eitaa logo
چـِریٖـکـ رُمـٰانـْ📓🇵🇸
606 دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
1.1هزار ویدیو
6 فایل
رمان های من، ساجده:))) #رمان_فرمانده_بداخلاق💦🌧 #رمان_آن‌سوی‌مرزهای‌عاشقی🌹🤍 تحت فعالیت نویسنده💚🍀 ناشناسمون شنوای حرفاتون🙃 https://daigo.ir/secret/5781282319 منم اینجام🥲: @mottaham_13 |کپی از رمان ها ممنوع، سایر موارد آزاد| تولد: ¹⁴⁰²/¹/⁹
مشاهده در ایتا
دانلود
🟢 چه زیبا گفت : 🟢 دیروز از هر چه بود گذشتیم و امروز از هر چه بودیم گذشتیم ... 🟢 آنجا پشت خاکریز بودیم و اینجا در پناه میز... 🟢 دیروز دنبال گمنامی بودیم و امروز تلاش می کنیم ناممان گم نشود ... 🟢 جبهه بوی ایمان میداد و اینجا ایمانمان بو می دهد ... 🟢 آنجا روی درب اطاقمان می نوشتیم : یا حسین فرماندهی از آن توست، اینجا می نویسیم بدون هماهنگی وارد نشوید ... 🟢 الهی نصیرمان باش تا بصیر گردیم 🟢 و بصیرمان کن تا از مسیر بر نگردیم و آزادمان کن تا اسیر نگردیم . جملات زیبا و منتسب به .
موقع عصبانيت حواستون باشه باكی و چجوری دارين حرف ميزنيد! همه چيز حل ميشه و حالتون خوب ميشه اما يه حرفايی،يه لحنايی هيچوقت از دل طرف مقابل پاك نميشه
مےگفت:‌هروقت ، دلت‌برا؎امـآم‌زمآنت‌تــَنـــگ‌شد، زیآرت‌آل‌یـــآسین‌بخون؛ انگارامآمت‌داره باهآت‌حرف‌مےزنہ..!🥲🌱 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
https://daigo.ir/secret/228669160 سلام، بابت دیروز معذرت 😔میدونید دیگه سرماخوردگیه و.... آره🤧🤦🏻‍♀️ امروز پارت جبرانی داریم.... از رمان سـالی هم پارت خواهم گذاشت🥲🤝🏻
از لحاظ‌ روحی‌ نیاز دارم‌ امام‌ حسین‌ (علیه‌السلام) صدام‌ کنه‌ بگه پاشو بیا کربلا ببینم‌ باز با خودت‌ چیکار کردی :)💔
آنچہ‌خوبان‌همہ‌دارندتویکجاداࢪۍ بی‌سبب‌نیست‌ڪہ‌دࢪڪنج‌دلم‌جاداࢪۍ🫀 ‹ 
من گرفتارِ همان دردم که درمانش تویی      ساکنِ ویرانه ای هستم که دربانش تویی بر خلافِ برگ های خیسِ باران خورده ام        من همان ابرِ بهارانم که بارانش تویی هر کسی با خاطرات خوب و بد سر میکند      سردِ سردم مثلِ پاییزی که آبانش تویی پرسه میزد یک نفر در کوچه های شهر عشق     خوش به حالِ هر کسی که ماه تابانش تویی....✨
یہ‌سلام‌بدیم‌بہ‌ آقامون‌صاحب‌الزمان🌱"! السَّلامُ‌علیڪَ‌یابقیَّةَ‌اللّٰہ یااباصالحَ‌المَهدے‌یاخلیفةَالرَّحمن ویاشریڪَ‌القرآن ایُّهاالاِمامَ‌الاِنسُ‌والجّانّ‌سیِّدے ومَولاےالاَمان‌الاَمان . . :)💚
نگرانی را از خود دور کنید، ایمان داشته باشید که زمان حلال مشکلات است، در زندگی با امید زندگی کنید و اجازه دهید انرژی های مثبت وجودتان آزاد شود، نگذارید امواج منفی، قدرت فکر و اراده و پشتکار شما را مسدود کند💚
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام و نور🥲✨ بله شاهد صحبت آقا حامد درباره خط قرمز هاشون هستیم😌☝🏻 ــ بچه ها حس میکنم الان حامد و بابای رها دعواشون میشه کارشون به کتک کاری میکشه😐💔 +خب به نظرتون ته این ماجرا چی میشه؟ میشنوم😁👇🏻 https://daigo.ir/secret/228669160
1-کارمند😐😂 2-سلام بر شما لطف دارید ب بنده😅 ادامه رمان هیجان انگیزه و اتفاقات خوبی میوفته خیالتون راحت🙃 https://daigo.ir/secret/228669160
حقیقتش بنده از بچگی رمان، داستان کوتاه و شعر مینوشم ولی یه مدتی کلا ذوق نوشتنمو از دست دادم ولی بعد از چند سال دلم میخواست دوباره قلم دست بگیرم و بنویسم🥲 و اما ایده رمان فرمانده😅 ایده ش که خیلی مسخره به ذهنم رسید اصن یه چیزی😂😂 خب ما بهمن سال گذشته سفر بودیم و بعد در راه برگشت به یزد و کرمان هم رفتیم. کرمان بعد از اینکه سر مزار حاج قاسم عزیز رفتیم من خیلی حالم خوب نبود و توی ماشین تا برسیم خونه غرق شده بودم تو فکر و خیال (میگم طی یه سری اتفاقات مسخره، میخندید😐). و ذهنم گهگاهی سمت کتابایی که درباره حاج احمد متوسلیان خونده بودم هم میرفت و بعد همه چیز یهو قاطی شد و شخصیت حامد این وسط شکل گرفت😂(مدیونید بخندید بهم😂😑) و اسم فرمانده هم از اینجا اومد و اسمش رو احمد گذاشتم تا این که ایده از کجا اومد همیشه یادم بمونه😃😂😂💔 خلاصه که اره... 🤧😐😂 https://daigo.ir/secret/228669160
هدایت شده از یه دهه هشتادی
سلام وقتتون بخیر چون دیشب خیلی درخواست داشتید حکایت روز شهادت شهید زینال زاده رو بگم ،الان عرض میکنم و اما چرا الان؟! خواستم قبل از افطار تعریف کنم زمانی که میخونید با فشار و سختی روزه خونده بشه تمام داستان از زبون خودم هست پس لطفاً کپی نکنید و اگر دوست داشتید فور کنید🌱
ان‌شاءالله یکی از اتفاق‌های خوب سال ۱۴۰۳:( سفر کربلاتون باشه:(🤍✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا