هدایت شده از بی نهایت
دمغ و بیحوصله، افسار اسب را گرفته بود تا امام برگردد.
مرد مسافر، حال و روزش را که دید، گفت «من به جای تو غلامیِ امام را میکنم، در عوض همهی مال و اموالم برای تو!»
غلام دوید سمت مسجد «میدانم بدِ من را نمیخواهید؛ اگر یک شانس بزرگ بیاورم برای پولدار شدن، شما میگذارید؟»
امام جعفر صادق علیهالسلام خندید «اگر میخواهی، برو تا به جایت آن مرد خراسانی بیاید؛ ولی همینقدر بگویم که در قیامت، پیامبر به نور پروردگار چنگ میزند، علی علیهالسلام به نور پیامبر، ما ائمه به علی علیهالسلام، و شیعیان و خدمتگزارانمان، به ما.»
سرحال و شاداب، افسار اسب را گرفت تا امام برگردد.
📚 در محضر آفتاب
✍🏻 شبنم غفاری حسینی
قبل شروع سال تحصیلی برای اینکه امسال موفق باشید و در آینده با علمتون بتونین باعث افتخار کشورمون و اسلام بشید به پیامبر(ص) و امام صادق(ع) توسل کنید.
ببینید خدا چقدر دوستمون داره قبل مهر این روز بزرگه😉
``𝑲𝒊𝒎𝒔𝒐𝒑𝒉𝒊𝒂``
شماها وایب شخصیت سهراب ِاز سرنوشت رو میدید: @SADLAR @mahda_84 @parvaneh_haa @chem_philos @samgony_m
لوبی داداش دستت طلا،
شیشم اینا ازین سریال خوشم میومد.
``𝑲𝒊𝒎𝒔𝒐𝒑𝒉𝒊𝒂``
بریم برای تالیف دفترچه چگونه قوانین را زیر پا بگذاریم. طبیعیه که خود من در زیر پا گداشتن قوانین هیچ
البته اینم در نظر بگیریم که پیشرفت داشته، عادلانه قضاوت کنیم.
``𝑲𝒊𝒎𝒔𝒐𝒑𝒉𝒊𝒂``
البته اینم در نظر بگیریم که پیشرفت داشته، عادلانه قضاوت کنیم.
من فقط در برابر مامانم حرف گوش کنم