هدایت شده از یامهدی ادرکنی
خانمی در ماه رمضان دو دقیقه قبل از افطار وارد منزل خانواده همسرش شد داخل آشپز خانه نزد مادر شوهرش رفت و گفت میخواید کمکتون کنم؟☺️☺️
مادرشوهرش گفت آره اذان بگو😏😂😂😂
قابل توجه عروس خانوما ماه رمضان داره میرسه، زودتر برسین افطاری رو حداقل متلک نخورین از مادر شوهرتون 😂
پیشاپیش ماه رمضان مبارک 🌺🌸🌸
⚡️به کانال ما بپیوندید⚡️
join👇
@cheshmeh1
۱۸ اردیبهشت ۱۳۹۷
هدایت شده از رهپویان کمیل
چالش پروفایـلِ امــــام زمانے🌺🍃
🍃🌸نفر4⃣3⃣
بہ دو نفر جوایِـــز نفیسے اهداء مے شود😍
اسپانسرمون:
@Nersaa🍃
ارسال عکس و شرکت در چالش👇
http://eitaa.com/joinchat/3394568197Ca50f3c3b39
۴ تیر ۱۳۹۷
هدایت شده از 🕌 مطنا | مرکزطبنویناسلامی
ﮐﺪﻭﻣﺸﻮ ﻣﯿﺘﻮﻧﯾﺪ 3 ﺑﺎﺭ ﺗﻨﺪ ﺑﮕﯿﺪ؟😂
1. ﭼﯿﭙﺲ ﭼﺴﺐ ﺳﺲ
2. ﻟﻮﻟﻪ ﺭﻭ ﻟﻮﻟﻪ
3. ﯾﻪ ﯾﻮﯾﻮﯼِ ﯾﻪ ﯾﻮﺭﻭﯾﯽ
4. ﺁﺏ ﻟﻴﻤﻮ ﺁﺏ ﺁﺑﻠﻴﻤﻮ ﺁﺏ ﺁﻟﺒﺎﻟﻮ
5. ﺳﻪ ﺷﯿﺸﻪ ﺷﯿﺮ ﺳﻪ کیسه ﺳﯿﺮ
6. ﭼﻪ ﮊﺳﺖ ﺯﺷﺘﯽ
7. ﺷﻴﺦ ﺷﻤﺲ ﺍﻟﺪﻳﻦ , ﺷﺨﺺ ﺷﺎﺧﺼﻲ ﺑﻮﺩ
8. ﺳﭙﺮ ﺟﻠﻮ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﻋﻘﺒﯽ ﺧﻮﺭﺩ ﺑﻪ ﺳﭙﺮ ﻋﻘﺐ
ﻣﺎﺷﯿﻦ ﺟﻠﻮﯾﯽ
9. ﮐﺎﻧﺎﻝ ﮐﻮﻟﺮ ﺗﺎﻻﺭ ﺗﻮﻧﻞ
10. ﺭﻳﻠﻪ ﺭﻭ ﺭﻭﻟﻪ ﺭﻭﻟﻪ ﺭﻭ ﺭيله
و اما این
“ سرشیرِ سِرکه سیری ۳۰ شاهی”
😂 @i_Bekhandim 🐒
۱۲ خرداد ۱۳۹۸
♥️ᭂ✾ٖٖٖٖٓुؔ
♥️
دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند
واندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند
بیخود از شعشعهٔ پرتو ذاتم کردند
باده از جام تجلیّ صفاتم دادند
چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی
آن شب قدر که این تازه براتم دادند
بعد ازین روی من و آینهٔ وصف جمال
که در آنجا خبر از جلوهٔ ذاتم دادند
من اگر کام روا گشتم و خوشدل چه عجب
مستحق بودم و اینها بزکاتم دادند
هاتف آنروز بمن مژدهٔ این دولت داد
که بدان جور و جفا صبر و ثباتم دادند
این همه شهد و شکر کز سخنم میریزد
اجر صبریست کزان شاخ نباتم دادند
همّت حافظ و انفاس سحرخیزان بود
که ز بند غم ایّام نجاتم دادند
#حضرت_حافظ
࿐ྀུ༅࿇༅჻ᭂ✾ٖٖٖٖٓुؔ•♥️ᭂ✾ٖٖٖٖٓुؔ
۲۰ بهمن ۱۴۰۱
باعشق توشد شعر غزلخانه ی احساس
پرپر ز نگاهت پِرِ پروانه ی احساس
دل شد بلمی غرق در امواج نگاهت
در ساحل دریای تو دیوانه ی احساس
تا جام می از گوشه ی لبخند تو گل کرد
هرخنده ی مستانه شدافسانه ی احساس
از شهد لبانت دو سه پیمانه چه پرشد
در کوی تو سرگشته و دیوانه ی احساس
تا موی تو پیچید چو پیچک به تن من
دستان من و موی تو و شانه ی احساس
بازیچه ی طوفان چو شدآن زلف سیاهت
چون چتر بیفتاد به سر شانه ی احساس
شد خال سیاهت شب یلدای دل ما
اتراق کند درشب سامانه ی احساس
دیوانه شدم از لب و گیسو و رخ یار
خاقان به یقین رفت به ویرانه ی احساس
خاقان_کرمی
🌸🍃
۲۰ بهمن ۱۴۰۱
آه از عاشق شدن مارا که رسوا کرده است
در میان عاشقان همچون زلیخاکرده است
یوسف شیرین لب مژگان سیاه ماه روی
در میان دلبران با ما که بد تا کرده است
روز را سر میکنم تا شب بیاید باز شب...
سوختم درآتش عشقی که برپا کرده است
کاش یک روزی ورق برگرددو عاشق شود
آشکارا بیند آن ظلمی که با ما کرده است
۲۰ بهمن ۱۴۰۱
گاهی شرار شرم و گاهی شور شیدایی است
این آتش از هر سر که برخیزد تماشایی است
دریا اگر سر می زند بر سنگ حق دارد
تنها دوای درد عاشق ناشکیبایی است
#فاضل_نظری
۲۰ بهمن ۱۴۰۱
ناﺯ ﺁﻥ ﺍﺧﻤﺖ ﮐﻪ ﻭﻗﺘﯽ ﻟﺐ ﺯ ﻟﺐ ﻭﺍ ﻣﯽ ﮐﻨﯽ
ﮔﻮﺵ ﺷﯿﻄﺎﻥ ﻛﺮ ﻋﺠﺐ، ﺁﺷﻮﺏ ﺑﺮ ﭘﺎ ﻣﯽ ﮐﻨﯽ
ﯾﺎ ﺑﻪ ﻭﻗﺖ ﺻﺤﺒﺖ ﺍﺯ ﺗﻬﺪﯾﺪِ ﺭﺳﻮﺍ ﮐﺮﺩﻧﺖ
ﻧﺎﺯ ﺗﻬﺪﯾﺪﺕ ﮐﻪ ﻫﯽ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﻭ ﻓﺮﺩﺍ ﻣﯽ ﮐﻨﯽ
ﻣﻦ ﮐﻪ ﮔﻔﺘﻢ ﺍﺧﻢ ﮐﻤﺘﺮ ﻛﻦ ﺩﻟﻢ ﺳَﺮ ﻣﯽ ﺭﻭﺩ
ﮐﺎﺵ ﻣﯽ ﺩﯾﺪﯼ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺍﺧﻤﺖ ﭼﻪ ