭😭
🔎 #سوال / #ارسالی_شما سلام من آقا هستم سوالم اینست خانم آدم بهش خیانت کند چکار کند، اگر طلاق بدهد باید مهریه را کامل بدهد. و در دادگاه علتش رو بگوید آبروی هر دو‌طرف می رود چاره در این جور موارد چیست؟ ✅ پاسخ👇
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔎 از شما ✅ پاسخ از کارشناس محترم کانال ✨ با آرزوی توفیقات روز افزون برای 🎙 کارشناس محترم کانال 🔴 سوالات و شبهاتتون رو ارسال کنید!
🔴 مهم ⚠️ تلنگـــر ⛔️ هرگز و هرگز و هرگز به اسم خواهر و برادری در فضای مجازی خودمونو گول نزنیم و توجیه نکنیم‼️ واقعیت اینه که هرگز شما با نامحرم خواهر یا برادر نیستین و نخواهید شد!! لطفا این خط قرمز رو در دنیای مجازی برای خودتون قرار بدین‼️ نود درصد دخترای مذهبی ابتدای ارتباط اشتباهشون با خطاب قرار دادن برادر یا داداشی به ناکجا آباد رسیدن!!😔 📛 eitaa.com/joinchat/3779723272C22d0624772
✉️ 👇👇 🔴 بلند ،ولی قابل تامل هست،توی چند پست قرار میدم!!👇👇 با سلام به مدیران وهمراهان بزرگوار🍂🍁🍃🍁🍂🍃 من تو خانواده مذهبی بزرگ شدم خیلی مقید به همه مسائل بودم.تا بعد ازدواج ساکن تهران شدم .تنها وغریب. شوهرم کارش یه جوری هست که اول صبح بره ساعت 11 شب میاد خونه.منم خیلی تنها بودم کسی رو نداشتم رفت وآمد کنم . اوایل گوشی ساده داشتم به دور از فضای مجازی و آلوده شدن به چت با نا محرم ♀♀تا اینکه شوهرم برا تولدم گوشی اندرويد خرید .ای کاش نمی خرید یا لاقل قبل خرید فرهنگ درست استفاده کردنش رو یاد می گرفتم.😔 چهار سال بعد ازدواجمون بود که وارد فضای مجازی شدم .اولش تو لاین بودم توسط دوست ابجيم وارد گروه مختلط شدم.فقط می خوندم مطالب و چت ها رو .کم کم خوشم اومد منم فعال باشم .از این گروه به اون گروه خودمو سر گرم کرده بودم.تا اینکه تو یکی از گروهها که فعال بودم .بیشتر آقایون زیر آبی بودن گروه خانم ها فعال متن و چت.معمولن آقایون دنبال شکار هستن که زیر آب همه چیو تحت نظر دارن که کیو به چه روشی شکار کنن.به دور از آقایون کانال.من از همه گروهها در اومدم.یکی از گروهها خداحافظی کردم رفتم.صبحش دیدم یه نفر پی وی متن فرستاده.منم اشتباه کردم تشکر کردم .همین جوری ادامه داشت تا دو هفته تا رسید به سلام احوال پرسی ولی سرسنگين. تا سه سال ایشون خودشونو پسر دانشجو که مادرش مرده و پدرش نامادری داره که قبول نکرده با اینا زندگی کنه الان تنها زندگی می کنه .وهيچ کسی رو نداره خواست هر از گاهی درد ودل کنه من براش خواهری کنم.منم به شوهرم گفتم اجازه بده هر از گاهی به درد ودل هاشون گوش بدم.شوهرم کلی نصیحتم کرد که اینجا مجازی هست نمیشه اعتماد کنی از کجا معلوم راست میگه نگا به خودت نکن اينقد ساده نباش.هر طوری بود من شوهرمو متاسفانه راضی کردم 😔😔♀تو این سه سال هیچ بی ادبی و چیز دیگه ای ازش نمی دیدم خیلی محترمانه عمل می کردن .تا بعد سه سال یواش یواش تقاضای عکس می کرد .من زیر بار نمی رفتم می گفتم من شرطم این بود بدون عکس و زنگ مثل یه خواهر برات باشم . ...😔 📛⛔️📛⛔️📛⛔️📛 ✍ بر روی خرابه هایِ خاطرات تلخ شما ؛ پلی میسازیم ب نام ؛برای رسیدن به های از دست رفته 💚👇👇 eitaa.com/joinchat/3779723272C22d0624772
