eitaa logo
چه جوری شد سر گرفت ؟
654 دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
197 ویدیو
25 فایل
☆ بسمه تعالی ☆ ازدواج آسان ، آگاهانه ، بهنگام عشق پایدار 🌈 ارتباط با ادمین : 🔸🔸🔸🔶 با ما همراه باشید 🔶🔸🔸🔸
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ی ما یک جلد کلام الله مجید بود .... @chejorishod
بی تو هر لحظه مرا بیم فرو ریختن است مثل شهری که به روی گسل زلزله‌هاست #فاضل_‌نظری @chejorishod
👣همگام با خود پیش بروید. 💢یکی از ساده‌ترین تله‌ها این است که نوشته‌ی خود را همراه با به وجود آوردن نوعی سردرگمی برای خواننده شروع کنید. سپس با ارائه‌ی اطلاعات بعدی در ادامه‌ی داستان این ترفند خود را کامل کنید. 👈 این به آن معنی نیست که جملات ابتدایی شما هرگز نباید نیاز به اطلاعات بعدی داشته باشد. 📝 بلکه نکته‌ی مهم این است که شروع داستانِ شما چه با اطلاعات بعدی که خواننده به دست می‌آورد یا حتی بدون آن هم، برایش بامعنا باشد. @chejorishod
🌙دعای روز بیست و دوم ماه مبارک @chejorishod
هدایت شده از  چه جوری شد سر گرفت ؟
مسابقه داستان و خاطره نویسی ❤️«چه جوری شد سر گرفت؟»❤️ خاطرات و داستان های جذاب و شنیدنی شما از آشنایی تا ازدواج جوایز نفر اول کمک هزینه سفر کربلای معلی نفر دوم کمک هزینه سفر مشهد مقدس نفر سوم هدیه نقدی به مبلغ 700 هزار تومان و 15 هدیه صد هزار تومانی پایان مسابقه 30 خرداد ماه تلفن تماس جهت کسب اطلاعات بیشتر: 09918186204 روش غیر حضوری: کانال@chejorishod در ایتا و سروش ایمیل chejorishod@gmail.com
🎁 دهید چراکه هدیه .... @chejorishod
شبی نمازش را شکست ... بی وضو در کوچه نشست ... عشق آن شب مست مستش کرده بود ... فارغ از جام الستش کرده بود ... گفت یا رب از چه خوارم کرده ای ...؟ بر صلیب عشق دارم کرده ای ؟؟؟ خسته ام زین عشق دل خونم مکن ... من که مجنونم تو مجنونم مکن ... مرد این بازیچه دیگر نیستم ... این تو و لیلای تو ........من نیستم ... گفت ای دیوانه لیلایت منم ... در رگت پنهان و پیدایت منم ... سالها با جور لیلا ساختی ... من کنارت بودم و نشناختی ... @chejorishod
🌙دعای روز بیست و چهارم ماه مبارک @chejorishod
👈این متن رو شوخی جدی بخوانید👇 🌀هیچوقت رو به خاطر عیب هایی که داره سرزنش نکنید‼️ ✅چون اون بنده خدا به خاطر همین عیب ها بوده که نتونسته از شما بهتر پیدا کنه😂 ♨️ می‌گوید قبل ازدواج خوب تحقیق کن تا عیب‌های کوچک و بزرگش را بفهمی اما بعد از ازدواج چشمانت را بر عیب‌ها ببند تا زندگی خودت خوب باشد .😇 @chejorishod
گویند به جانبی دگر رو وز جانب او عزیزتر نیست😍 @chejorishod
🌙دعای روز بیست و پنجم ماه مبارک @chejorishod
هدایت شده از  چه جوری شد سر گرفت ؟
کسانیکه قصد شرکت در را دارند حتما بخوانند 👇👇👇 🏆مسابقه چه جوری شد سر گرفت ؟ 💞 📜روایت لحظات شیرین و شنیدنی شما بزرگواران از شروع آشنایی تا عقد و ازدواج است . 📚شما میتوانید آثار را به صورت داستان و خاطره های خود را برای ما ارسال کنید . 🚩مهلت ارسال آثار تا پایان ماه 📋برای آثار نکات فرم اصلی را پر نموده و آثار را ارسال کنید . ✅نام و نام خانوادگی ✅نام شهر ✅شماره تماس ثابت و همراه ✅عنوان اثر ✅نوع اثر : داستان یا خاطره 📢لازم به ذکر است که تمامی نکات فرم ارائه شده باید به صورت کامل و درست تکمیل گردد . 🚫شرکت کنندگان ملزم به ارسال فرم هستند . 📝آثار ارسالی را به سه طریق میتوانید به دست ما برسانید: 👈به صورت تایپ شده در دو قالب wordیا pdf باشد . 👈 باخطی خوانا داستان رانوشته و عکس آنرا ارسال نماید . 👈اثر را به ایمیل ذکر شده ارسال نمایید . در صورت ناخوانا بودن اثر داوران ملزم به داوری نمی باشند . @chejorishod
