به هیچکس از این مهمونی چیزی نگفتم .تا یه روز یکی از عزيزام دم غروبی بهم زنگ زد احوال پرسی و حرف از مجازی شد .اونا هم می دونستن من چت می کنم.ولی مهمونی رو نه
یهو از دهنم پرید که آره دعوتش کردیم خونمون وقت دکتر داشت .جایی نداشت بره.
همینجوری خشکش زد ساکت شد .بعد گفت چیکار کردی تو به چه دل وجراتي غریبه راه دادين خونتون.گفت من به عقلم چیزی نمی رسه بزا از خانم قرانمون مشاوره میگیرم ببینم چی می گه.
ازم خواست دیگه به کسی نگن این مهمونی رو .بعدش خلاصه کل ماجرا رو به ایشون گفته بودن وايشون این طور جواب داده بودن.
👇👇👇👇
سلام خانم خوبی الحمدالله خانواده خوبن ممنون نظر لطفتون
ولی ما چه مجازی چه غیر مجازی همچین صیغه ای که خواهر و برادر باشیم چت کنیم وصحبت کنیم نداریم خیر کار ایشون مفسده انگیزه ممکن دوباره این زن ومرد غریبه میل به همدیگر پیدا کنن این از نظر اسلام رد شده است متأسفانه همسر این خانم خیلی بی اراده هستن و همسر اون آقا هم خیلی ساده لوحانه رفتار کرده و کارشون مفسده انگیزه چون راه خوبی برای آشنایی دو خانواده انتخاب نشده بوده
وقتی میگن خانم ها شیطون درس میدن منظور همین وقت هاست😊😂😁
خدا کن همین جوری باش که این خانم نقل کرده حتما شوهرش آدم ساده لوح وبی دست وپایی که خانمش راحت بهش گفته این اتفاق افتاده واونم راحت قبول کرده مرد غریبه ای که قبلا با نیت بدی با همسرش آشنا شده کشیده ش توی خونش😒😔😔😔
با این اوضاع چشمم آب نمیخوره این قضیه بی درد سر برای خانم آقا تمام شه
#ادامه_داره....
📛⛔️📛⛔️📛⛔️📛
✍ بر روی خرابه هایِ خاطرات تلخ شما ؛
پلی میسازیم ب نام #تجربه؛برای رسیدن به #معصومیت های از دست رفته 💚👇👇
eitaa.com/joinchat/3779723272C22d0624772
⛔ هوس/online ⛔
به هیچکس از این مهمونی چیزی نگفتم .تا یه روز یکی از عزيزام دم غروبی بهم زنگ زد احوال پرسی و حرف از م
من ترس تمام وجودم رو گرفت با شنیدن این حرفا انگار تازه از خواب بیدار شده باشم .تازه فکر کردم چه کار اشتباهي کردم.ترسمم فقط به خاطر عابروم بود.به شوهرم گفتم اینجوری شد سر کوفت های شوهرم شروع شد چید گفتم گوش نکردی .حتمن باید بزنن در گوشت طلاقت بدن که نکنی .خلاصه پشیمون شدم به فکر تموم کردن بودم .تو تمام این مدت نمازم اول وقت بود .دوست شهیدم داشتم شهید ابراهیم هادی.حتی نماز شب خونم بودم خیر سرم.نمی دونم با دعای کی بود که ختم بخیر شد. تونستم اراده پیدا کنم که بتونم کنار بزارم چت کردن رو .از خدا کمک می خواستم روضه گوش می کردم کمک می خواستم از دوست شهیدم که عکس پروفايل و صفحه گوشيمم عکسش بود.