از لاین خسته شدم به سمت تلگرام.ايشونم با آی دی منو پیدا کردن تلگرام و همچنان مثل گذشته .ولی میگن آدم دروغگو کم حافظه هست وسوتي زیاد ميده.بعضی وقتا سوتی می داد شک می کردم ولی اينقد قشنگ توجیه ونقش بازی می کرد که شکم بر طرف میشد .من زیاد از تلگرام سر در نمياوردم.هی می دیدم چت می کنم تیک نمی خوره ولی جواب میده برام سوال شده بود چطور ؟ زبانم زیاد خوب نیست همینجوری تو تنظیمات کلنجار می رفتم که یهو نمی دونم چيو زدم که شمارم تو پی ويش رفت پرسید شماره شماست چون عکس اکانتم بود تابلو بود برا منه .گفتم حذف کنه سریع ولی اون سيو کرد و شماره اونم برا من افتاد نگو حالت روح زده بوده .یه اشتباه محض . خدا رو شکر مزاحم تلفنی نشد همون چت طبق معمول .تا بعد مدتی یه پيامک پر فحش های بد برام اومد .مونده بودم کیه .به شوهرم نشون دادم گفت حتمن اشتباهي اومده محل نزار .فرداش به اونم نشون دادم گفتم این پيامک برام اومده.بهش گفتم به شوهرم گفتم زنگ بزنه ببینه کیه .گفت آره به قول شوهرت حتمن اشتباه اومده خط عوض کن یا خاموش کن مدتی.از این مزاحم ها زیاده.باز یه پیام دیگه با لحن شدیدتر .این دفعه زنگم می زد بر نمی داشتم .تا یه خط گرفتم.رفتم یه هفته اي دیدن مامانم اینا و برگشتم .با این خط نصب کرده بودم.بعد اون پیام نشون دادنم خیلی کم پیدا شد .تا سه ماهی رفت بی خبر پيامم فرستادم که نیستش جوابی نداد.بعد از سه ماه پیام داد و گفت که دچار یه بیماری شده و الانم تهران بستری هست .عذاب وجدان گرفته ومی خواد واقعیت هایی بهم بگه.گفتم بفرما گوش می کنم.گفت نمی تونم بگم چیه ولی قسمم می داد حلالش کنم.منم کلی اصرار که باید بگی والا حلال نمی کنم. .... 📛⛔️📛⛔️📛⛔️📛 ✍ بر روی خرابه هایِ خاطرات تلخ شما ؛ پلی میسازیم ب نام ؛برای رسیدن به های از دست رفته 💚👇👇 eitaa.com/joinchat/3779723272C22d0624772
گفت همه اون حرفایی که اون سه سال بهت گفتم دروغ بود . بیشترش داستانهای رمان و آرزوهای نرسیده و تخیل و کمبود محبت بود که بهت می گفتم.من متاهلم 45 سالمه ودو تا پسر دانشجو دارم . هنگ کرده بودم باورم نمی شد چطور تونست اينقد قشنگ نقش بازی کنه. گفتم نکنه اون پيامک ها هم از طرف خانومت بوده به من گفتی خط عوض کن.گفت بله.😔 گفتم چطور تونستی دروغ بگی من به درک حقمه شوهرم گفت گوش نکردم ولی شما چرا . زنت فهمید چطور دلت اومد . گفتم من نمی دونستم باید از خانومت حلاليت بطلبی.قبول کرد . بعد مدتی پرسیدم چی شد به خانومت گفتی عذاب وجدان دارم ولی باورم نشد .گفتم خودم می خوام باهاش حرف بزنم.خیالم راحت شه.به هر زحمتی بود شماره خانومش رو گرفتم زنگ زدم.چه خانوم مهربون مظلومی داشت همه چیو از اول تا آخرش گفتم. گفت من از دست شما ناراحت نیستم از دست شوهرم ناراحتم.اول که مخفی کاری می کرد بعد که خودم دیدم نفهمیدم باز انکار می کرد تا یه روز شروع کردم داد و بیداد و خودمو زدم که بگو چی شده این کیه همش سرت تو گوشيه.گذاشت رفت بیرون چیزی نگفت.تا به خاطر اصراراي من برا حلالیت مجبور شده بود بگه . خانومش در کمال نا باوری منو بخشید و حلال کرد.گفت شوهرم از صداقت و پاکی تون بهم گفت اگر اینجوری بوده ایراد نداره بمون براش خواهری کن. خلاصه اینم اشتباه خانوم ایشون که به راحتی تسلیم شدن و اجازه دادن .بلاخره آدم هستیم بعد سه سال سخت بود یهو بزاری کنار چت کردن رو اونم کسی که مثل داداش قبولش داشتی و همه جوره خودشو خوب نشون داده بود. گفتم چرا دروغ گفتی گفت می ترسیدم بري مجبور شدم . حالا که فهمیدی خانومم که می دونه و اجازه داده قسم داد و خواهش کرد بمونم.منم دلبسته که نبودم ولی وابسته شده بودم.