⛔ هوس/online ⛔
دوستی اجتماعی؟!
┄━••━┄ ┄━•√
اول تکلیف "معنای دوست اجتماعی" رو بلحاظ #علمی روشن کنیم:
[دوستی اجتماعی شکلی از دوستی است که بهواسطهی فعالیتهای اجتماعی و در بستر اون شکل میگیره. مثلا یک نوع صمیمیت میان کسانی که با هم کوه میرن، دوست خانوادگی یا همکلاسی.]
⁉️اما دو تا همکار چه وقت اسم دوستی رو حمل می کنن؟
وقتی که یمقدار از همکار بالاتر،
و از روابط عاطفی پایین تر باشه،
میشه دوستی اجتماعی.
🌀مثال بزنم؟
ممکنه توی دوستی های خانوادگی دو نفر جنس مخالف یا موافق بشینن یه چایی بخورن، یه گپی هم بزنن. یا مثلا هم دانشگاهیمون مریض بشه و ما به عیادتش بریم. یا به استاد دانشگاهمون میگیم خیلی دلمون برای شما و کلاس ها تنگ میشه. یعنی یسری روابط اجتماعی با بعضی ها برامون نوعی محبت رو ایجاد کنه که میشه گفت با #احترام و #متانت همراه هست و همچنین از جنس روابط عاطفی نیست.
خب پس تا اینجا #جنس دوستی اجتماعی رو فهمیدیم و حدودش رو باید خوب درک کرده باشیم. لطفا در جامعه امروز و با مثال هایی که زدم، واقعی فکر کنید بدون بالا زدن رگ تعصب!
پس یه دست بندی کوچولو:
●روابط اجتماعی
●صمیمت اجتماعی
●روابط عاطفی
خب
توی ایران چه اتفاقی می افته؟
🔻دوستی اجتماعی بصورت منطقی معنا نمیشه در نتیجه؛ توی لفافه از این لفظ، خیلی سواستفاده شده. مثلا کسی متاهل هست، به یه خانم ایکس همکاری، یمقدار حس هم داره یا مثلا خوشش اومده بعد میشینه ساعت ها باهاش گپ و گفت میکنه و.. تهش هم خودشو گول میزنه که آره این خانم دوست اجتماعیمه یا مگه چیکار کردم؟ فقط نشستیم حرف زدیم! همکارمه!
🔺در ایران، توی شبکه های اجتماعی این لفظ بیشتر جا افتاده که گاهی بی هیچ روابط منطقی هست⚠️ روابط منطقی مثل کاری، همکلاسی که افراد دلیل موجه دارن برای ارتباط و در واقع بخاطر الزامات روابط کاری یا دانشجویی بوجود میاد.
فردی میاد بدون هیچ الزام اجتماعی، با جنس مخالف بحثو باز میکنه و هرشب چت درد و دل و.. بعدم با برچسب دوستی اجتماعی سرپوش میذاره. نتیجش میشه؟ یا روابط عاطفی یا روابط بیخودی! چون از اول دوست اجتماعی نبودن!
✅پس اول از همه "دوستی اجتماعی" رو به خوبی تعریف کنیم و مهمتر؛ خودمون رو #گول نزنیم. به همین سادگی.
⁉️اگر حدود صمیمت اجتماعی رعایت نشه، نزول میکنه به روابط عاطفی. از قضا #زیاد هم اتفاق افتاده متاسفانه! چکار کنیم توی همون صمیمیت اجتماعی بمونیم؟ کلا صورت مسئله رو پاک کنیم؟
نه. مدیریتش کنیم. مثلا بدونم این چای خوردنه توی خونه همکلاسیمون دیگه معنا نداره!
یا سوال شخصی از زندگی همکارمون ارتباطی به ما نداره.
یا ساعت بشناسم و هر دقیقه زنگ نزنم. یا انقدر راحت نباشم که هر حرفی رو بزنم و هر شوخی رو بکنم( #متانت اولیه رو حذف نکنم) یا بعدی رو شما بگو... هرکسی خودش به خوبی تشخیص میده. ما باید یاد بگیریم #مراقبت کنیم از دوستی های اجتماعیمون. چون بلاخره ما در این جامعه زندگی می کنیم و این شکل روابط وجود داره.
خلاصشو بگم؟
با خودت آنِست (صادق) باش!
📛⛔️📛⛔️📛⛔️📛
✍ بر روی خرابه هایِ خاطرات تلخ شما ؛
پلی میسازیم ب نام #تجربه؛برای رسیدن به #معصومیت های از دست رفته 💚👇👇
eitaa.com/joinchat/3779723272C22d0624772
شبیه به آدمسی که
کش می رود از هرطرف
کش بدهید مکالمه را
با ببخشید، سلام علیکم
برادرم و خواهرم!
از این اقسام کلمات موجه
و شیطان طلب!
اصلا نامربوط حرف بزنید
از نهار دیشب و برنامه فرداشب!
لابد فکر اینجایش را هم کردید
قبل خواب، صدبار دور سرتان
می چرخانید: نیت مهم است!
قصد و غرضی در کار نبوده
و نیست، بهیچ وجه.
یا عامیانه حرف بزنید،
شما و ایشان نشناسید!
تجربه ثابت کرده
اگر زود پسرخاله شوید...
دخترخاله عفت صف کشیده!
عفتی که چادر پوشیده
و عفت کلام را دریده، خاکبرسر!
فعل جمع هم نبندید آقا!
لطفا صدا بزنید او را مهتاب،
نوش آفرین و اقدس!
محاسن (ریش) شما کافیست
برای این صله نارحم!!
برای سوتفاهمی که شد برطرف!
خلاصه؛
تا دلتان می خواهد
با نامحرمان بخندید
لب ها را صد پاره کنید
و اصلا نگران نباشید
شما هرچه باشد یک چادرقد دارید
تا تن لخت کلماتتان را بپوشاند!
گریبانتان را برای محکم کاری
ببندید با روسری، ازهرطرف!
اصلا باید مثال بزنم،
باید بفهمید من چه می کشم!
باید بدانید می گوید:
خوبی سپیده؟ کم پیدایی؟
باید بدانید جواب می دهد:
خوبم اما تو لال بمیر!
دقیقا از اینجا به بعد
مثل شما، مثل من، می خندند
می خندیم،
می خندند،
بگذار سه نقطه نگذارم
بگذار بگویم آنقدر می خندیم
که تنم مور مور شد
و قلم بیچاره شد
تا رسید به جمله:
می خندیم، می خندند
تا که مهدی فاطمه وسط
خنده هایمان شد، پیر!
می فهمی؟ عمق فاجعه تااین حد؟
وقت تنگ است... الاایحال،
اگر دلتان برای خودتان
سوخت تا به جگر!
لطفا بگذارید شعور بریزد
روی واژه ها، روی کلمات
قبل از صحبت یا تایپ لغت!
گره بزنید زبانتان را
با یک تکه پارچه
همان طور که در واقعیت...
می بندید تا خرخره!
تا جایی که تنفس مصنوعی
نیاز است!
چقدر دلمان برای
حرف های تکراری تنگ شد، نه؟
مثلا حجاب فاطمی، غیرت علوی
از این قسم حرفهای قشنگ!
تکرار خوب است
اما لعنت به من و تو
لعنت به آن پست ها
این تکرار چرا نمی شود، معرفت؟
آقا! بانو!
من نویسنده شدم
تا کلمه ها را آوار کنم بر سرت
گرامی، تو مهندس باش، بسم ا..
قصرین شیرین بساز!
چه می شود؟