تا غروب همون روز که جواب خانم قرآنی رو شنیدم دنبال بهونه بودم برا بلاک کردن.که شب هیچ وقت پیام نمی داد اومد پیام داد.تبریک ماه جدیدبعد ماه صفر.که سر یه مسله بحثمون شد وبهونه دستم افتاد وسریع بلاکش کردم .تا دوهفته بلاک بود بعد دليت اکانت زدم .گفتم خوب نداره منو دیدم سریع اومد احوال پرسی شمارم رو هنوز ذخیره داشت.بهش گفتم همه قضیه رو و گفتم می خوام تموم بشه همه چی .گفت باشه ولی به خدای احد وواحد تمام این مدت به چشم خواهر باهات حرف می زدم و درد ودل می کردم.حلالم کن.بلاک نکن من پیام نمی دم دیگه .وهمينم بود تا با کانال شما آشنا شدم.خوندم و گریه کردم که چرا چی شد به اینجا رسیدم .من اهل این کارا نبودم.😔😔♀♀
#ادامه_داره....
📛⛔️📛⛔️📛⛔️📛
✍ بر روی خرابه هایِ خاطرات تلخ شما ؛
پلی میسازیم ب نام #تجربه؛برای رسیدن به #معصومیت های از دست رفته 💚👇👇
eitaa.com/joinchat/3779723272C22d0624772
خودم با وجود اینکه گذاشته بودم کنار ولی هر روز ساعت آنلاین شدنش رو چک می کردم.پروفايلاشو .یهو فراموش کردن چهار پنج سال سخته.خیلی جاها کمکم کرده بود با راهنمایی هاش .اطلاعات عموميش در همه زمینه ها بالا بود .سوالی پیش می یومد ازش راهنمایی می خواستم.خودمم از اینکه اراده ترک ندارم ناراحت بودم .توفیق نماز شب که ازم گرفته شد دیگه به اونايي که کمک خواسته بودم بزارم کنار روم نمی شد نگاه کنم.تا اتفاقی با کانال شما آشنا شدم.خوندم و یاد اتفاقاي افتاده خودم افتادم و گریه می کردم.همون شب حذف کردم اون خط رو از خدا کمک خواستم گوشيمو گذاشتم رو زنگ برا نماز شب.پاشدم با خدا خلوت کردم و گریه کردم.گفتم تو منجلاب افتادم .فراموشت کردم تو پیله گناه خودم گیر افتادم پاکم کن مثل پروانه پر بزنم سمت خودت. خدا هیچ وقت فراموشم نکرد هر سری به یه تلنگری باعث بیداریم می شد من نمی فهمیدم.از اون روز ترکم دعا کنید برام دیگه دور چت کردن رو خط قرمز بکشم.شما ها پاکيد دعاتون درگیر میشه.
نمی دونم الان با خوندن پيامم چه دیدی نسبت به من دارید.ولی اینو به قطع یقین میگم.هیچ وقت هیچ وقت تو هر جایگاه هستی هیچ بنده ای رو قضاوت نکنید..من اينکارو کردم خودم دچارش شدم.به خودم اومدم که چند چندم آب باشه شنا گر ماهری هستم.
یکی دیگه هم به دوتا نماز شب و نماز اول وقت بی حضور قلب و قران خوندن دلمو خوش کرده بودم غرور گرفته بودم که خیلی
خوبم و جام وسط بهشته ولی غافل از این همه گناه که خدا خودش ببخشه و کمکم کنه ببخشید طولانی شد .
الان خدا رو شکر زندگیم خوب بود ولی خیلی بهتر وشیرین تر از قبل شده اینم به خاطر اعتماد و صداقت شوهرم نسبت به من بود .درست بود کار اشتباه وغیر قابل بخششی کردم وقتی پشیمون شدم .دست های شوهرم رو بوسه زدم ازش تقاضای حلالیت کردم گفتم الان به حرفت رسیدم.دیگه تموم شد.
یکم باز نصیحتم کرد ناراحت بود ولی با لبخند منو بخشید قسمم داد دیگه تکرار نکنم .که تکرار بشه نون من حرامت بشه می خوری.
الان خدا رو شکر چند تا دوست پر انرژی و عاشق زندگی پیدا کردم با هم رفت وآمد می کنیم از تجربیات زندگيمون بهم میگیم.
برنامه ریزی کردم برا هر روز زندگیم
که علت بیشتر این تجربه های تلخ یکیش دوست هست
یکی هم بی برنامگی وبی هدف بودن.
الان بهترین زندگی رو دارم ّخدایا شکرت برا همه کمک هات و این زندگی خوب
امیدوارم با خوندن داستان من یکی دیگه عبرت بگیره و تجربه نکنه.
التماس دعا
📛⛔️📛⛔️📛⛔️📛
✍ بر روی خرابه هایِ خاطرات تلخ شما ؛
پلی میسازیم ب نام #تجربه؛برای رسیدن به #معصومیت های از دست رفته 💚👇👇
eitaa.com/joinchat/3779723272C22d0624772
741.4K
🔴 نظر کارشناس محترم کانال
درمورد تجربه ی این دوست عزیزمون رو
حتما گوش کنید👌
http://eitaa.com/joinchat/3779723272C22d0624772
هدایت شده از 🌸 دختــران چــادری 🌸
☝️خدا دنبال بهانه میگرده ببخشه...
چطور دلمون میاد گناه کنیم جوونااا😭
🆔 @clad_girls
👇👇👇👇👇👇👇👇👇
هدایت شده از 🌸 دختــران چــادری 🌸
4_534568062205035293.ogg
422.5K
🎤
حجمی نداره!!
توصیه میکنم حتما حتما گوش کنید.😭
🍃 مارو هم دعا کنید.
eitaa.com/joinchat/3093102592Cc9d364a057
#دوستی_های_مجازی
باسلام خدمت استاد گرامی
خانمی28ساله هستم و همسرم33ساله دارای دوفرزنددختر5ساله و پسر 20روزه
چندروز پیش به طور اتفاقی تو گوشی همسرم چت هایی دیدم بین شوهرم و دوست خودم(به طور مجازی باهاش اشنا شدم که بعد فهمیدم نقشه بوده). وقتی چت ها رو خوندم متوجه شدم که خیلی وقته باهم هستن و تماس هم دارن یه درصد هم فک نمیکردم دور این کارها بره.من چت ها رو وقتی خواب بود دیدم و اونشب رو نتونستم اصلا بخوابم صبح که بیدارشد متوجه موضوع شد وخودش اومد همه رو توضیح داد (البته نمیدونم همه رو گفته یانه)که این یه رابطه عاطفی بوده و تو یه گروهی باهم اشنا شدن و دختره روزبه روز بهش محبت میکرده و چند وقتی که شوهرم از لحاظ اقتصادی مشکل داشتن دختره کمکش کرده و هدیه هایی هم به شوهرم داده.شوهرم قسم میخورد که دیگه هرچی بوده بین ما تموم شده و رابطه عاطفی بینمون یه سال پیش تموم شده.چندبار هم همدیگه رو ملاقات کردن.به اصرار دختره که میخواسته بامن اشنا بشه شماره منا میده و به بهونه هایی میاد پی وی من که من اونروز متوجه نبودم و باهاش خوب برخوردکردم و تو تعطیلات عید هم خانوادگی به خونشون رفتیم و دوسه روز اونجا بودیم.درکل خیلی مهربونی میکرد بامن.
ولی الان که فهمیدم دنیا دور سرم خراب شد که چرا من اینقدر ساده بودم.شوهرم دست رو قران گذاشته که دیگه چیزی بین ما نیست و من اونو بلاک کردم و اونم دیگه بهم پیام نمیده ولی من موندم اگه رابطشون تموم شده پس اون چت ها چی بود؟بعداز دوسه روز هم خودش به دختره گفته که بمن هم پیام نده چون جریان رو فهمیدم.ولی الان که رفتم سر گوشی شوهرم دیدم شماره دختره با یه اسم دیگه تو گوشیش سیو شده.خواهشا راهنماییم کنین چیکار کنم.آیا حرفهاشو قبول کنم؟دیگه هرکاری میکنم اون اعتماد قبلی رو ندارم بهش نمیتونم دلمو صاف کنم باهاش..انگار همش باید بترسم
دلیلشم که پرسیدم میگه تواخلاقت تنده و یکم حس مردونگی داری ولی من کانالهای زیادی عضوم و ایده هایه اونا رو اجرا میکنم بعدم میگه تو خیلی خوب بودی و من هرباری که پیام میدادم بعدشرمنده تو بودم ولی آدم یه وقتایی گول میخوره واشتباه میکنه و منا ببخش...
