eitaa logo
✅🌹با شهدا تا ظهور🌹
185 دنبال‌کننده
4.3هزار عکس
1.1هزار ویدیو
59 فایل
چله صلوات هدیه به شهدا به نیت نزدیکی فرج مولا صاحب الزمان (عج) و حاجت روایی حاجت‌مندان ان شاءالله🤲🏻🌷 روزی یک تسبیح هدیه به یک شهید 🌹🥺 لینک ناشناس جهت پیشنهاد و ارتباط با خادم کانال https://harfeto.timefriend.net/16963076621694 @Khadem_mola_ali
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از 🌷با شهدا تا ظهور🌷
شهید مدافع حرم سردار «حاج محمد جمالی‌پاقلعه» در سال 1342 در روستای پاقلعه از توابع شهر بابک استان کرمان چشم به جهان گشود. وی از رزمندگان هشت سال دفاع مقدس و جانبازان جنگ تحمیلی ایران و عراق بوده که در تاریخ 12 آبان 1392 در شهر دمشق سوریه به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
هدایت شده از 🌷با شهدا تا ظهور🌷
محمد جمالی فرزند حسین در روستای پاقلعه شهربابک در تاریخ 10/10/42 در خانواده ای کشاورز پا به دنیا گذاشت ودر دو سالگی پدر را از دست داد. دوران ابتدایی را در روستای زادگاهش گذراند ودوران راهنمایی ودوسال ابتدا دوران دبیرستان را با مهاجرت خانواده به شهرستان رفسنجان در این شهر سپری کرد.
هدایت شده از 🌷با شهدا تا ظهور🌷
،جنگ تحمیلی و احساس وظیفه و ادای دین وی را از کلاس درس و مدرسه به جبهه های دفاع مقدس کشاند و تا پایان جنگ در جبهه های جنگ حضور فعال داشت و بعد از پایان جنگ تا مقطع کارشناسی در رشته مدیریت دولتی ادامه تحصیل داد.
هدایت شده از 🌷با شهدا تا ظهور🌷
از حضور در سالهای جنگ و جانفشانی ها مختلف در میادین دفاع از کیان دین و کشور یادگاریهای در جسم و جانش به جای ماند و با حضور در جبهه دفاع از حرم آل ا... و حریم امنیت کشور و رسیدن به لقاء ا...، التیامی در تمامی زخمهای جسمی و روحیش بوجود آمد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از 🌷با شهدا تا ظهور🌷
فاطمه جمالی دختر شهید اولین مدافع حرم استان کرمان سردار «محمد جمالی» است بازنشسته سپاه کرمان . او از پدرش می گوید و عشقی که به رفتن برای دفاع از حرم داشت و خصوصیات زیبا و اخلاق خوش و قدردانی اش از همسر و … پدرم بازنشسته سپاه بود، مسئولیتی در نیروهای نظامی نداشت ولی به خاطر عشق و علاقه ای که به شهادت داشت و خودرا جا مانده از قافله شهدای دفاع مقدس می دانست به سوریه رفت. رفتنی عاشقانه که سر از پا نمی شناخت و خوشحال بود که بار دیگر در باغ شهادت گشوده شده است.