ولی خیلی کم وسرسنگين تر از قبل با خانومشم دوست شدم زنگ می زدم بهش احوال پرسی واينا. دعوت کردن بريم خونشون آدرس دادن.با شوهرم هم تماس داشت.ما که به خاطر شغل شوهرم نمي تونیم مسافرت بريم.تا وقت دکترشون اومدن تهران من از شوهرم خواستم دعوت کنیم بیاد خونمون شوهرم قبول نمی کرد اينقد گفت آدم نمی شی مگه دروغ هاش رو نشد برات.گفتم الان دیگه می شناسیم با خودتم که حرف می زنه عکس و ادرس همه چيو گفته.حریف من نشد قبول کرد.یه شب اومدن شام مهمون خونمون شدن صبح زود رفتن.تا اون موقع عکس هم نشونش نداده بودم .فردا شبش یه خوابی دیدم که تو یه اتاقم داخلش تاریک که یهو تو چهار چوب در اومدن وايسادن صورتشون پشت به نور بود معلوم نبود رو به من کردو گفت همه اونايي که بهت گفتم وتو در مورد من فکر می کنی من نیستم.گفتم یعنی چی .گذاشت رفت .هر چی خواستم با گوشی پیام بدم که پس اونی که اومد خونمون کی بود .گوشیم هنگ کرده بود من تو خواب وحشت زده دست به دامان خدا شدم ازش کمک خواستم عابروم نره که بیدار شدم. ... 📛⛔️📛⛔️📛⛔️📛 ✍ بر روی خرابه هایِ خاطرات تلخ شما ؛ پلی میسازیم ب نام ؛برای رسیدن به های از دست رفته 💚👇👇 eitaa.com/joinchat/3779723272C22d0624772
به هیچکس از این مهمونی چیزی نگفتم .تا یه روز یکی از عزيزام دم غروبی بهم زنگ زد احوال پرسی و حرف از مجازی شد .اونا هم می دونستن من چت می کنم.ولی مهمونی رو نه یهو از دهنم پرید که آره دعوتش کردیم خونمون وقت دکتر داشت .جایی نداشت بره. همینجوری خشکش زد ساکت شد .بعد گفت چیکار کردی تو به چه دل وجراتي غریبه راه دادين خونتون.گفت من به عقلم چیزی نمی رسه بزا از خانم قرانمون مشاوره میگیرم ببینم چی می گه. ازم خواست دیگه به کسی نگن این مهمونی رو .بعدش خلاصه کل ماجرا رو به ایشون گفته بودن وايشون این طور جواب داده بودن. 👇👇👇👇 سلام خانم خوبی الحمدالله خانواده خوبن ممنون نظر لطفتون ولی ما چه مجازی چه غیر مجازی همچین صیغه ای که خواهر و برادر باشیم چت کنیم وصحبت کنیم نداریم خیر کار ایشون مفسده انگیزه ممکن دوباره این زن ومرد غریبه میل به همدیگر پیدا کنن این از نظر اسلام رد شده است متأسفانه همسر این خانم خیلی بی اراده هستن و همسر اون آقا هم خیلی ساده لوحانه رفتار کرده و کارشون مفسده انگیزه چون راه خوبی برای آشنایی دو خانواده انتخاب نشده بوده وقتی میگن خانم ها شیطون درس میدن منظور همین وقت هاست😊😂😁 خدا کن همین جوری باش که این خانم نقل کرده حتما شوهرش آدم ساده لوح وبی دست وپایی که خانمش راحت بهش گفته این اتفاق افتاده واونم راحت قبول کرده مرد غریبه ای که قبلا با نیت بدی با همسرش آشنا شده کشیده ش توی خونش😒😔😔😔 با این اوضاع چشمم آب نمیخوره این قضیه بی درد سر برای خانم آقا تمام شه .... 📛⛔️📛⛔️📛⛔️📛 ✍ بر روی خرابه هایِ خاطرات تلخ شما ؛ پلی میسازیم ب نام ؛برای رسیدن به های از دست رفته 💚👇👇 eitaa.com/joinchat/3779723272C22d0624772
