+🌼↓ حالا ڪھ تو را دیدم؛ دیگر نمےتوانم بگویم: در زندگے خیرے ندیدھ‌ام..!^-^ 「 #نسترن_وثوقی 👤」

﹝ هر چیزی هستی در آن خوب باش🍃💗﹞

#عاشقانه_مذهبی چهره ى نورانيت،با خنده دلبر ميشود 😅🙊 گونه هايت،در ميان ريش محشر ميشود😋 هيچ دانى؟که وقتى تو صدايم ميزنے🗣 حال من‼️ از هر چه ادم هست،بهتر ميشود؟☺️

🌺🍃🌼🍁 🌺🌹🍀 ❤️🍃 #همسرانه 💑اعتماد زن و شوهر ✅ 1.برای ساختن اعتماد ، سعی کنید کوچکترین قولهایتان را هم جدی بگیرید. 👈لازم نیست کارهایی که انجامشان برایتان مقدور نیست را قبول کنید ، اما آنهایی را که قول میدهید حتما انجام دهید . ✅ 2. رازهای یکدیگر را فاش نکنید .

#هفته_کتابخوانی 📺به جاش #کتاب بخونین ... #تصویربازشود🌱

💔سمی ترین کلمه در هر رابطه ای ⚠️سمی ترین کلمه در هر رابطه ای "باید" است. تو #باید ... تو #نباید ... 🚫 هیچ بایدی وجود ندارد.❌ "باید" گفتن به دیگران به این معناست که من بهتر و بیشتر از تو می دانم و تو موظفی کاری که من می خواهم انجام دهی. 👈چنین دیدگاهی موجب #مقاومت فرد می شود. 👈هیچکس دوست ندارد برایش تصمیم بگیرند ✅ این خیلی طبیعی است که زیر بار "بایدها" نمیرود. #زیبا_صحبت_کنیم🌱

موسیقي زندھ فقط صدايِ خندھ هاش!😍🐬

ز‌بـاטּ‌عـشق••{♥️‌}•• درزَبان‌لُری‌بہ‌‌چَشمـ‌👁←『••تیاگُفتہ‌میشَود 『••🌱ـزَناטּ‌وَ‌مَرداטּلُـراگه‌ڪسۍرو بیشتَرازچَشمهاشوُטּ‌دوســت‌داشتہ باشَندبِهِش‌میگَن‌تیاڪَم‌یاتیامۍ↓ . . . یعنی‌چَشمهایِ‌↚منـოε🙋🏻‍♀ بہ↰ عشقِتـ◕‿-ـوטּ ↳بِگین‌تیاڪَم😍 #تیاڪم~•|❤️🌱|•~

#استاد_قرائتی ✅ آدم هرچه دارد از پدرش دارد. كلمات پدر در ذهن بچه می‌ماند. گاهی حرف‌های پدرانی كه اطلاعات زیادی هم ندارند، در آدم اثر می‌گذارد. خدا اموات را رحمت كند. پدر من چند حرف به من زد و ساختمان فكری من را عوض كرد. 🏢 یك بار گفتم: پدر، این خانه بهتر است یا خانه‌ی فلانی؟ كدام یك گرانتر است؟ فرمود: هر خانه‌ای كه عبادت خدا در آن بیشتر است، بهتر است. #تربیت_فرزند #پدر ❤️❤️❤️

✅ گوشه ای از فداکاری‌های بزرگ همسر علامه طباطبایی و عاقبت #فداکاری 🚌وقتی مهاجرت #علامه_طباطبایی(ره) از تبریز به قم اتفاق افتاد 👈همسر ایشان زندگی مرفه تبریز را کنار گذاشت و به زندگی ساده‌ی در قم رضایت داد و هرگز نگذاشت علامه از شرایط سخت زندگی چیزی بداند.

❇️در اتاقی که کرایه کرده بودند، پرده ای آویزان کردند. در یک طرف ، علامه برای طلاب تدریس می‌ کرد و خانواده اش در پشت پرده زندگی می‌ کردند.

🏠 در حالی كه در تبریز دو مطبخ بزرگ داشتند ، حالا آشپزخانه هم نداشتند ؛ 🍞خانواده‏ ای كه هر سه ماه یك بار نان سنتی، مرغوب و خوشمزه در خانه می‏پختند، حالا باید به مغازه‏ای دوردست رفته و نان تهیه كنند و به خانه آورند.