نمیدونم چیکار کنم؟؟؟
#استاد_محسن_پوراحمد
📛⛔️📛⛔️📛⛔️📛
✍ بر روی خرابه هایِ خاطرات تلخ شما ؛
پلی میسازیم ب نام #تجربه؛برای رسیدن به #معصومیت های از دست رفته 💚👇👇
eitaa.com/joinchat/3779723272C22d0624772
9.13M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
همسرم همدم فضای مجازی شده😢
✅ استاد عبدالرضا کردی
📛⛔️📛⛔️📛⛔️📛
✍ بر روی خرابه هایِ خاطرات تلخ شما ؛
پلی میسازیم ب نام #تجربه؛برای رسیدن به #معصومیت های از دست رفته 💚👇👇
eitaa.com/joinchat/3779723272C22d0624772
✉️ #ارسالی_شما👇
سلام.
من یه دختر19سالم.
اگه این مطلبو نوشتم فقط برای اینه که امیدوارم کسی با خوندنش راه منو نره.
تقریبا3سال پیش بود که تلگرام و این چیزا نیومده بود.
یه روز توی مدرسه دوستم گفت رفتم تو یه چت روم وفقط برای مسخره بازی و سرکارگذاشتن.من کنجکاو شده بودم بدونم چ جوریه چون تا حالا نرفته بودم.خلاصه یه مدت رفتم و با یکی اشنا شدم که چندماه ازم بزرگتر بود.که اونم مثل من تازه وارد این فضا شده بود و واقعا هم با بقیه متفاوت بود.
من هیچوقت با کسی نبودم به خدا هم قول داده بودم که طرفشم نرم.وقتیم رفتم حس میکردم که دارم از خدام دور میشم اخه ما خیلی باهم رفیق بودیم.خداعشقم بود.
من فقط برای وقت پرکنی رفتم و اینکه حوصلم سرمیرفت امانمیدونم چرااینجوری شد.باهاش اشناشدم.روزی ک اولین بار باهاش تلفنی صحبت کردم خیلی استرس داشتم .ترس داشتم.ما مال دوشهر دور بودیم اما ادمی بود ک میشد بهش اعتماد کرد نمیدونم چرا اماحس اعتمادداشتم بهش. واقعا اهل نماز روزه بود ..
بعد یه مدت به قصد ازدواج باهم صحبت میکردیم.بعد یه سال ک باهم بودیم کنکور دادم و رفتم شهر اونا(در این مدت مادر پدرش والبته مادر من باخبرشده بودند که مادرم باهام اتمام حجت کردن و فکرکردند تموم شده همه چیز اماادامه داشت و پدرشم گفته بود باید فعلا به درستون برسین تا بعد)خلاصه من رفتم اونجا.((من جزو شاگردای خوب مدرسه بودم اما ازوقتی اینجوری شد معدلم خیلی بد شد کنکور نتونستم بخونم.منی که عاشق درسم..
حتی بعد یک سال دیگه نماز نخوندم با اینکه اون نمازشو میخوند اما من؟نه.
اینقدر گناهام زیاد شده بود که دیگه نشد.ودرضمن فقطم همون شهر انتخاب رشته کردم.)
)وقتیم رفتم اونجاهمیشه هرروز برام وقت میذاشت اگه ناراحت بودم دانشگاهم نمیرفت هواموداشت اما اگه عصبانی میشد حرفی خلاف میلش و کاری خلاف خواستش انجام میشد دیگه هیچی.