هدایت شده از 🌷با شهدا تا ظهور🌷
مادرم خم به ابرو نمی آورد   به مشارکت و همراهی مادر خود برای حضور پدر در سوریه اشاره می کند: همراهی مادرم برای حضور پدردر دوران جبهه و جنگ و بعداز جنگ در مناطقی که برای مقابله با اشرار  می رفتند و خانه زندگی خود را نیز به آن مناطق می بردند مثال زدنی است، هرگز به یاد ندارم مادرم حتی کوچکترین حرفی به پدرم زده باشند. سه سال در منطقه سیرجان ساکن شدیم ۲ هفته یک بار پدرم به خانه می آمد، همه کودک و کم سن و سال بودیم، فامیل و دوست آشنایی هم در شهر نداشتیم، به مادرم خیلی سخت می گذشت ولی با پدرم همراهی می کرد و حتی خم به ابرو نمی آورد. زمانی که پدرم به سوریه می خواست برود، در شرایطی که رفتن وی محرمانه بود و فقط ما (خانواده)  می دانستیم، مادرم  همراه و شریک همه صحنه های حضور پدرم بود، همسری با وفا و با ایمان که همراهی و مشارکت برای حفظ حریم اهل بیت (ع) انجام داد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از 🌷با شهدا تا ظهور🌷
پدرم مراقب همه ما بود «فاطمه جمالی» دختر شهید جمالی می‌گوید: «مدتی بود که پدرم بازنشسته شده بود. بیشتر وقتش را با خانواده می‌گذارند. بااینکه من و خواهرم ازدواج‌کرده بودیم؛ وقتی برای شام به خانه پدری می‌آمدیم. پدرم اجازه نمی‌داد حتی ما ظرف بشوییم. پابه‌پای مادرمان کار می‌کرد. وقتی در خانه بود اجازه نمی‌داد مادرمان در انجام کارهای منزل خسته شود. ما هم حسابی با این مهربانی‌هایش به او وابسته و وابسته‌تر می‌شدیم. فاطمه جمالی در ادامه می‌گوید: «پدرم با برخی از افراد فامیل و آشنایان که به لحاظ اعتقادی و سیاسی اختلاف داشت؛ اما رفت‌وآمدش را هیچ‌وقت محدود نکرد. می‌گفت این اختلافات نباید مانع دوستی‌ها و رفاقت‌ها شود.»
هدایت شده از 🌷با شهدا تا ظهور🌷
عاشق مولا علی فرزند شهید روایت می کنند: عاشق سخنان نهج البلاغه امیر المومنین (ع) بود،نه تنها آنها را می خواند، بلکه برای این که بتواند به این جملات قصار و ارزشمند بهتر  عمل کند در برگه هایی کوچک آنها را یادادشت کرده و همیشه  و در جیب خود می گذاشت و در هر جا مجلس و جلسه ای که کنار دوستان خود می نشست به جای هر حرف و کلام غیر ضروری به این سخنان زیبا  نهج البلاغه استناد کرده و از همه فضاها برای تبلیغ دین و ارزش ها استفاده می کرد و خود بیشترین بهره را برد.  تابلویی از سخنان حضرت علی (ع)  با خط زیبا در اتاق پذیرایی پدرم نصب کرده اند:  «بگذارید و بگذرید، بنگرید دل مبندید، چشم بیندازید و دل مبازید که دیر یا زود باید گذاشت گذشت» تابلویی که پدرم به این جملات در زندگی خود عمل کردند. همین جمله نیز آذین بخش سنگ مزار  وی است. هر جا که مطلبی می خواست، بیان کند از نهج البلاغه امیرالمومنین (ع) استفاده می کرد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از 🌷با شهدا تا ظهور🌷
پدر خوش اخلاق و قدردان فاطمه از خوبی های پدر می گوید:  پدرم در زندگی بسیار مهربان، خوش اخلاق و قدردان زحمت های مادرم بود، با این که زمان های کوتاهی در خانه بود ولی در کارهای خانه به مادرم و حتی ما (۲دختر) خود کمک می کرد من و خواهرم هر ۲ متاهل هستیم وقتی به خانه پدری مان می آمدیم می خواستیم کمک مادر خود ظرف بشوییم  پدرم اجازه نمی داد، خودش  ظرف ها را می شست. علاقه به مشارکت و همکاری و همراهی از خصوصیات اخلاقی و همیشگی پدرم بود.