من ترس تمام وجودم رو گرفت با شنیدن این حرفا انگار تازه از خواب بیدار شده باشم .تازه فکر کردم چه کار اشتباهي کردم.ترسمم فقط به خاطر عابروم بود.به شوهرم گفتم اینجوری شد سر کوفت های شوهرم شروع شد چید گفتم گوش نکردی .حتمن باید بزنن در گوشت طلاقت بدن که نکنی .خلاصه پشیمون شدم به فکر تموم کردن بودم .تو تمام این مدت نمازم اول وقت بود .دوست شهیدم داشتم شهید ابراهیم هادی.حتی نماز شب خونم بودم خیر سرم.نمی دونم با دعای کی بود که ختم بخیر شد. تونستم اراده پیدا کنم که بتونم کنار بزارم چت کردن رو .از خدا کمک می خواستم روضه گوش می کردم کمک می خواستم از دوست شهیدم که عکس پروفايل و صفحه گوشيمم عکسش بود. تا غروب همون روز که جواب خانم قرآنی رو شنیدم دنبال بهونه بودم برا بلاک کردن.که شب هیچ وقت پیام نمی داد اومد پیام داد.تبریک ماه جدیدبعد ماه صفر.که سر یه مسله بحثمون شد وبهونه دستم افتاد وسریع بلاکش کردم .تا دوهفته بلاک بود بعد دليت اکانت زدم .گفتم خوب نداره منو دیدم سریع اومد احوال پرسی شمارم رو هنوز ذخیره داشت.بهش گفتم همه قضیه رو و گفتم می خوام تموم بشه همه چی .گفت باشه ولی به خدای احد وواحد تمام این مدت به چشم خواهر باهات حرف می زدم و درد ودل می کردم.حلالم کن.بلاک نکن من پیام نمی دم دیگه .وهمينم بود تا با کانال شما آشنا شدم.خوندم و گریه کردم که چرا چی شد به اینجا رسیدم .من اهل این کارا نبودم.😔😔♀♀ .... 📛⛔️📛⛔️📛⛔️📛 ✍ بر روی خرابه هایِ خاطرات تلخ شما ؛ پلی میسازیم ب نام ؛برای رسیدن به های از دست رفته 💚👇👇 eitaa.com/joinchat/3779723272C22d0624772
خودم با وجود اینکه گذاشته بودم کنار ولی هر روز ساعت آنلاین شدنش رو چک می کردم.پروفايلاشو .یهو فراموش کردن چهار پنج سال سخته.خیلی جاها کمکم کرده بود با راهنمایی هاش .اطلاعات عموميش در همه زمینه ها بالا بود .سوالی پیش می یومد ازش راهنمایی می خواستم.خودمم از اینکه اراده ترک ندارم ناراحت بودم .توفیق نماز شب که ازم گرفته شد دیگه به اونايي که کمک خواسته بودم بزارم کنار روم نمی شد نگاه کنم.تا اتفاقی با کانال شما آشنا شدم.خوندم و یاد اتفاقاي افتاده خودم افتادم و گریه می کردم.همون شب حذف کردم اون خط رو از خدا کمک خواستم گوشيمو گذاشتم رو زنگ برا نماز شب.پاشدم با خدا خلوت کردم و گریه کردم.گفتم تو منجلاب افتادم .فراموشت کردم تو پیله گناه خودم گیر افتادم پاکم کن مثل پروانه پر بزنم سمت خودت. خدا هیچ وقت فراموشم نکرد هر سری به یه تلنگری باعث بیداریم می شد من نمی فهمیدم.از اون روز ترکم دعا کنید برام دیگه دور چت کردن رو خط قرمز بکشم.شما ها پاکيد دعاتون درگیر میشه. نمی دونم الان با خوندن پيامم چه دیدی نسبت به من دارید.ولی اینو به قطع یقین میگم.هیچ وقت هیچ وقت تو هر جایگاه هستی هیچ بنده ای رو قضاوت نکنید..من اينکارو کردم خودم دچارش شدم.به خودم اومدم که چند چندم آب باشه شنا گر ماهری هستم. یکی دیگه هم به دوتا نماز شب و نماز اول وقت بی حضور قلب و قران خوندن دلمو خوش کرده بودم غرور گرفته بودم که خیلی خوبم و جام وسط بهشته ولی غافل از این همه گناه که خدا خودش ببخشه و کمکم کنه ببخشید طولانی شد . الان خدا رو شکر زندگیم خوب بود ولی خیلی بهتر وشیرین تر از قبل شده اینم به خاطر اعتماد و صداقت شوهرم نسبت به من بود .درست بود کار اشتباه وغیر قابل بخششی کردم وقتی پشیمون شدم .دست های شوهرم رو بوسه زدم ازش تقاضای حلالیت کردم گفتم الان به حرفت رسیدم.دیگه تموم شد. یکم باز نصیحتم کرد ناراحت بود ولی با لبخند منو بخشید قسمم داد دیگه تکرار نکنم .که تکرار بشه نون من حرامت بشه می خوری. الان خدا رو شکر چند تا دوست پر انرژی و عاشق زندگی پیدا کردم با هم رفت وآمد می کنیم از تجربیات زندگيمون بهم میگیم. برنامه ریزی کردم برا هر روز زندگیم که علت بیشتر این تجربه های تلخ یکیش دوست هست یکی هم بی برنامگی وبی هدف بودن. الان بهترین زندگی رو دارم ّخدایا شکرت برا همه کمک هات و این زندگی خوب امیدوارم با خوندن داستان من یکی دیگه عبرت بگیره و تجربه نکنه. التماس دعا 📛⛔️📛⛔️📛⛔️📛 ✍ بر روی خرابه هایِ خاطرات تلخ شما ؛ پلی میسازیم ب نام ؛برای رسیدن به های از دست رفته 💚👇👇 eitaa.com/joinchat/3779723272C22d0624772
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 نظر کارشناس محترم کانال درمورد تجربه ی این دوست عزیزمون رو حتما گوش کنید👌 http://eitaa.com/joinchat/3779723272C22d0624772
‌☝️خدا دنبال بهانه میگرده ببخشه...‌ چطور دلمون میاد گناه کنیم جوونااا😭 🆔 @clad_girls 👇👇👇👇👇👇👇👇👇‌
4_534568062205035293.ogg
422.5K
🎤 حجمی نداره!! توصیه میکنم حتما حتما گوش کنید.😭 🍃 مارو هم دعا کنید. eitaa.com/joinchat/3093102592Cc9d364a057
باسلام خدمت استاد گرامی خانمی28ساله هستم و همسرم33ساله دارای دوفرزنددختر5ساله و پسر 20روزه چندروز پیش به طور اتفاقی تو گوشی همسرم چت هایی دیدم بین شوهرم و دوست خودم(به طور مجازی باهاش اشنا شدم که بعد فهمیدم نقشه بوده). وقتی چت ها رو خوندم متوجه شدم که خیلی وقته باهم هستن و تماس هم دارن یه درصد هم فک نمیکردم دور این کارها بره.من چت ها رو وقتی خواب بود دیدم و اونشب رو نتونستم اصلا بخوابم صبح که بیدارشد متوجه موضوع شد وخودش اومد همه رو توضیح داد (البته نمیدونم همه رو گفته یانه)که این یه رابطه عاطفی بوده و تو یه گروهی باهم اشنا شدن و دختره روزبه روز بهش محبت میکرده و چند وقتی که شوهرم از لحاظ اقتصادی مشکل داشتن دختره کمکش کرده و هدیه هایی هم به شوهرم داده.شوهرم قسم میخورد که دیگه هرچی بوده بین ما تموم شده و رابطه عاطفی بینمون یه سال پیش تموم شده.چندبار هم همدیگه رو ملاقات کردن.به اصرار دختره که میخواسته بامن اشنا بشه شماره منا میده و به بهونه هایی میاد پی وی من که من اونروز متوجه نبودم و باهاش خوب برخوردکردم و تو تعطیلات عید هم خانوادگی به خونشون رفتیم و دوسه روز اونجا بودیم.درکل خیلی مهربونی میکرد بامن. ولی الان که فهمیدم دنیا دور سرم خراب شد که چرا من اینقدر ساده بودم.شوهرم دست رو قران گذاشته که دیگه چیزی بین ما نیست و من اونو بلاک کردم و اونم دیگه بهم پیام نمیده ولی من موندم اگه رابطشون تموم شده پس اون چت ها چی بود؟بعداز دوسه روز هم خودش به دختره گفته که بمن هم پیام نده چون جریان رو فهمیدم.ولی الان که رفتم سر گوشی شوهرم دیدم شماره دختره با یه اسم دیگه تو گوشیش سیو شده.خواهشا راهنماییم کنین چیکار کنم.آیا حرفهاشو قبول کنم؟دیگه هرکاری میکنم اون اعتماد قبلی رو ندارم بهش نمیتونم دلمو صاف کنم باهاش..انگار همش باید بترسم دلیلشم که پرسیدم میگه تواخلاقت تنده و یکم حس مردونگی داری ولی من کانالهای زیادی عضوم و ایده هایه اونا رو اجرا میکنم بعدم میگه تو خیلی خوب بودی و من هرباری که پیام میدادم بعدشرمنده تو بودم ولی آدم یه وقتایی گول میخوره واشتباه میکنه و منا ببخش... نمیدونم چیکار کنم؟؟؟ 📛⛔️📛⛔️📛⛔️📛 ✍ بر روی خرابه هایِ خاطرات تلخ شما ؛ پلی میسازیم ب نام ؛برای رسیدن به های از دست رفته 💚👇👇 eitaa.com/joinchat/3779723272C22d0624772
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅ پاسخ استاد پوراحمد☝️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
همسرم همدم فضای مجازی شده😢 ✅ استاد عبدالرضا کردی 📛⛔️📛⛔️📛⛔️📛 ✍ بر روی خرابه هایِ خاطرات تلخ شما ؛ پلی میسازیم ب نام ؛برای رسیدن به های از دست رفته 💚👇👇 eitaa.com/joinchat/3779723272C22d0624772
✉️ 👇 سلام. من یه دختر19سالم. اگه این مطلبو نوشتم فقط برای اینه که امیدوارم کسی با خوندنش راه منو نره. تقریبا3سال پیش بود که تلگرام و این چیزا نیومده بود. یه روز توی مدرسه دوستم گفت رفتم تو یه چت روم وفقط برای مسخره بازی و سرکارگذاشتن.من کنجکاو شده بودم بدونم چ جوریه چون تا حالا نرفته بودم.خلاصه یه مدت رفتم و با یکی اشنا شدم که چندماه ازم بزرگتر بود.که اونم مثل من تازه وارد این فضا شده بود و واقعا هم با بقیه متفاوت بود. من هیچوقت با کسی نبودم به خدا هم قول داده بودم که طرفشم نرم.وقتیم رفتم حس میکردم که دارم از خدام دور میشم اخه ما خیلی باهم رفیق بودیم.خداعشقم بود. من فقط برای وقت پرکنی رفتم و اینکه حوصلم سرمیرفت امانمیدونم چرااینجوری شد.باهاش اشناشدم.روزی ک اولین بار باهاش تلفنی صحبت کردم خیلی استرس داشتم .ترس داشتم.ما مال دوشهر دور بودیم اما ادمی بود ک میشد بهش اعتماد کرد نمیدونم چرا اماحس اعتمادداشتم بهش. واقعا اهل نماز روزه بود .. بعد یه مدت به قصد ازدواج باهم صحبت میکردیم.بعد یه سال ک باهم بودیم کنکور دادم و رفتم شهر اونا(در این مدت مادر پدرش والبته مادر من باخبرشده بودند که مادرم باهام اتمام حجت کردن و فکرکردند تموم شده همه چیز اماادامه داشت و پدرشم گفته بود باید فعلا به درستون برسین تا بعد)خلاصه من رفتم اونجا.((من جزو شاگردای خوب مدرسه بودم اما ازوقتی اینجوری شد معدلم خیلی بد شد کنکور نتونستم بخونم.منی که عاشق درسم.. حتی بعد یک سال دیگه نماز نخوندم با اینکه اون نمازشو میخوند اما من؟نه. اینقدر گناهام زیاد شده بود که دیگه نشد.ودرضمن فقطم همون شهر انتخاب رشته کردم.) )وقتیم رفتم اونجاهمیشه هرروز برام وقت میذاشت اگه ناراحت بودم دانشگاهم نمیرفت هواموداشت اما اگه عصبانی میشد حرفی خلاف میلش و کاری خلاف خواستش انجام میشد دیگه هیچی. وقتی باهام خوب بود فقط چشم چشم بود از خیابون میخواستیم رد بشیم خودش طرف ماشینا می ایستاد که اتفاقی برای من نیفته اما وقتی عصبانی بود دیگه واسش فرقی نداشت اونقدر. خلاصه چندماه بعداینکه اونجا بودم تصمیم برای خواستگاری گرفتند مامان بابای من گفتند بهشون که صبرکنن که به اطرافیان خبر بدن اما اون منو تحت فشار میذاشت و اذیت میکرد که حتما بیان.دیگه اومدن و قرار شد که خانواده ماهم برا تحقیق برن اونجا. از اذیتا و حرصام بگذرم.اما مهمتراز همه بددل بودنش بود.توی دانشگاه فوق العاده اذیت شدم هرروز دعوا.حتی سر این بددلی کتک خوردم. من که همیشه هرچی خواستم داشتم و توی خانوادم این چیزا نبوده.اما پدر اون اینجوری بود.قبلا مادرشومیزد.اما اون بهم قول داده بود هیچوقت اینکارانکنه و خیلی قولای دیگه.که زیر همش زد.😔 وقتی سرمهریه به توافق نرسیدن خیلی راحت تمومش کرد.میدونین چرا؟چون اخرا فکرمیکرد حسش نسبت بهم فقط وابستگیه.اینو بعدا بهم گفت یعنی یه ماه بعدش که تونسته بود دوباره بهم زنگ بزنه. اما اونوقت خدا دیگه دلمو سرد کرده بود.چون خیلی اتفاقای بدی هم افتاده بود.هرچقدر التماس وگریه کرد دیگه دلم باهاش نبود. از اونوقت هرچندماه یه بار زنگ میزد منم ردش میکردم.اون برای بهم رسیدنمون هیچ تلاشی نکرده بود. الان از تموم شدنش اصلا پشیمون نیستم و روزی هزار مرتبه خداروشکرمیکنم چون تازه میفهمم داشتم چه کاراشتباهی انجام میدادم ما واقعا مال هم نبودیم و اونم ازدواج کرد.