وقتی باهام خوب بود فقط چشم چشم بود از خیابون میخواستیم رد بشیم خودش طرف ماشینا می ایستاد که اتفاقی برای من نیفته اما وقتی عصبانی بود دیگه واسش فرقی نداشت اونقدر.
خلاصه چندماه بعداینکه اونجا بودم تصمیم برای خواستگاری گرفتند مامان بابای من گفتند بهشون که صبرکنن که به اطرافیان خبر بدن اما اون منو تحت فشار میذاشت و اذیت میکرد که حتما بیان.دیگه اومدن و قرار شد که خانواده ماهم برا تحقیق برن اونجا.
از اذیتا و حرصام بگذرم.اما مهمتراز همه بددل بودنش بود.توی دانشگاه فوق العاده اذیت شدم هرروز دعوا.حتی سر این بددلی کتک خوردم.
من که همیشه هرچی خواستم داشتم و توی خانوادم این چیزا نبوده.اما پدر اون اینجوری بود.قبلا مادرشومیزد.اما اون بهم قول داده بود هیچوقت اینکارانکنه و خیلی قولای دیگه.که زیر همش زد.😔
وقتی سرمهریه به توافق نرسیدن خیلی راحت تمومش کرد.میدونین چرا؟چون اخرا فکرمیکرد حسش نسبت بهم فقط وابستگیه.اینو بعدا بهم گفت یعنی یه ماه بعدش که تونسته بود دوباره بهم زنگ بزنه.
اما اونوقت خدا دیگه دلمو سرد کرده بود.چون خیلی اتفاقای بدی هم افتاده بود.هرچقدر التماس وگریه کرد دیگه دلم باهاش نبود.
از اونوقت هرچندماه یه بار زنگ میزد منم ردش میکردم.اون برای بهم رسیدنمون هیچ تلاشی نکرده بود.
الان از تموم شدنش اصلا پشیمون نیستم و روزی هزار مرتبه خداروشکرمیکنم چون تازه میفهمم داشتم چه کاراشتباهی انجام میدادم ما واقعا مال هم نبودیم و اونم ازدواج کرد.یعنی عشق و عاشقی و حرفای عاشقونه خیلی راحت تموم شد و اینارو نصیب یکی دیگه کرد.خیلی راحت بود براش.هنوزم که هنوزه فکرمیکنم میگم چه طور تونست ازدواج کنه.
بعضی جزئیاتوگفتم که اگه کسی خوند بدردش بخوره.بدونین اگه کسی قبلش با هیچکس نبوده اگه حرفای عاشقونه میزنه دلیل بر عشق واقعی نیست.توروخدا حواستونو جمع کنین حتی اگه طرفتون راستگو هم باشه ممکنه عوض بشه اگه کسی واقعا قسمتتون باشه خدا خودش همه چیو واستون جورمیکنه همه چیو بسپرین به خدا.به عظمتش قسم همه کار واستون میکنه.
از تجربیات بقیه استفاده کنین.اگه سراغ گناه نرین خداعشق خودشو بهتون میده.باورش دارم.
درپناه حق باشین.یاعلی.
📛⛔️📛⛔️📛⛔️📛
✍ بر روی خرابه هایِ خاطرات تلخ شما ؛
پلی میسازیم ب نام #تجربه؛برای رسیدن به #معصومیت های از دست رفته 💚👇👇
eitaa.com/joinchat/3779723272C22d0624772
6.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
◀️خانم دکترنیلچی زاده
⚠️ اگر گرفتار عشق مجازی شدین
این کلیپ رو از دست ندین‼️✋
#دختر_خانوم_های_جوان ،
مراقب رابطتون با نامحرم باشید😐😊
🔴 آسیب های روحی ارتباط با نامحرم
http://eitaa.com/joinchat/3779723272C22d0624772