eitaa logo
کانال چتـرعشــღــق
2.8هزار دنبال‌کننده
124.7هزار عکس
91.9هزار ویدیو
267 فایل
سلام وعرض ادب واحترام خدمت شما سروران وبزرگواران کانال چتـر عشــღــق بهترین جملات زیبا, مذهبی , واشعار وبهترین جملات ناب لینک کانال @chatrelove1389 آیدی مالک کانال @Manavio69
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃امام غریب 🌴🌸🌴تو حجت خدایی. خیلی به این فکر می‌کنم. یعنی درستی و نادرستی هر چه که به آن عقیده داریم، باید به امضای تو برسد. غیر از این اگر باشد، خدا از ما قبول نمی‌کنم. ما باید به تأیید تو برسیم تا خدا قبولمان کند. 🌴💎🌴حالا کارمان رسیده به جایی که تو را در صورتی قبول می‌کنیم که افکار خلق از خدا بی‌خبر تأییدت کنند. انگار باید قبول کنیم که دیگر تو را حجت خدا نمی‌دانیم یا این که نیازی نمی‌بینیم حجت خدا تأییدمان کند. 🌴💎🌴چه قدر حال و روزمان بد است. بناست به کجا برسیم؟ به گمانم به تأخیر افتادن ظهورت، فرصتی است که خدا برای آدم شدن به ما می‌دهد. تا اگر آمدی، یارت اگر نشدیم، دشمنت نشویم. شبت بخیر امام غریب! 🌴💎🌹💎🌴
امام صادق علیه السلام فرمودند: 🌷بنده ای که در روز تصمیم می‌گیرد که شب🌒 به نماز برخیزد اما به واسطه غلبه خواب این عبادت از او فوت شود ،😐 خداوند ، برایش ثواب نماز را ثبت و ضبط فرموده و نَفَسش را تسبیح و خوابش را برایش صدقه محسوب می فرماید🙂 📚علل الشرایع جلد ۲ صفحه ۵۲۴ 💕❤️💕❤️
🔹 هندی ها وقتی میخوان میمونی شکار ‌کنن تو یه کوزه ای که دهانه باریک داره، یه سیب میندازن. وقتی میمون دستش رو میبره تو کوزه و سیب رو چنگ میزنه تو مشتش، دیگه دستش از تو کوزه در نمیاد. اون دستش می مونه تو کوزه و گیر میفته مگر اینکه سیب رو رها کنه! ☝ اگه تو زندگی گیر افتادی، ببین چی رو محکم چنگ زدی که تا این حد گرفتارش شدی، رهاش کن ... حسادته؟ رهاش کن کینه ؟ رهاش کن رقابته؟ رهاش کن قضاوته؟ رهاش کن خشمه؟ رهاش کن اندوهه؟ رهاش کن رها کن تا رها شی... و هر روز یه دل سیر بخند.. خصوصا وقتی که نمیتونی هیچکدوم از اینها رو رهاش کنی ─┅─═इई 🌸🌺🌸ईइ═─┅─
داستان کوتاه “طعم هدیه” روزی فردی جوان هنگام عبور از بیابان، به چشمه آب زلالی رسید. آب به قدری گوارا بود که مرد سطل چرمی اش را پر از آب کرد تا بتواند مقداری از آن آب را برای استادش که پیر قبیله بود ببرد. مرد جوان پس از مسافرت چهار روزه اش، آب را به پیرمرد تقدیم کرد. پیرمرد، مقدار زیادی از آب را لاجرعه سر کشید و لبخند گرمی نثار مرد جوان کرد و از او بابت آن آب زلال بسیار قدردانی کرد. مرد جوان با دلی لبریز از شادی به روستای خود بازگشت. اندکی بعد، استاد به یکی دیگر از شاگردانش اجازه داد تا از آن آب بچشد. شاگرد آب را از دهانش بیرون پاشید و گفت: آب بسیار بد مزه است. ظاهرا آب به علت ماندن در سطل چرمی، طعم بد چرم گرفته بود. شاگرد با اعتراض از استاد پرسید: آب گندیده بود. چطور وانمود کردید که گوارا است؟ استاد در جواب گفت: تو آب را چشیدی و من خود هدیه را چشیدم. این آب فقط حامل مهربانی سرشار از عشق بود و هیچ چیز نمی تواند گواراتر از این باشد. ─┅─═इई 🌸🌺🌸ईइ═─┅─