یعنی عشق و عاشقی و حرفای عاشقونه خیلی راحت تموم شد و اینارو نصیب یکی دیگه کرد.خیلی راحت بود براش.هنوزم که هنوزه فکرمیکنم میگم چه طور تونست ازدواج کنه. بعضی جزئیاتوگفتم که اگه کسی خوند بدردش بخوره.بدونین اگه کسی قبلش با هیچکس نبوده اگه حرفای عاشقونه میزنه دلیل بر عشق واقعی نیست.توروخدا حواستونو جمع کنین حتی اگه طرفتون راستگو هم باشه ممکنه عوض بشه اگه کسی واقعا قسمتتون باشه خدا خودش همه چیو واستون جورمیکنه همه چیو بسپرین به خدا.به عظمتش قسم همه کار واستون میکنه. از تجربیات بقیه استفاده کنین.اگه سراغ گناه نرین خداعشق خودشو بهتون میده.باورش دارم. درپناه حق باشین.یاعلی. 📛⛔️📛⛔️📛⛔️📛 ✍ بر روی خرابه هایِ خاطرات تلخ شما ؛ پلی میسازیم ب نام ؛برای رسیدن به های از دست رفته 💚👇👇 eitaa.com/joinchat/3779723272C22d0624772
حس خوبیه که بدونی😍 یکی اون بالا هست که همیشه مواظبته❤️ #خدایا_ممنونتم #هیچ_کس_تنها_نیست✅ http://eitaa.com/joinchat/3779723272C22d0624772
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
◀️خانم دکترنیلچی زاده ⚠️ اگر گرفتار عشق مجازی شدین این کلیپ رو از دست ندین‼️✋ ، مراقب رابطتون با نامحرم باشید😐😊 🔴 آسیب های روحی ارتباط با نامحرم http://eitaa.com/joinchat/3779723272C22d0624772
✉️ 👇👇 سلام میکنم خدمت شما ادمین ها وکارشناسای محترم کانال منم وقتی پیام دوستان رو خوندم گفتم ماجرایی که برای خودم هم اتفاق افتاد تو فضای مجازی رو برای دوستانم بگم شاید تو موقعیت من باشن وکمکشون کنه من اولین باری که تلگرام رو نصب کردم یکی از دوستانم منو وارد یه گروه شعرکرد من اصلا روم نمیشد ابراز وجود کنم حتی حرف بزنم چون آدم خیلی مذهبی ای بودم از نامحرم شرم داشتم حتی بااینکه منو نمیدیدن ، بعد ازون دوستم منو وارد یه گپ سه نفره کرد ودیدم با یه آقایی که هم سن خودمون بود میگه ومیخنده من گمان بد نبردم وگفتم بهش فامیلتونه ؟؟ گفت ساده ایا دوست مجازیمه همدیگرو آجی و داداش صدا میزدن هیچوقت یادم نمیره چن بار ازون گروه لفت دادم ولی باز دوستم ادم کرد من دیگه کم کم قبح این ماجرا برام افتاد 🙁 این آقا سنی مذهب بود و به بهانه بحثای مذهبی شرو کردم باهاش تو خصوصی چت کردن تا اینکه دوستم گفت من میخوام یه مدت دلیت اکانت کنم و برم... دوستم که رفت حرف زدن من واون اقا هم چند برابر قبل شد تا اینکه صب میشستم پای گوشی بعد به خودم میومدم میدیدم ساعت دو بعدازظهره ومن هنوز پای چتم !!! یا ماه رمضون بود منی که هرسال ماه رمضون حداقل یه بار قرانو سعی میکردم بخونم دیگه فقط زبونی روزه بودم حتی شبای قدر هم چت میکردم😔 البته هیچوقت تو این مدت ما حرف بد یا چت ممنوعه نکردیم اما بلاخره باتوجه به متاهل بودن من این کار خیلی بی معنا بود منی که هدفم این بود که تو درسم خیلی موفق باشم حالا کارم شده بود که بشینم وچت کنم چند ماه بود که ما چت میکردم که اون آقا بمن ابراز علاقه کرد ومن عوض اینکه بزارم برم موندم🙁 وقتی ماحرارو برای دوستم تعریف کردم عذاب وجدان گرفت و گفت من نباید تورو بااون آقا آشنا میکردم اون آقا از اعتماد تو سواستفاده کرده راستی تو این حین خواهرم هم بااون آقا آشنا شده بود وچت میکرد خلاصه نمیدونم چیشد وچی گذشت که من اون آقا دعوامون شد و بهم گفت بلاکم کن و برای همیشه برو من خیلی زود سردشدم و بلاکش کردم بعدا