eitaa logo
⛔ هوس/online ⛔
4هزار دنبال‌کننده
521 عکس
141 ویدیو
14 فایل
کاری از کانال #دختران_چادری #بزرگترین کانال #حجاب در ایـران '@clad_girls' ⊹ ⊹ ⊹ ❖ بر روی‌ خرابه‌هایِ‌خاطراتــ‌ تلخ‌ شما؛ پلی میسازیم به نام #تجربه؛ برای رسیدن به #معصومیت های از دست رفته↻✨ ارسال سوال و ارتباط با ما↓ @clad_girls14
مشاهده در ایتا
دانلود
‌☝️خدا دنبال بهانه میگرده ببخشه...‌ چطور دلمون میاد گناه کنیم جوونااا😭 🆔 @clad_girls 👇👇👇👇👇👇👇👇👇‌
4_534568062205035293.ogg
422.5K
🎤 حجمی نداره!! توصیه میکنم حتما حتما گوش کنید.😭 🍃 مارو هم دعا کنید. eitaa.com/joinchat/3093102592Cc9d364a057
باسلام خدمت استاد گرامی خانمی28ساله هستم و همسرم33ساله دارای دوفرزنددختر5ساله و پسر 20روزه چندروز پیش به طور اتفاقی تو گوشی همسرم چت هایی دیدم بین شوهرم و دوست خودم(به طور مجازی باهاش اشنا شدم که بعد فهمیدم نقشه بوده). وقتی چت ها رو خوندم متوجه شدم که خیلی وقته باهم هستن و تماس هم دارن یه درصد هم فک نمیکردم دور این کارها بره.من چت ها رو وقتی خواب بود دیدم و اونشب رو نتونستم اصلا بخوابم صبح که بیدارشد متوجه موضوع شد وخودش اومد همه رو توضیح داد (البته نمیدونم همه رو گفته یانه)که این یه رابطه عاطفی بوده و تو یه گروهی باهم اشنا شدن و دختره روزبه روز بهش محبت میکرده و چند وقتی که شوهرم از لحاظ اقتصادی مشکل داشتن دختره کمکش کرده و هدیه هایی هم به شوهرم داده.شوهرم قسم میخورد که دیگه هرچی بوده بین ما تموم شده و رابطه عاطفی بینمون یه سال پیش تموم شده.چندبار هم همدیگه رو ملاقات کردن.به اصرار دختره که میخواسته بامن اشنا بشه شماره منا میده و به بهونه هایی میاد پی وی من که من اونروز متوجه نبودم و باهاش خوب برخوردکردم و تو تعطیلات عید هم خانوادگی به خونشون رفتیم و دوسه روز اونجا بودیم.درکل خیلی مهربونی میکرد بامن. ولی الان که فهمیدم دنیا دور سرم خراب شد که چرا من اینقدر ساده بودم.شوهرم دست رو قران گذاشته که دیگه چیزی بین ما نیست و من اونو بلاک کردم و اونم دیگه بهم پیام نمیده ولی من موندم اگه رابطشون تموم شده پس اون چت ها چی بود؟بعداز دوسه روز هم خودش به دختره گفته که بمن هم پیام نده چون جریان رو فهمیدم.ولی الان که رفتم سر گوشی شوهرم دیدم شماره دختره با یه اسم دیگه تو گوشیش سیو شده.خواهشا راهنماییم کنین چیکار کنم.آیا حرفهاشو قبول کنم؟دیگه هرکاری میکنم اون اعتماد قبلی رو ندارم بهش نمیتونم دلمو صاف کنم باهاش..انگار همش باید بترسم دلیلشم که پرسیدم میگه تواخلاقت تنده و یکم حس مردونگی داری ولی من کانالهای زیادی عضوم و ایده هایه اونا رو اجرا میکنم بعدم میگه تو خیلی خوب بودی و من هرباری که پیام میدادم بعدشرمنده تو بودم ولی آدم یه وقتایی گول میخوره واشتباه میکنه و منا ببخش... نمیدونم چیکار کنم؟؟؟ 📛⛔️📛⛔️📛⛔️📛 ✍ بر روی خرابه هایِ خاطرات تلخ شما ؛ پلی میسازیم ب نام ؛برای رسیدن به های از دست رفته 💚👇👇 eitaa.com/joinchat/3779723272C22d0624772