هدایت شده از  چه جوری شد سر گرفت ؟
کسانیکه قصدشرکت در را دارند حتما مطالعه کنید👆👆👆
🌙دعای روز بیست و پنجم ماه مبارک @chejorishod
هدایت شده از  چه جوری شد سر گرفت ؟
🎁مسابقه خاطره و داستان نویسی 💑چه جوری شد سر گرفت ؟💞 @chejorishod
📒متن پشت جلد کتاب خاطرات همسر شهید سیاهکالی سر سفره که نشست گفت: «آخرین صبحونه رو با من نمی‌خوری؟!»؛ با بغض گفتم: «چرا این طور میگی؟ مگه اولین باره میری مأموریت؟!» گفت: «کاش می‌شـد صداتو ضبط می‌کردم با خودم می‌بردم که دلم کمتر تنگت بشه». گفتم: «قرار گذاشتیم هر کجا که تونستی زنگ بزنی، من هر روز منتظر تماست می‌مونم منو بی خبر نذار». با هر جان کندنی که بود برایش قرآن گرفتم تا راهیش کنم، لحظه آخر به حمید گفتم: «حمید تو رو به همون حضرت زینب(س) هرکجا تونستی تماس بگیر». گفت: «جور باشه حتماً بهت زنگ می‌زنم، فقط یه چیزی، از سوریه که تماس گرفتم چطوری بگم ؟ اونجا بقیه هم کنارم هستن، اگه صدای منو بشنون از خجالت آب میشم» به حمید گفتم: «پشت گوشی به جای دوستت دارم بگو ! من منظورت رو می‌فهمم». از پیشنهادم خوشش آمده بود، پله‌ها را که پایین می‌رفت برایم دست تکان می‌داد و با همان صدای دلنشینش چندباری بلند بلند گفت: «یادت باشه! یادت باشه!» لبخندی زدم و گفتم:«یادم هست! یادم هست!» 💞💕💞💕💞💕💞💕💞💕💞💕💞💕 @chejorishod
🌙دعای روز بیست و هفتم ماه مبارک @chejorishod
❣چه کنم زندگی ام با صفا شود ؟ @chejorishod
مردها طبقه بالا بودند. من را صدازدند بروم دفتر عقد را امضا کنم .برادرم یوسف و عاقد توی راه پله ها ایستاده بودند . 🎉🎉 بله را گفتم🎉🎉 دفتر را امضا کردم و برگشتم ... این عقد ما بود سفره هم پهن نکرده بودیم ، چون خریدی نداشتیم . 💍کل خریدمان یک حلقه بود که به اصرار مهدی خریدیم . @chejorishod
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌙دعای روز بیست و هشتم ماه مبارک @chejorishod
☕️کافه گردی با تو را من دوست می دارم ، ولی ... @chejorishod
کسانیکه قصد شرکت در #مسابقه را دارند حتما بخوانند 👇👇👇 🏆مسابقه چه جوری شد سر گرفت ؟ 💞 📜روایت لحظات شیرین و شنیدنی شما بزرگواران از شروع آشنایی تا عقد و ازدواج است . 📚شما میتوانید آثار را به صورت داستان و خاطره های خود را برای ما ارسال کنید . 🚩مهلت ارسال آثار تا پایان #خرداد ماه 📋برای #ارسال آثار نکات فرم اصلی را پر نموده و آثار را ارسال کنید . ✅نام و نام خانوادگی ✅نام شهر ✅شماره تماس ثابت و همراه ✅عنوان اثر ✅نوع اثر : داستان یا خاطره 📢لازم به ذکر است که تمامی نکات فرم ارائه شده باید به صورت کامل و درست تکمیل گردد . 🚫شرکت کنندگان ملزم به ارسال فرم هستند . 📝آثار ارسالی را به سه طریق میتوانید به دست ما برسانید: 👈به صورت تایپ شده در دو قالب wordیا pdf باشد . 👈 باخطی خوانا داستان رانوشته و عکس آنرا ارسال نماید . 👈اثر را به ایمیل ذکر شده ارسال نمایید . در صورت ناخوانا بودن اثر داوران ملزم به داوری نمی باشند . @chejorishod