هدایت شده از 🌷با شهدا تا ظهور🌷
درس زندگی به ما می داد وی با اشاره به نکته سنجی و دقت شهید بیان کرد: پدرم در روز تولد حسین از سوریه تماس گرفت، تولدش را به وی تبریک گفت. پدرم به فرزندان خود اهمیت می داد، درس زندگی و رفتار درست را بیش ازحرف زدن با عمل به ما یاد می داد.  پدرم می گفت: «فاطمه دنیا مثل قطار است فرض کن فقط چهار ساعت در کوبه قطار هستی برای این چهار ساعت کوپه را تزیین می کنی، دخترم دنیا این چنین است ما باید برویم، سعی کن، سرگرم دنیا و مسائل دنیایی آن نشوی و برای زندگی که باقی و جاویدان است کار انجام بدهی و براستی پدرم خود این گونه زندگی کرد. پدرم هیچ گاه اسیر مادیات و تعلقات دنیایی نشد؛ از نعمت های الهی بهره می برد و تلاش می کرد، ولی وابسته و دل بسته به دنیا نبود.
هدایت شده از 🌷با شهدا تا ظهور🌷
شهید «محمد جمالی» سرانجام در تاریخ 12 آبان 1392 در شهر دمشق سوریه به درجه رفیع شهادت نائل آمد. از وی سه فرزند (2 دختر ویک پسر ) به یادگار مانده است.
هدایت شده از 🌷با شهدا تا ظهور🌷
قصه سوریه و شهید جمالی «مریم جمالی» همسر شهید جمالی قصه راهی شدن شهید جمالی به جبهه سوریه را تعریف می‌کند: «فروردین سال ۱۳۹۲، ایام فاطمیه بود. محمد مثل هرسال مهمان‌خانه حاج قاسم شده بود. حاج قاسم در ایام فاطمیه روضه می‌گرفت و خودش به‌رسم مهمان‌نوازی همیشه جلوی در خانه می‌ایستاد. به‌محض اینکه محمد و حاج قاسم یکدیگر را در آستانه در خانه می‌بینند گل ازگلشان می‌شکفد و محمد از دل‌تنگی‌هایش می‌گوید و حاج قاسم از حال و هوای جبهه سوریه برایش تعریف می‌کند. محمد همان موقع داوطلب رفتن به سوریه می‌شود و حاج قاسم قبول می‌کند. وقتی به من گفت؛ می‌خواهم به جبهه سوریه بروم چهارستون تنم به رعشه افتاد. گفتم محمد جان تو دینت را ادا کرده‌ای. من گفتم؛ اما او نشنید. آن‌قدر عشق به رفتن داشت که همان لحظه فهمیدم نباید مانعش شوم. مثل همه آن سال‌هایی که محمد مشغول دفاع از کشور بود و بعدها مشغول مبارزه با اشرار.
هدایت شده از 🌷با شهدا تا ظهور🌷
حاج قاسم هم دیگر راضی به رفتنش نبود مریم جمالی از همسرش می‌گوید که حالا ۷ سال و اندی از فراغش می‌گذرد: «اولین بار که اعزام شد ۶۰ روز در سوریه بود از او بی‌خبر نبودیم؛ اما هیچ‌کسی نمی‌دانست که محمد کجا رفته. اوایل درگیری‌ها در سوریه بود و مردم از مبارزه در جبهه بیرون از مرز بی خبربودند. آمده بود مرخصی. فقط ۱۵ روز ماند. بازهم قصد رفتن کرد. بچه‌هایمان مانعش شدند. راستش من هم خیلی بیتابش بودم؛ اما او دلش در سوریه در حرم بی‌بی زینب جامانده بود. شنیدم حاج قاسم هم راضی به رفتنش نیست و محمد مرتب به او اصرار می‌کرد که اجازه‌نامه را صادر کند. بالاخره حاج قاسم راضی شد. خانوادگی تا فرودگاه بدرقه‌اش کردیم به بچه‌ها گفتم بی‌تابی نکنید بگذارید در آرامش برود.۴ روز از رفتنش نگذشته بود که خبر شهادتش را آوردند.