504.5K
✅ پاسخ استاد پوراحمد☝️
9.13M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
همسرم همدم فضای مجازی شده😢 ✅ استاد عبدالرضا کردی 📛⛔️📛⛔️📛⛔️📛 ✍ بر روی خرابه هایِ خاطرات تلخ شما ؛ پلی میسازیم ب نام ؛برای رسیدن به های از دست رفته 💚👇👇 eitaa.com/joinchat/3779723272C22d0624772
✉️ 👇 سلام. من یه دختر19سالم. اگه این مطلبو نوشتم فقط برای اینه که امیدوارم کسی با خوندنش راه منو نره. تقریبا3سال پیش بود که تلگرام و این چیزا نیومده بود. یه روز توی مدرسه دوستم گفت رفتم تو یه چت روم وفقط برای مسخره بازی و سرکارگذاشتن.من کنجکاو شده بودم بدونم چ جوریه چون تا حالا نرفته بودم.خلاصه یه مدت رفتم و با یکی اشنا شدم که چندماه ازم بزرگتر بود.که اونم مثل من تازه وارد این فضا شده بود و واقعا هم با بقیه متفاوت بود. من هیچوقت با کسی نبودم به خدا هم قول داده بودم که طرفشم نرم.وقتیم رفتم حس میکردم که دارم از خدام دور میشم اخه ما خیلی باهم رفیق بودیم.خداعشقم بود. من فقط برای وقت پرکنی رفتم و اینکه حوصلم سرمیرفت امانمیدونم چرااینجوری شد.باهاش اشناشدم.روزی ک اولین بار باهاش تلفنی صحبت کردم خیلی استرس داشتم .ترس داشتم.ما مال دوشهر دور بودیم اما ادمی بود ک میشد بهش اعتماد کرد نمیدونم چرا اماحس اعتمادداشتم بهش. واقعا اهل نماز روزه بود .. بعد یه مدت به قصد ازدواج باهم صحبت میکردیم.بعد یه سال ک باهم بودیم کنکور دادم و رفتم شهر اونا(در این مدت مادر پدرش والبته مادر من باخبرشده بودند که مادرم باهام اتمام حجت کردن و فکرکردند تموم شده همه چیز اماادامه داشت و پدرشم گفته بود باید فعلا به درستون برسین تا بعد)خلاصه من رفتم اونجا.((من جزو شاگردای خوب مدرسه بودم اما ازوقتی اینجوری شد معدلم خیلی بد شد کنکور نتونستم بخونم.منی که عاشق درسم.. حتی بعد یک سال دیگه نماز نخوندم با اینکه اون نمازشو میخوند اما من؟نه. اینقدر گناهام زیاد شده بود که دیگه نشد.ودرضمن فقطم همون شهر انتخاب رشته کردم.) )وقتیم رفتم اونجاهمیشه هرروز برام وقت میذاشت اگه ناراحت بودم دانشگاهم نمیرفت هواموداشت اما اگه عصبانی میشد حرفی خلاف میلش و کاری خلاف خواستش انجام میشد دیگه هیچی. وقتی باهام خوب بود فقط چشم چشم بود از خیابون میخواستیم رد بشیم خودش طرف ماشینا می ایستاد که اتفاقی برای من نیفته اما وقتی عصبانی بود دیگه واسش فرقی نداشت اونقدر. خلاصه چندماه بعداینکه اونجا بودم تصمیم برای خواستگاری گرفتند مامان بابای من گفتند بهشون که صبرکنن که به اطرافیان خبر بدن اما اون منو تحت فشار میذاشت و اذیت میکرد که حتما بیان.دیگه اومدن و قرار شد که خانواده ماهم برا تحقیق برن اونجا. از اذیتا و حرصام بگذرم.اما مهمتراز همه بددل بودنش بود.توی دانشگاه فوق العاده اذیت شدم هرروز دعوا.حتی سر این بددلی کتک خوردم. من که همیشه هرچی خواستم داشتم و توی خانوادم این چیزا نبوده.اما پدر اون اینجوری بود.قبلا مادرشومیزد.اما اون بهم قول داده بود هیچوقت اینکارانکنه و خیلی قولای دیگه.که زیر همش زد.😔 وقتی سرمهریه به توافق نرسیدن خیلی راحت تمومش کرد.میدونین چرا؟چون اخرا فکرمیکرد حسش نسبت بهم فقط وابستگیه.اینو بعدا بهم گفت یعنی یه ماه بعدش که تونسته بود دوباره بهم زنگ بزنه. اما اونوقت خدا دیگه دلمو سرد کرده بود.چون خیلی اتفاقای بدی هم افتاده بود.هرچقدر التماس وگریه کرد دیگه دلم باهاش نبود. از اونوقت هرچندماه یه بار زنگ میزد منم ردش میکردم.اون برای بهم رسیدنمون هیچ تلاشی نکرده بود. الان از تموم شدنش اصلا پشیمون نیستم و روزی هزار مرتبه خداروشکرمیکنم چون تازه میفهمم داشتم چه کاراشتباهی انجام میدادم ما واقعا مال هم نبودیم و اونم ازدواج کرد.یعنی عشق و عاشقی و حرفای عاشقونه خیلی راحت تموم شد و اینارو نصیب یکی دیگه کرد.خیلی راحت بود براش.هنوزم که هنوزه فکرمیکنم میگم چه طور تونست ازدواج کنه. بعضی جزئیاتوگفتم که اگه کسی خوند بدردش بخوره.بدونین اگه کسی قبلش با هیچکس نبوده اگه حرفای عاشقونه میزنه دلیل بر عشق واقعی نیست.توروخدا حواستونو جمع کنین حتی اگه طرفتون راستگو هم باشه ممکنه عوض بشه اگه کسی واقعا قسمتتون باشه خدا خودش همه چیو واستون جورمیکنه همه چیو بسپرین به خدا.به عظمتش قسم همه کار واستون میکنه. از تجربیات بقیه استفاده کنین.اگه سراغ گناه نرین خداعشق خودشو بهتون میده.باورش دارم. درپناه حق باشین.یاعلی. 📛⛔️📛⛔️📛⛔️📛 ✍ بر روی خرابه هایِ خاطرات تلخ شما ؛ پلی میسازیم ب نام ؛برای رسیدن به های از دست رفته 💚👇👇 eitaa.com/joinchat/3779723272C22d0624772
حس خوبیه که بدونی😍 یکی اون بالا هست که همیشه مواظبته❤️ #خدایا_ممنونتم #هیچ_کس_تنها_نیست✅ http://eitaa.com/joinchat/3779723272C22d0624772
6.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
◀️خانم دکترنیلچی زاده ⚠️ اگر گرفتار عشق مجازی شدین این کلیپ رو از دست ندین‼️✋ ، مراقب رابطتون با نامحرم باشید😐😊 🔴 آسیب های روحی ارتباط با نامحرم http://eitaa.com/joinchat/3779723272C22d0624772
