هدایت شده از مقالات حسینی منتظر
🇮🇷﷽☫
#تحریر_حم
🔻@SMHM212
یاد ایامی
(بخش ۴)
👈بخش قبلی👉
قصه نخستین مرکز فرهنگی هنری
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران
(قسمت سوم):
... که در صدد تصویب #سریال_سربداران بودند و لذا سایر سناریوها را به بهانههای مختلفی از مدار بررسی خارج میکردند! که سناریوی بنده هم مارک مکتبی (طرفداری از #بهشتی و #رجایی!) خورد و مردود شد!!
دعوای مکتبی/لیبرال، مد سیاسی و جناحی آنروزها بود. یکطرف، جریان حزباللهیها با رهبری #شهید_بهشتی و #شهید_رجایی و طرف دیگر جریان لیبرالها به سرکردگی #بنی_صدر و سایر تفالههای غربی بود از جمله #قطب_زاده معدوم که بر صندلی ریاست صداوسیمای #جمهوری_اسلامی ایران، تکیه زده بود!
الغرض؛ همکاری بنده با #رسانه_ملی، بعد از حدود یکسال کش و قوس (در طول ۱۳۵۹ با ماهی دو سه بار مراجعه و پیگیری)، قربانی دعوای مکتبیها و لیبرالها شد و شاید هم حکمتی داشت که باعث فراغت بنده گشت و به راحتی در فروردین ۱۳۶۰ عازم صحنههای نبرد مستقیم با #صدامیان و سایر #دشمنان_ایران در جبهههای #جنگ شدم.
اما قضیه «رد فیلمنامه بنده بخاطر #مکتبی بودن»! موجب #حساسیت_سیاسی بنده شد که ریشه دعوای مذکور را در #نهاد_ریاست_جمهوری ببینم که یکطرف #رجایی بود (با حمایت حزبالله و #شهید_بهشتی) و طرف دیگر آن #بنی_صدر (با حمایت غربزدها و #منافقین) و اتفاقاً این پیامد را هم داشت که بنده از لحاظ #سیاسی به #جریان_مظلوم مکتبی، گرایش پیدا بکنم و دستان خود را از حمایت بنیصدر بشویم.
درآمد من در آنسالها از کارگری در #بازار_تهران بود که «انجمن توحیدی مستضعفین بازار» را هم در جهت براندازی #رژیم_منحوس_پهلوی، قبل از #انقلاب در آن تشکیل داده بودم و در تشدید برخی اعتصابات و تعطیلیهای بازار مؤثر بود و این انجمن بعد از پیروزی انقلاب در لیست حامیان #ریاست_جمهوری بنیصدر هم فعال بود و از آنجا که متأسفانه قائم به شخص بنده بود، با نرفتن بنده به بازار، تمام شد!
ولیکن مرکز اصلی معرکه مکتبیها و لیبرالها، #نهاد_نخست_وزیری بود که #قوه_مجریه در اختیار آن بود (و ریاست جمهوری هم مقامی تقریباً تشریفاتی به شمار میرفت!) که ترکش آن دعوا، مرا در #رسانه_ملی، متوقف کرد!
#بنی_صدر متهم به #لیبرالیزم و #مصدق_گرایی و #غرب_زدگی بود (که البته بود) و #رجایی، متعهد به #مکتبی و #مقلد_امام بودن بود (که بود) و لذا معیار خودی و غیرخودی طرفداران هر دو طیف مذکور، همین گرایشات جناحی آنها بود.
فعالیت سیاسی بنده اگرچه در عرصه طرفداری از بنیصدر (البته صرفاً در انتخابات ریاست جمهوری و مدت کوتاهی هم عضویت در دفتر هماهنگی همکاریهای مردم با رئیس جمهور) بود که بعد از شرارتهای #میلیشیای_منافقین بویژه در غائله ۱۴ اسفند دانشگاه تهران، خاتمه یافت ولیکن فیلمنامه بنده دارای گرایشات مکتبی، ارزیابی شد و در مجموعه قطبزاده معدوم، مردود اعلام شد!
دو شکست پیاپی (ناکامی در پیشبرد اهداف انقلابیام در قالب «انجمن سینمایی فجر» با علیخانی و تلاش برای ورود به «سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران» با قطبزاده)، موجب شد که دریابم در عرصهای وارد شدهام که نه تنها چندان آسان نیست بلکه خیلی خشک و جدی است ولو اینکه رؤیایی مینماید! شاید هم نسبت به سن و سالم، توقع بیش از حدی از خودم داشتم و لازم بود که بیشتر احتیاط بورزم!
در اندیشه رهیافتی برای ایجاد مسیری جهت #صدور_انقلاب_اسلامی از طریق #سینما بودم که ناگهان #جنگ_تحمیلی صدامیان شروع شد و بنده بسوی جبهه #حق_علیه_باطل شتافتم.
اما ذهنم به شدت مشغول علتیابی دو شکست مذکورم بود! وقایع و مسائل را هر چه بیشتر تجزیه تحلیل میکردم نتیجهای جز این نمیگرفتم که؛
۱) فیلمنامه «نبرد تا آزادی» بنده (که با اقتباس از داستان «نقابداران جوان» و سایر داستانهای استاد #محمود_حکیمی تصنیف کرده بودم) هیچگونه اشکالی نداشت. و صد البته که حماسی-مذهبی (و بالتبع #مکتبی) بود.
داستان نقابداران جوان، در موضوع دلایل اسلام آوردن ایرانیان در صدر اسلام بود و سناریوی بنده در امتداد آن مطلب و در موضوع دلایل وقوع #انقلاب_اسلامی ایرانیان بود. و دنیا هم منتظر و متقاضی این مطلب بود که چرا #ایرانیان به انقلاب اسلامی برخاستند؟ و جواب فیلمنامه بنده این بود که؛ به همان عللی که #دین_اسلام را در صدر اسلام پذیرا شدند.
و بررسی این موضوع؛ اولین اقدام برای صدور انقلاب اسلامی ایران به جهان بود ولیکن رسانه ملی، ترجیح داد برود سراغ #حمله_مغول به ایران و #قیام_سربداران که البته در قالب آنهم میشد به همین سؤال جواب داد.
بنده در شور نوجوانی خود، ارادت خاصی به این استاد داشتم و چندباری هم به ملاقات حضوری او در آموزش و پرورش (خیابان نجاتاللهی-کریمخان) رفته بودم.
«سلحشوران علوی» نامیدن اولین گروه مبارزاتی بنده در سال ۱۳۵۶ نیز اقتباسی...
...ادامه دارد.
✍️سیدمحمدحسینی(منتظر)
۱۴۰۳/۹/۱
🌐👈حیفه نبینی👉
💠
🎲👈محل نظرات👉
🙏