eitaa logo
✅🌹با شهدا تا ظهور🌹
203 دنبال‌کننده
4.5هزار عکس
1.2هزار ویدیو
59 فایل
چله صلوات هدیه به شهدا به نیت نزدیکی فرج مولا صاحب الزمان (عج) و حاجت روایی حاجت‌مندان ان شاءالله🤲🏻🌷 روزی یک تسبیح هدیه به یک شهید 🌹🥺 لینک ناشناس جهت پیشنهاد و ارتباط با خادم کانال https://harfeto.timefriend.net/16963076621694 @Khadem_mola_ali
مشاهده در ایتا
دانلود
پاتوق «مهدی»، قطعه شهدای مدافع حرم بود بیست‌وششم آبان بود، در روزهایی که اغتشاشات تقریباً در گوشه و کنار کشور ریشه دوانده بود، مهدی در مأموریتی که برای آرام کردن اوضاع اعزام شده بود به دست آشوبگران در بوکان به شهادت رسید، یکی از دوستانش می‌گفت: مهدی همیشه دوست داشت شهید مدافع حرم شود و اتفاقاً پاتوقش در بهشت زهرا (س) همین قطعه بود و بالاخره خدا روزی‌اش کرد تا کنار همین شهدا به خاک سپرده شود، و دعای یک نفر اجابت شد، شاید مهدی مزد التماس‌هایش در روضه امام حسین (ع) را گرفت که از مقام سربازی به عرصه پرافتخار گمنامی پا گذاشت و از آنجا به مقام والای شهادت رسید.
همسر مهدی بعد از شهادتش گفت: الحمدلله که مهدی به آرزوی خود رسید و به رزق جاودانه دست یافت و به کسانی که دوست داشت، پیوست اما من اعلام می‌کنم که هم همسر شهیدم و هم این دو فرزندم فدای امام زمانم، فدای تار موی رهبرم و فدای انقلاب اسلامی. در روز تشییع مهدی هم مردم ارومیه گل کاشتند، آنها با حضور پرشکوهشان، پیکر او را با گفتن شعارهای «مرگ بر آمریکا» و «مرگ بر اسرائیل» تشییع کردند و خشم و نفرت خودشان را از فتنه‌گران نشان دادند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فرزند شهید اثنی‌عشری در مراسم وداع با پدر شهیدش، با اشاره به خاطره‌ای از پدر شهید خود، اظهار داشت: پدرم با یکی از رفتارهای خود، درسی به من داد؛ سرت زیاد در مسائل بی‌خودی نباشد؛ زیرا هر دیداری با کسی که او را دوست داری، انجام می‌دهی، ممکن است آخرین دیدار تو باشد. من آخرین دیداری که با پدرم داشتم، فکر می‌کنم که پنج‌شنبه ظهر بود. وی افزود: پدرم برای تأمین امنیت مردم بوکان رفته بود؛ اما یک‌ مشت انسان حسود، او را به شهادت رساندند؛ بر باعث و بانی آن لعنت. خداوندا! همه را عاقبت بخیر کن. خداوندا! آمریکا، اسرائیل و ضد ولایت‌فقیه را لعنت کن. خداوندا! به تک‌تک شهدا [قسم]، ما را به راه آقا خامنه‌ای هدایت بفرما.
فرزند شهید اثنی‌عشری تأکید کرد: امیدوارم که آقا خامنه‌ای از ما نوجوانان راضی باشد. درست است که سن ما کم است؛ اما ما خیلی کارها را می‌توانیم انجام دهیم و می‌توانیم مانند شهید فهمیده انتقام بگیریم؛ مثل شهید بهنام محمدی؛ مگر آن‌ها چند سال داشتند؟ نوجوان بودند، این همه شهید نوجوان داریم.
وَشھیدچمران‌چِ‌زیبامیگه: حسین‌جانم . . دردمندم،دلشکسته‌ام، وَاحساس‌میکنم‌كِ‌جز‌تو‌دارویۍ‌دیگر تسکین‌بخشِ‌قلب‌سوزانم‌نیستシ!💔'
روز سی و سوم: شهید سید میلاد مصطفوی 🌷
معرفی شهیدسیدمیلادمصطفوی نام:سید محمد (میلاد ) نام خانوادگی:مصطفوی تاریخ تولد : ۱۳۶۵/۲/۱۵ محل ولادت: بهار تاریخ شهادت : ۱۳۹۴/۷/۲۵ محل شهادت : شقیدله سوریه نحوه شهادت : توسط تک تیرانداز از  ناحیه گلو و جدا کردن سر،دست ها و پاها توسط تروریست های داعشی درجه : بسیجی رشته ورزشی: جودو زندگینامه شهید سید محمد مصطفوی در پانزدهم اردیبهشت سال ۱۳۶۵ در شهرستان_بهار از استان همدان دیده به جهان گشود خانواده مذهبی داشت نام مستعارش سید_میلاد بود ک یک برادر بزرگتر و یک خواهر کوچکتر از خودش داشت نام پدرش سید هاشم بود که در شغل رانندگی_کامیون مشغول بکار بود و اهمیت زیادی به رزقو روزی حلال میداد مادرش هم مدرس قرآن بود و مسئول هیئت مذهبی بود که یکسال قبل از شهادت فرزندش دعوت حق را لبیک گفت سید میلاد دوران ابتدایی را در شهر بهار گذراند و از همان دوران ابتدایی از نماز و روزه اش غافل نبود و هر چه خود را بیشتر می شناخت اعتقاداتش بیشتر می شد. و همچنین دوران راهنمایی و دبیرستان را در شهر بهار گذراند و در این دوران وارد بسیج_دانش_آموزی گردید او در سن نوجوانی وارد عرصه ورزش شد . و در رشته کشتی شروع به فعالیت کرد و توانست در این مدت به مقام هایی در سطح شهر و استان و کشوری نائل گردد و پله های ترقی را یکی پس از دیگری طی کند جهت تعجیل در فرج آقا صلوات 🆔 https://eitaa.com/joinchat/4015129301C3baffd235a
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهدا، رفقای با معرفت! مسئولان اردوگاه چند ساعت پیش از پخش غذا آمار زائرین را می‌دادند تا فرصتی برای پخت غذا داشته باشیم. یک بار نزدیک ظهر بود که یک اتوبوس به آمارمان اضافه شد. نمی‌دانستیم باید چه کار کنیم؟ غذا کم بود. سید بدون هیچ استرسی یک پارچه سبز پرچم سیدالشهدا (ع) را روی دیگ کشید و به بچه‌های خادم گفت، «بچه‌ها بیایید دور دیگ غذا جمع بشوید و هرکدام برای یک شهید نیت کنید.» سپس ذکر صلوات گرفت و یک توسل کوچک نیز به حضرت زهرا (س) پیدا کرد. پرچم را از روی دیگ برداشت و یاعلی گفت و مشغول تقسیم غذای زائرین شدیم. برای ما خیلی عجیب بود، نه تنها غذا کم نیامد، مقداری هم غذا باقی مانده بود. همه حسابی غذا خوردند؟! سید خیلی خوشحال بود. آن‌جا بود که فهمیدیم، چقدر سید با شهدا رفیق است و شهدا نیز حسابی هوای‌مان را دارند. 🌷
🕊معبرهای ما با معبرهای شما فرق میکند... ما آنچنان گرفتار سیم خاردارهای نفسمان هستیم ک هیچ تخریبچی قادر به بازگشاییشان نیست... ... میشود تخریبچی نفسمان شوید؟!! 🌷