✉️ 👇👇 سلام میکنم خدمت شما ادمین ها وکارشناسای محترم کانال منم وقتی پیام دوستان رو خوندم گفتم ماجرایی که برای خودم هم اتفاق افتاد تو فضای مجازی رو برای دوستانم بگم شاید تو موقعیت من باشن وکمکشون کنه من اولین باری که تلگرام رو نصب کردم یکی از دوستانم منو وارد یه گروه شعرکرد من اصلا روم نمیشد ابراز وجود کنم حتی حرف بزنم چون آدم خیلی مذهبی ای بودم از نامحرم شرم داشتم حتی بااینکه منو نمیدیدن ، بعد ازون دوستم منو وارد یه گپ سه نفره کرد ودیدم با یه آقایی که هم سن خودمون بود میگه ومیخنده من گمان بد نبردم وگفتم بهش فامیلتونه ؟؟ گفت ساده ایا دوست مجازیمه همدیگرو آجی و داداش صدا میزدن هیچوقت یادم نمیره چن بار ازون گروه لفت دادم ولی باز دوستم ادم کرد من دیگه کم کم قبح این ماجرا برام افتاد 🙁 این آقا سنی مذهب بود و به بهانه بحثای مذهبی شرو کردم باهاش تو خصوصی چت کردن تا اینکه دوستم گفت من میخوام یه مدت دلیت اکانت کنم و برم... دوستم که رفت حرف زدن من واون اقا هم چند برابر قبل شد تا اینکه صب میشستم پای گوشی بعد به خودم میومدم میدیدم ساعت دو بعدازظهره ومن هنوز پای چتم !!! یا ماه رمضون بود منی که هرسال ماه رمضون حداقل یه بار قرانو سعی میکردم بخونم دیگه فقط زبونی روزه بودم حتی شبای قدر هم چت میکردم😔 البته هیچوقت تو این مدت ما حرف بد یا چت ممنوعه نکردیم اما بلاخره باتوجه به متاهل بودن من این کار خیلی بی معنا بود منی که هدفم این بود که تو درسم خیلی موفق باشم حالا کارم شده بود که بشینم وچت کنم چند ماه بود که ما چت میکردم که اون آقا بمن ابراز علاقه کرد ومن عوض اینکه بزارم برم موندم🙁 وقتی ماحرارو برای دوستم تعریف کردم عذاب وجدان گرفت و گفت من نباید تورو بااون آقا آشنا میکردم اون آقا از اعتماد تو سواستفاده کرده راستی تو این حین خواهرم هم بااون آقا آشنا شده بود وچت میکرد خلاصه نمیدونم چیشد وچی گذشت که من اون آقا دعوامون شد و بهم گفت بلاکم کن و برای همیشه برو من خیلی زود سردشدم و بلاکش کردم بعدا دیدم خواهرم بهم گفت که به اون هم ابراز علاقه کرده من خندم گرفت و به خواهرم گفدم این حرفو بمنم زده بود این آدم مشکل داره به همه این حرفو میزنه ،وخواهرم هم بلاکش کرد این ماجرا تموم شد اما چیزی که یادگاراین قضیه بود این بود که من دیگه اون آدم سابق نبودم خیلی برام عادی شده بود حرف زدن با نامحرم😔😔 حدود چند ماه بعد تویه گروه بودم که یکی از افراد هم فکر یه لینک گروه مذهبی برام فرستاد به اسم منتظران آقا منم آنقدر حالم از بی دینی وکفر بهم خورده بود خیلی خوشحال شدم که همچین گروهی بهم پیشنهاد شد و رفتم اون گروه میخواستم لینکو به یکی ازدوستام بدم توگروهه اعلام کردم لینکو میخوام که مدیرش اومد پی وی و .... ...🙁 📛⛔️📛⛔️📛⛔️📛 ✍ بر روی خرابه هایِ خاطرات تلخ شما ؛ پلی میسازیم ب نام ؛برای رسیدن به های از دست رفته 💚👇👇 eitaa.com/joinchat/3779723272C22d0624772
⛔ هوس/online ⛔
✉️ #ارسالی_شما👇👇 سلام میکنم خدمت شما ادمین ها وکارشناسای محترم کانال منم وقتی پیام دوستان رو خوند
