eitaa logo
چشماتُ ببند :)
2هزار دنبال‌کننده
300 عکس
101 ویدیو
2 فایل
خداوند فرشته‌ای دارد؛ که هر روز بانگ میزند: بزایید برای مُردن! فراهم آورید برای نابود‌شدن و بسازید برای ویران شدن.... نهج البلاغه حکمت ۱۳۲ #عادت‌کنیدکه‌عادت‌نکنید. @az_del_bego گروه جهادیمون :) @sabeqon تبادل نه! چون دل ها رو نمیشه تبادل کرد :)
مشاهده در ایتا
دانلود
ما معبودهايى داريم كه حركت‌ها و حالت‌هاى ما را كم و زياد مى‌كنند و در ما اثر مى‌گذارند.به ما اميد مى‌دهند و يا ما را مى‌ترسانند،شاد مى‌كنند و يا اندوهگين مى‌سازنند.خسته مى‌كنند و يا به شور و شوق مى‌كشانند. مرحله‌ى اول،مرحله‌ى فكر است و شناخت اين معبودها.آنچه كه در ما اثر مى‌گذارد و ما را به راه مى‌اندازد،بايد اينها را مشخص كرد و نوشت. پول،عنوان،زيبايى‌ها،قدرت‌ها،تشويق‌ها و تهديدها و هزار عامل ديگر در ما مؤثر هستند. کتاب صراط، صفحه 47
بنى‌اسراييل قوم موسى، هنگامى كه خواستند تا در شهرها جاى بگيرند و شنيدند كه بايد با اين قدرت‌هاى مسلّط‍‌ بجنگند و با آن‌ها درگير شوند، كنار كشيدند و به موسى گفتند: «فَاذْهَب انْتَ‌ وَ رَبُّكَ‌ فَقاتِلا انّا هيهنا قاعِدُونَ‌»، تو با خداى خودت برويد؛ پس بجنگيد، ما در همين جا نشسته‌ايم! راستى، چه كسى بايد ضعف‌هايش و كسرى‌هايش تأمين شود و تقويت شود؟ چه كسى بايد در فاصله‌ى تولّد و مرگ،به رشد و كمالش برسد؟ چه كسى بايد ترس و بخل و ضعف را از دل و دستش بتكاند؟ اين‌ها مى‌گويند ما در همين جا در كنار اين همه ضعف و ذلّت مى‌نشينيم، تو و خداى خودت كارها را عهده‌دار شويد! آيا اين حرف، معقول و منطقى و درست و به جاست‌؟ هيچ‌گاه خدا،باج بى‌كارى و تنبلى ما را نمى‌دهد! کتاب نامه های بلوغ صفحه ۱۰۷
چشماتُ ببند :)
دلا دیوانه شو... #بایددیوانه_شد
انسانِ طبیعی، انسانی است که طبیعی نباشد؛ انسانی است که طبیعت هایش را کنترل کرده و فراتر رفته است. انسانی که در روانشناسی نرمال هست اصلا با انسان دینی قابل تطابق نیست!
ما تا كاه هستيم، با يک نسيم با يک فوت از دهان كودكى، زيرورو مى‌شويم و خوشحال مى‌شويم و خشم مى‌گيريم و مى‌ترسيم و اميد مى‌بنديم. با يک سلام باد مى‌كنيم و با يک بى‌توجهى پلاسيده مى‌شويم و دق مى‌آوريم. ما كه خود را نشناخته‌ايم، از تمام عمر خود به چند تا خانه و ماشين و ثروت و اعتبار و شهرت دلخوشيم و قانعيم. در حالى كه تمام آنچه كه در يک عمر به‌دست مى‌آوريم، سود يک لحظۀ ماست. ما حتى در يک لحظه مى‌توانيم از تمام دنيا و حتى از تمام بهشت بيشتر كار كنيم و مى‌توانيم از هستى به رضوان هست‌آفرين برسيم؛ كه رضوان او از همۀ اين‌ها بزرگ‌تر است. کتاب مسئولیت و سازندگی، ص۱۹۰
دنيا عشرتكده و آخور و خوابگاه نيست، كه كلاس و كوره و راه است. كلاسى است كه مى‌آموزد و كوره‌اى است كه مى‌سوزاند و خالص مى‌كند و راهى است كه در خود نگاه نمى‌دارد و آرام نمى‌گذارد. کتاب نامه های بلوغ صفحه ۱۱۵
هنگامی که تو تمام می شوی و نیست می شوی و به عجز می رسی، تازه شروع قدرت است و اوج نیرومندی و آغاز هستی، که فنا شرط بقاست. وقتی دیوار وجود تو در هم می ریزد، آن وقت با توانی دیگر راه می افتی، که تمام فشارها به همین خاطر بود که این دیوارها بشکند و تو به این وسعت راه یابی و اینجاست که در ناامیدی امید است و آنجا که ناامیدتری، امیدوارتر خواهی شد. کتاب صراط، ص 150
مؤمن لذّت مى‌برد و عميق‌ترين لذّت‌ها را مى‌برد به شرط‍‌ آن‌كه به تمامى وجودش برسد و به تمامى نيازهايش فكر كند؛ و گرنه مثل كسى مى‌ماند كه سرش را پوشانده، ولى پاهايش را رها كرده و يا غذا برداشته و از تشنگى به مرگ رسيده يا مثل ماشينى مى‌ماند كه از بنزين پر شده و شيشه‌ها و چراغ‌هايش روبه‌ راه گشته، ولى چرخ‌هايش سوراخ مانده و از كار افتاده است. تو سعى كن امير دنيا باشى، نه اسير آن. اگر بخواهى امير باشى و در باتلاق نمانى،بايد هدف را فراموش نكنى و از حركت چشم نپوشى. بايد سنگ راه ديگران نباشى و گرد و خاك بلند نكنى. کتاب نامه های بلوغ صفحه۱۳۳
چشماتُ ببند :)
بخشی از صحبت‌های آقای قرائتی درباره حجاب #پیشنهاد_ادمین
ما هميشه يك نوع برخورد داريم، در حالى ‏كه مشكلات متنوع ‏اند، حرف ‏ها متنوع ‏اند، مكرها متنوع ‏اند. ولى حرف ‏هاى ما، كارهاى ما همه يك جور و قابل پيش بينى است. حتى دوست را خسته مى ‏كند تا چه رسد به دشمن كه او را مى ‏خنداند. کتاب مشکلات حکومت دینی، صفحه ۲۱۰
اینهايى كه به وسعت غيب روى آورده ‏اند ديگر مرگ و زندگى حالت تقاطع ندارد، كه مرگ ادامه زندگى و معناى زندگى است.
پادشاهی برفراز قصرش و هنگام دیده بانی ازقلمرو وسیع وغنی حکومتش به وزیرش گفت:چه قدر خوب بود اگر دنیا می ماند و جدا نمیشد . وزیر آگاهش جواب داد: اگر دنیا از دیگران جدا نشده بود، به تو نمیرسید و در دست همان ها میماند. خوبی دنیا در این نیست که با ما بماند؛ خوبی ما دراین است که از دنیا برداریم واز آن کام بستانیم. کتاب مسئولیت وسازندگی ؛ صفحه ۲۹۱