دیدم خواهرم بهم گفت که به اون هم ابراز علاقه کرده من خندم گرفت و به خواهرم گفدم این حرفو بمنم زده بود این آدم مشکل داره به همه این حرفو میزنه ،وخواهرم هم بلاکش کرد این ماجرا تموم شد اما چیزی که یادگاراین قضیه بود این بود که من دیگه اون آدم سابق نبودم خیلی برام عادی شده بود حرف زدن با نامحرم😔😔 حدود چند ماه بعد تویه گروه بودم که یکی از افراد هم فکر یه لینک گروه مذهبی برام فرستاد به اسم منتظران آقا منم آنقدر حالم از بی دینی وکفر بهم خورده بود خیلی خوشحال شدم که همچین گروهی بهم پیشنهاد شد و رفتم اون گروه میخواستم لینکو به یکی ازدوستام بدم توگروهه اعلام کردم لینکو میخوام که مدیرش اومد پی وی و .... ...🙁 📛⛔️📛⛔️📛⛔️📛 ✍ بر روی خرابه هایِ خاطرات تلخ شما ؛ پلی میسازیم ب نام ؛برای رسیدن به های از دست رفته 💚👇👇 eitaa.com/joinchat/3779723272C22d0624772
رفتم اون گروه میخواستم لینکو به یکی ازدوستام بدم توگروهه اعلام کردم لینکو میخوام که مدیرش اومد پی وی وگفت چه خبرته گروهو به هم ریختی بیا این لینک منم خندیدم و گفتم ببخشید🙈ممنونم که اون آقا گفت اصل بده منم گفتم و یکم گفتیم وخندیدیم متاسفانه ،(من خیلی شیطونی میکردم واین اصلا خوب نیست باعث جلب توجه نامحرم میشه و دودش به چشم خود آدم میره)من قصد نداشتم با اون آقا چت کنم چون فکرمیکردم چون مدیر گروه مذهبی هستن لزوما خیلی آدم مقیدی هستن ولی خب طرز برخورد من برای ایشون به معنی نخ دادن بود متاسفانه🙁 اون آقا هرشب به یه بهانه ای میومد پی وی و کلی میگفتیم ومیخندیم متاسفانه من به این آقا نگفته بودم که متاهلم گذشت تا یه روز این آقا بهم گفت دوست دختر من میشی ؟!😳 ومن بهت زده شدم اصلا انتظار نداشتم یه آدم که مدیر گروه مذهبیه این حرفو بهم بزنه بهش گفتم این چه مدلشه گروه مذهبی به اسم آقا میزنید بعد پشت پرده دنبال دوست دخترید مگه اقامسخره من وشماست؟! اون آقا ام ابراز شرمندگی کرد و گفت پس همینجوری باهام حرف بزن تو گروه بمون ومن بزرگترین اشتباهمو کردم و تو اون گروه موندم یه روز دیدم یکی از خانومای اون گروه با یه( کنیز بی بی زینب )نامی دعواشون شد باهم نمیدونم سرچی‌بود ولی من به عقلم نمی رسید وخیلی ازمسائل رو ازبی تجربگی ساده ازکنارشون میگذشتم بعدا که اون آقای مدیر دوباره اومد پی وی من گفتم ماجرا چی بود گفت هیچی اون خانوم دختردایی منه منو دوست داره فکرکرد من بااون کنیز بی بی زینب در ارتباطم و عصبانیتشو سر اون خانم خالی کرد من اون موقه متوجه نبودم که وابسته اون اقام وهرروزهم بیشترمیشد این وابستگی😔 بلاخره من ماجرای متاهل بودنمو بهش گفتم واونم هیچی عکس العمل خاصی نشون نداد حالا دیگه یجورایی من وابسته اون بودم اون آقا به دروغ میگفت من مدافع حرمم وچنتا عکس با لباسای بسیجی برام فرستاد ومن ساده باورکردم بعد ازینکه اون آقا متوجه وابستگی من شد شروع کرد به ابراز علاقه های مکرر تاجایی که میگفت طلاق بگیربامن ازدواج کن!!!!😱 اما من مخالفت میکردم چندین بار باهم خداحافظی کردیم و قرارشد دیگه کات کنیم اما هر بار یا اون میومد دوباره یامن اشتباه من این بود که کلا راهای ارتباطیمو قطع نمیکردم همیشه یه راهی برای برگشت میزاشتم واینکه مدام خودم پروفایلشو چک میکردم😔😔 ...🙁 📛⛔️📛⛔️📛⛔️📛 ✍ بر روی خرابه هایِ خاطرات تلخ شما ؛ پلی میسازیم ب نام ؛برای رسیدن به های از دست رفته 💚👇👇 eitaa.com/joinchat/3779723272C22d0624772