رفتم اون گروه میخواستم لینکو به یکی ازدوستام بدم توگروهه اعلام کردم لینکو میخوام که مدیرش اومد پی وی وگفت چه خبرته گروهو به هم ریختی بیا این لینک منم خندیدم و گفتم ببخشید🙈ممنونم که اون آقا گفت اصل بده منم گفتم و یکم گفتیم وخندیدیم متاسفانه ،(من خیلی شیطونی میکردم واین اصلا خوب نیست باعث جلب توجه نامحرم میشه و دودش به چشم خود آدم میره)من قصد نداشتم با اون آقا چت کنم چون فکرمیکردم چون مدیر گروه مذهبی هستن لزوما خیلی آدم مقیدی هستن ولی خب طرز برخورد من برای ایشون به معنی نخ دادن بود متاسفانه🙁 اون آقا هرشب به یه بهانه ای میومد پی وی و کلی میگفتیم ومیخندیم متاسفانه من به این آقا نگفته بودم که متاهلم گذشت تا یه روز این آقا بهم گفت دوست دختر من میشی ؟!😳 ومن بهت زده شدم اصلا انتظار نداشتم یه آدم که مدیر گروه مذهبیه این حرفو بهم بزنه بهش گفتم این چه مدلشه گروه مذهبی به اسم آقا میزنید بعد پشت پرده دنبال دوست دخترید مگه اقامسخره من وشماست؟! اون آقا ام ابراز شرمندگی کرد و گفت پس همینجوری باهام حرف بزن تو گروه بمون ومن بزرگترین اشتباهمو کردم و تو اون گروه موندم یه روز دیدم یکی از خانومای اون گروه با یه( کنیز بی بی زینب )نامی دعواشون شد باهم نمیدونم سرچی‌بود ولی من به عقلم نمی رسید وخیلی ازمسائل رو ازبی تجربگی ساده ازکنارشون میگذشتم بعدا که اون آقای مدیر دوباره اومد پی وی من گفتم ماجرا چی بود گفت هیچی اون خانوم دختردایی منه منو دوست داره فکرکرد من بااون کنیز بی بی زینب در ارتباطم و عصبانیتشو سر اون خانم خالی کرد من اون موقه متوجه نبودم که وابسته اون اقام وهرروزهم بیشترمیشد این وابستگی😔 بلاخره من ماجرای متاهل بودنمو بهش گفتم واونم هیچی عکس العمل خاصی نشون نداد حالا دیگه یجورایی من وابسته اون بودم اون آقا به دروغ میگفت من مدافع حرمم وچنتا عکس با لباسای بسیجی برام فرستاد ومن ساده باورکردم بعد ازینکه اون آقا متوجه وابستگی من شد شروع کرد به ابراز علاقه های مکرر تاجایی که میگفت طلاق بگیربامن ازدواج کن!!!!😱 اما من مخالفت میکردم چندین بار باهم خداحافظی کردیم و قرارشد دیگه کات کنیم اما هر بار یا اون میومد دوباره یامن اشتباه من این بود که کلا راهای ارتباطیمو قطع نمیکردم همیشه یه راهی برای برگشت میزاشتم واینکه مدام خودم پروفایلشو چک میکردم😔😔 ...🙁 📛⛔️📛⛔️📛⛔️📛 ✍ بر روی خرابه هایِ خاطرات تلخ شما ؛ پلی میسازیم ب نام ؛برای رسیدن به های از دست رفته 💚👇👇 eitaa.com/joinchat/3779723272C22d0624772
#ارسالی_شما👆 دوستان شما نظر بدین😊 یکم از خوبی ها بگین👇 @clad_girls14
هدایت شده از علیرضا پناهیان
💌 خدایا می‌دانی چرا به تو بی‌توجهیم؟ #پیام_معنوی @Panahian_ir