محمدحسن به گفته همرزمانش به شهید خندان معروف بود. از دوستان و همرزمانش کسی اخم و عصبانیت او را ندیده بود. شاید این خندان بودن او به گریههای مستانه شبانهاش به درگاه الهی بر میگشت؛ گریههایی که او را به آرامشی رسانده بود که فقط بر خلق خدا لبخند میزد و همیشه به این فکر میکرد که پدرانه طلاب را تربیت کند.
دهقانی در نخستین اعزامش به سوریه، شیمیایی شده و حتی این جانبازی را از خانوادهاش پنهان میکند. بعد از جانبازی وقتی به او فرم میدهند که نحوه شیمیایی شدن و مکان و زمان آن را ثبت کند، این کار نکرده بود. این شهید در مرحله دوم که به سوریه میرود، بر اثر عوارض شیمیایی و تأثیر آن روی طحال و قلب در مجلس روضه اباعبدالله (ع) با صورت از روی منبر به زمین میافتد؛ این شهید به قدری عطش داشته که در لحظات آخر میگوید دارم از تشنگی خفه میشوم؛ همرزمان هر چه تلاش میکنند، نمیتوانند به او آب بدهند و این مجاهد با لب عطشان به شهادت میرسد.
شهید دهقانی که از خادمین حرم حضرت معصومه (س) و عاشقان مسیر شهدا بود، در وصیت نامهاش این عشق و ارادت دیده میشود. او در وصیتنامهاش نوشته است: مرا در قم دفن کنید تا در پناه بیبی فاطمه معصومه (س) که سالها جیرهخوارش بوده باشم. مقداری تربت سیدالشهدا (ع) و مقداری از تربت شهدای شلمچه را همراهم بگذارید. شاید مشمول شفاعت آنها شوم. همچنین دستمال مشکی اشکم که خدا قبول کند در روضههایم همراهم بوده آن را هم همراه بگذارید.
زمانی که از همسر شهید مدافع حرم علت و چگونگی رضایت به عزیمت شهید به مناطق عملیاتی سوریه را جویا شدم، ایشان اینگونه پاسخگو بودند که در طول ۱۶ سال زندگی مشترک که حاصل آن مطهره و محدثه خانم هستند، روزی را به یاد ندارم که در امری با ایشان مخالفت و نسبت به مسئلهای اعلام نارضایتی داشته باشم، چراکه با این ازدواج از همان ابتدا سختیهای زندگی طلبگی را پذیرفته بودم.
درواقع با توجه به تکلیفی که همسرم در لباس پیغمبر بر عهده داشتند، این مهم را پذیرفته و با علم به این مسئله که هرکجا که احساس نیاز به حضور و وجود ایشان مطرح میشد هیچگاه به خود اجازه مخالفت نداده و حقیقتاً از این امر نیز واهمه داشتم، چراکه مسیر زندگی ما از همان ابتدا مشخصشده و با هر شرایط و سختی، نتیجهای جز این نمیتوانست در پی داشته باشد.
فرازی از وصیتنامه شهید محمدحسن دهقانی
همسر فداکار و مهربانم آنقدر در حق من لطف، گذشت و ایثار کردی و آنقدر از خواستههای بهحق خود گذشتی که تنها جملهای که در برابر اینهمه سختیهایی که متحمل شدی میتوانم بگویم آن است که شرمندهام... بار سنگین زندگی و تربیت فرزندان به دوش شما بود، سختیهای تنهایی و غربت و ... را عاشقانه تحمل کردی تا من در تحصیل و درس خواندن اذیت نشوم، مرا حلال کن و برایم طلب مغفرت کن.
مرا در قم دفن کنید تا در پناه بیبی فاطمه معصومه (س) که سالها جیرهخوارش بوده باشم مقداری تربت سیدالشهدا (ع) و مقداری از تربت شلمچه شهدای بزرگ همراهم بگذارید شاید مشمول شفاعت آنها شوم، همچنین دستمال مشکی اشکم که خدا قبول کند در روضههایم همراهم بوده آن را هم همراه بگذارید.
بخشی از وصیتنامه شهید سیدحشمت اله موسوی
بسم الله الرحمن الرحیم
من المومنین رجال صدقوا ما عاهدوا و الله علیه فمنهم من قضی نحبه و منهم من ینتظر و ما بدلوا تبدیلا (سوره احزاب آیه 22)
برخی از آن مومنان بزرگ مردانی هستند که بعهد و پیمانی که با خدا بستند کاملاٌ وفا کردند پس برخی بر آن عهد ایستادگی کردند (تا براه خدا شهید شدند)و برخی به انتظار فیض شهادت مقاومت کردند هیچ عهد خود را تغییر ندادند.
خدا را بر این نعمتش شکر و سپاس میگویم که با این بنده معصیت کار خود به فضل و رحمت برخورد کرد چون فضل و رحمت شایسته توست که به این بنده توفیق اینکه با یاران امام زمان (عج)باشم و به خاطر اسلام درکنار آنان قرار گیرم.
ما هرچقدر فداکار و جانثار باشیم نمی توانیم دین خود را به اسلام ادا کنیم و از حضرت بقیه الله الاعظم (عج)معذرت میخواهم که نتوانستم پاسداری باشم که شما می خواهید.
ما هرچه داریم از وجود مقدس حضرت امام زمان (عج)و نائب او حضرت امام خمینی است.
ملت عزیز اسلام قدر خودتان و عظمت این انقلاب اسلامی را بدانید واز انقلاب اسلامی با تمام وجود دفاع کرده چه از مال و جان نثار کردند برای این انقلاب
ملت حزب الله ما بسیج باشید تا پیروزی بزرگ نصیب شما شود و هیچ وقت از خط ولایت فقیه و فرمان او سرپیچی نکرده و تمام وجودتان را در اختیارش قرار دهید ،
برادران عزیز پاسدار قدر و منزلت خودتان را بدانید و شکرگذار این نعمت پاسداری از حریم اسلام باشید که هرکسی لیاقت و توفیق این کار را ندارد و ای عزیزان امام خودتان را از روحانیت و مردم جدا نسازید که پشتوانه سپاه اینها هستند و جدا شدن از هر کدام ضربه بر سپاه و انقلاب وارد میکند.و تواضع را در بین خودتان و مردم زیاد کرده تا عزت و بزرگواری خودتان حفظ شود و ای یاران امام مراسم دعا و قرآن را در سپاه بیشتر کنید تا نورانیت سپاه بیشتر شود و از کسب علم و تقوا هیچ وقت خستگی به خود راه ندهید.
و از پدر و مادرم و اعضای خانواده ام طلب عفو و مغفرت دارم و امیدوارم که مرا حلال کنند و حلالیت برای من بطلبند.
و اما اگر فرزندی خداوند منان مصلحت دید و عنایت فرمود در امر تربیت درست و اخلاق کامل اسلامی فرزندم مواظبت نموده از پروردگار توفیق اطاعت و کسب علم و تقوا برای همگی شما رادارم و از خداوند بزرگ می خواهم شهادت در راهش را نصیب این بنده ذلیل و ناتوان عنایت فرماید.
طلب عفو و مغفرت دارم.پروردگارا اسلام و مسلمین را پیروز بفرما.خداوندا کربلا و قدس عزیز را بدست رزمندگان اسلام پیروز بفرما،خدایا فرج مولا و آقای ما امام زمان (عج)نزدیک بفرما.