هدایت شده از 🌷با شهدا تا ظهور🌷
پسر خلف مادر بود «علی جمالی» برادر محمد جمالی توضیح می‌دهد: «آخرین بار که برای خداحافظی با مادرمان به شهربابک آمده بود همه کارهای خانه را برای مادرمان انجام داد. آشپزخانه‌اش را تمییز کرد البته همیشه همین‌طور بود. اجازه نمی‌داد مادرمان به‌زحمت بیافتد همیشه می‌گفت: «ننه! یک آبگرمو درست کن و خودت رو به‌زحمت نینداز» غروب همان روز خداحافظی کرده بود و تا سر کوچه رفته بود؛ اما انگار دلش همان موقع تنگ‌شده باشد، از همان سر کوچه برگشته بود تا خداحافظی دل‌چسب‌تری با مادر داشته باشد. همان آخرین خداحافظی‌اش با مادر بود.»
هدایت شده از 🌷با شهدا تا ظهور🌷
اولین شهید مدافع حرم کرمان «وقتی خبر شهادتش را آوردند می‌دانستیم که به آرزویش رسیده؛ اما ما چه می‌کردیم بادلی که هرلحظه برایش بیشتر می‌تپید. گفتند در اردوگاهی که برپا کرده بودند به شهادت رسید. تنها با شلیک یک گلوله بر سرش. محل اردوگاهشان فاصله چندانی با نیروهای دشمن نداشت. برای اینکه استتار کنند چادرهایی را آویزان کرده بودند. انگار صبح اول صبح برادرم برای سرکشی وارد محوطه می‌شود ازآنجاکه قد و قامت بلندی داشت یک‌لحظه سرش از استتار چادرها بالاتر آمده بود و همان موقع مورد اصابت گلوله دشمن قرارگرفته بود.»
هدایت شده از 🌷با شهدا تا ظهور🌷
19.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یادگار انگشتر وقت خاک‌سپاری‌اش تنها شخصی که می‌توانست قلب اعضای خانواده را آرام کند خودش را به‌موقع رساند. حاج قاسم را می‌گویم. بالاسر قبر ایستاده بود تا پیکر شهید محمد جمالی همراه با مشایعت‌کنندگان وارد مزار شهدای کرمان شود. حاج قاسم، جیب‌هایش را وارسی کرد انگار به دنبال خاک تربت می‌گشت. کُتش را درآورد، کفش‌هایش را هم. وارد قبر شد. از همان پایین جمعیت را کنترل می‌کرد. تابوت شهید به قبر نزدیک شد. تابوت را کنار قبر روی زمین گذاشتند. جمعیت به سمت قبر هجوم می‌آورد. فرمانده اینجا هم فرمانده بود. یک‌کلام فریاد زد: «عقب بایستید تا خانواده برای آخرین دیدار با عزیزشان جلو بیایند» حرفش تمام نشده بود که در آن جمعیت کوچه‌ای باز شد تا دخترها، تنها پسر، همسر و مادر شهید جمالی برای آخرین وداع جلو بیایند. حاج قاسم اجازه نداد هیچ شخص دیگری وارد قبر شود در لحظه‌های آخر حاج قاسم و شهید برای چنددقیقه‌ای تنها بودند. فارغ از همهمه بالای قبر انگشتر رهبری را بر انگشت شهید جمالی به یادگار گذاشت و خاک تیمم را بر دهانش ریخت. حالا همان‌طور که خواسته بود مراسم انجام‌شده بود و حاج قاسم با رفیق دیرین خود خداحافظی کرد.
هدایت شده از 🌷با شهدا تا ظهور🌷
مراسم چهلم و غریبی خانواده علی جمالی از مراسم چهلم می‌گوید «از شهادت تا چهلم یک‌عمر گذشت. مراسم چهلم در مسجد برگزار می‌شد. بیشتر از همه جای حاج قاسم خالی بود. توقع نداشتیم که در مراسم چهلم شهید هم حاضر شود. حاج قاسم فرمانده سپاه قدس بود و در شرایط بود که تحرکات دشمن در خارج از مرزها روزبه‌روز بیشتر می‌شد؛ نبودش را درک می‌کردیم؛ اما انگار صاحب‌عزا نبود که دلداری بدهد فرزندان شهید را و قربان صدقه‌شان برود. اواخر مجلس بود که دیدم حاج قاسم مثل همه مردم عادی گوشه مسجد نشسته است. حضورش مثل آب روی آتش بود قلبمان را آرام کرد. او همیشه مردم‌دار بود و تا آخر رفاقت کنار شهید جمالی ایستاد.»
