✅🌹با شهدا تا ظهور🌹
شهید مدافع حرم «حسین مشتاقی» دوم اردیبهشت ۱۳۶۴، در شهرستان نکا به دنیا آمد. پدرش محمدعلی، و مادرش سک
8.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
«سکینه صادقی» مادر شهید مدافع حرم «حسین مشتاقی» میگوید: پسرم صبح روز سوم شعبان در سالروز تولد امام حسین (ع) آن وقت که اذان صبح را گفتند به دنیا آمد و همان وقت اسمش را حسین گذاشتم.🥺😍
🎞کلیپی درباره شهید حسین مشتاقی ببینیم🌹
#شهدا_را_یاد_کنیم_حتی_با_صلوات
#چله_شهدایی
🆔 https://eitaa.com/joinchat/4015129301C3baffd235a
11.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
«انَّ لِلحُسَینِ مُحَبَّة مَکنونَة فی قُلوب المُؤمِنین»
*مکنونه* یعنی چیزی که آن را در دل چیز دیگر مخفی کردهاند.
مثل مرواریدی که در دل صدف جا دارد.
یعنی هیچ کدام از ما دست خالی به این دنیا نیامدهایم. همه ما یک گوهر درخشان درون قلبمان داریم که آن را با دنیا عوض نمیکنیم!😍
🌺 #میلاد_امام_حسین(ع) مبارکباد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شاد باشید که امروز دل زینب شاد است🥺💚
خدایا توفیق زیارت حرم بی بی جان زینب کبری (س) رو بهمون بده
😍😍💐💐💐💐
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وزیر شهید حسین امیرعبداللهیان:
اسم من رو قدرت الله انتخاب کرده بودند اما چون شب میلاد امام حسین(ع) به دنیا آمدم حسین انتخاب کردن
#شهید_امیر_عبدالهیان
مادر شهید مشتاقی در سخنانی ضمن بیان خصوصیات اخلاقی شهید گفت: از اول فرزندانم را نذر امام زمان(عج) کردم، دوست داشتم پسر داشته باشم تا سرباز امام زمان(عج) باشد. پسرم صبح روز سوم شعبان در سالروز تولد امام حسین(ع) آن وقت که اذان صبح را گفتند به دنیا آمد و همان وقت اسمش را حسین گذاشتم. وی افزود: دبیرستان که بود هر روز صبح دعای عهد میخواند. همیشه با وضو بود و زیارت عاشورایش ترک نمیشد. او عاشق رهبر بود.
6.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مادر شهید مشتاقی خطاب به داعش و تکفیریها گفت: به داعش میگویم چشمت کور شود ما بازهم پسر داریم از کوچک و بزرگ، بچههایم را با جان و دل برای جنگ میفرستم و داعش بداند به دست بچههای ایران و مازندران نابود خواهد شد.
کلیپ وداع با شهید مشتاقی💔
خاطرات همسر شهید مشتاقی :
روایت همسر شهید از حسین مشتاقی
از قبل خانواده هایمان یکدیگر را میشناختند و از این طریق ما با هم ازدواج کردیم. سال ۸۸ حسین به خواستگاری ام آمد. یک هفته قبل از خواستگاری خواب دیدم به من میگویند: اسمت در لیست بیمه زنهای پاسدار است.
حسین آقا خیلی خجالتی نبود اما در مراسم خواستگاری خیلی خجالت میکشید. تنها چیزی که صحبت شد در آن جلسه در مورد کارشان بود. از من پرسید: صبور هستی؟ کارم طوری است که شاید یکسال خانه نباشم دو روز باشم. من دوست داشتم با یک طلبه یا پاسدار ازدواج کنم، گفتم: اصلا با کارتان مشکل ندارم.
۱۵ بهمن ۸۸ عقد کردیم و عید ۹۱ به زیر یک سقف مشترک برای شروع یک زندگی جدید رفتیم. دوسال و نیم نامزد بودیم چهار سال زندگی مشترک با هم داشتیم. در دوران نامزدی یک دوره بیشتر ماموریت نرفت، اما بعد از عروسی ماموریتهایش شروع شد.