اَلسَّلامُ على اَسیرِ الْکُرُباتِ وَ قَتیلِ الْعَبَراتِ
ما گریۀ محضیم، چه حاجت به تباکی؟!
-سید علی شکراللهی
@cheeese
آن گاه اسبش را هی کرد و به حسین علیه السلام پیوست و به ایشان گفت: خداوند، مرا فدای تو کند، ای فرزند پیامبر خدا! منم آن همراه تو که جلوی بازگشت تو را گرفتم و در راه، گام به گامِ تو آمدم و در این مکان، تو را باز داشتم. به خدایی که جز او معبودی نیست، سوگند که هرگز گمان نمی کردم این جماعت، پیشنهاد تو را رد کنند.... من در حالی به سوی تو آمدم که از آنچه از من سر زد، به خدایم توبه می کنم و با جانم به تو یاری می رسانم تا آن که در برابرت جان دهم. آیا این عملِ مرا توبه می بینی؟
امام علیه السلام فرمود: «آری!!! خداوند بر تو می بخشد و تو را می آمرزد. نامت چیست؟». گفت: حرّ بن یزید.
فرمود: «تو حر (آزاده) هستی، همان گونه که مادرت نامیدت. تو به خواست خدا در این سرا و آن سرا آزادی. پیاده شو».
تاریخ الطبری: ج ۵ ص ۴۲۷
@cheeese