هدایت شده از 🌷با شهدا تا ظهور🌷
روز چهاردهم: شهیده ثریا تشکیلی 🌷
هدایت شده از 🌷با شهدا تا ظهور🌷
بانوي شهيده ثريا تشكيلي، فرزند حسين، در روز بیست و یکم بهمن ماه 1309 در خانواده اي متوسط و مذهبي در شهر تاریخی «یزد»به دنيا آمد. ثريا در سن 11 سالگي هرگز به مكتب خانه نرفت اما نزد پدرش در حد قرائت قرآن و سواد خواندن و نوشتن تلمذ نمود. او در سنين جواني به عقد ازدواج دائم يكي از اقوام نسبي(پدري) خود درآمد.( ازدواج نمود) آن بانوي شهيده خانه دار و داراي 3 فرزند پسر و 2 فرزند دختر بود. سرانجام در مورخه یازدهم تیر ماه سال 1361 در حال اقامه نماز در جریان بمب گذاری تروریستی عناصر ضد انقلاب که به قصد ترور آیت الله شهید شيخ محمد صدوقی (رض)- عالم مجاهد و سومین شهید محراب - در مسجد ملا اسماعیل یزد صورت گرفت به همراه چهارتن دیگر از مردم بی گناه و نمازگزار به فیض شهادت رسید. آن بانوی شهیده در زمان شهادت 52 سال داشت و در گلزار شهدای خلد برین شهرستان یزد به خاک سپرده شد.
هدایت شده از 🌷با شهدا تا ظهور🌷
از درس بگیریم
هدایت شده از 🌷با شهدا تا ظهور🌷
استغفار 08.mp3
6.81M
۸ 📿 استغفار، یه پاک کُن برای ماست! با این تفاوت، که پاک‌کن‌های مادی، در اثر استفاده‌ی زیاد، کوچیک میشن و بعد هم تموم... اما هر چی از این پاک‌کن استغفار بیشتر توی روز استفاده کنیم، اُنسمون باهاش بیشتر میشه، و خاصیت تطهیرکنندگی و معطرکنندگی‌اش قوی‌تر. https://eitaa.com/aynarajabbiyune
هدایت شده از 🌷با شهدا تا ظهور🌷
monajate_amir_almomenin_tarjomeh.pdf
493.2K
📝متن مناجات امیر المومنین علی علیه السلام در مسجد کوفه ایام ولادت https://eitaa.com/aynarajabbiyune
هدایت شده از 🌷با شهدا تا ظهور🌷
🔴 فضیلت گریه بر مصیبت های س 🔻قالَ رَسُولُ اللَّهِ ﷺ: 🔹من بَكى عَلى مُصابِ هذِهِ البِنتِ (زَينَبَ بَنتِ عَلِيٍ عليهاالسلام) كانَ كَمَن بَكى عَلى أخَوَيهَا الحَسَنِ و الحُسَينِ (عليهماالسلام) 🔸هر كس بر مصيبت‌هاى اين دختر [زينب عليهاالسلام] بگريد، همانند كسى است كه بر برادرانش، حسن و حسين عليهماالسلام گريسته باشد. 📚 وفيات الأئمه، ص ۴۳۱ س
هدایت شده از 🌷با شهدا تا ظهور🌷
روز پانزدهم: شهید مرتضی عبداللهی 🌷
هدایت شده از 🌷با شهدا تا ظهور🌷
شهید مدافع حرم مرتضی عبداللهی شهید مرتضی عبداللهی متولد ۹ اسفند سال ۱۳۶۶ در تهران بود در تیر اندازی تبحر خاصی داشت. دو مرتبه برای دفاع از حریم اهل بیت (ع) به سوریه رفته بود که در ۲۳ آبان ماه سال ۹۶ به شهادت می‌رسد.