سکوت و میکنم و غم در دلم میجوشد. آرام آرام بالا می‌آید و از گلویم به چشمانم میرسد. به پشت دو قدمی بر میدارم و بعد میدوم. صدایشان همه جا هست.. همه جا. به خانه که میرسم قدم هایم آرام است و صدا ها بلند تر. به اتاقم که میرسم چشمم می افتد به خیال‌انگیز ترین و باصلابت ترین صامت تاریخ:کتاب هایم. لای آخرینی که داشتم میخواندمش را باز میکنم و اجازه میدهم موج های امنتیش به روحم جلا ببخشد. #ازین‌متنا

گمان میبردم مبرهن تر از مرگ زندگی باشد..

مشکل ما از اونجایی شروع شد که همه فکر میکردن منطقی ها (Xxtx ها) نباید احساس داشته باشن...

اقا یه چند تا عنصر نداریم به جدول تناوبی مون اضافه بشن؟✨

دلش چنین می‌خواست، اما کو جرأت؟ این است آدمیزاد، دست کم دو گونه زندگانی می‌کند! یکی آن که هست و دیگری آن که می‌خواهد. محمود دولت آبادی

کسی که تو سراشیبی سقوطه نمیتونه فرد دیگه‌ای رو بالا بکشه..

سر کارم یه فضای بزرگی هست که ضایعات فلزی و آهن‌آلات توش ریخته و روی هم تلنبار شده و معمولاً کلاغ‌ها می‌رن می‌شینن روشون و اطرافش صدای قارقار میاد. هر روز که از کنارش رد می‌شم، زندگی‌م تبدیل به یه داستان آخرالزمانی می‌شه، و هر روز برای چند ثانیه، سقوط و پایان بشریت رو حس می‌کنم. *پیپرکات* @farsitweets

وای. یه دفعه دم غروب رفتیم پارک حجاب. بعد اونجا هر سی‌ثانیه یه کلاغ رو یه گربه‌هه شکار میکرد. بقیه‌شون میترسیدن غار غار کنان دور میشدن تا سری بعد. چون نور خورشید داشت میرفت کلاغا سیاه تر شده بودن و یه فضای وهم‌آلودی داشت کلا.

طلب تو، از خودت باشد. تو بیش از آنچه گمان می‌کنی، زمینه‌ی پریدن داری. بال تو همان اندیشه‌ایست که میپروانی. دنیا چیزی به تو بدهکار نیست؛ که حتی اگر باشد، نخواهد پرداخت‌. تنها به خود تکیه کن و بپر. #ازین‌متنا

توت فرنگی نخرید از یه مغازه محقر و وقتی که لباستون تمیزه (از نصایح پوآرو)

وای هستینگز یکم لوسه توی هر کتاب رو میبینین هی میگه: اره پوآرو این حرفو زد من از دستش ناراحت شدم. خب بابا تو که میدونی قصدش چیه...

سلام، شبتون بخیر🌺 یک تقدیمی جالب که برای دریافتش فقط کافیه این پیام رو فور کنید و یکی از گستره های رنگی بالا رو انتخاب کنید و بعد از اون سه کلمه به انتخاب خودتون بگین و در نهایت هم یک ویژگی رفتاری یا ظاهری🌺 محض احتیاط نشانی هم از خودتون بذارید. (برای مثال: گل، پیکنیک، نقطه و موهای فرفری)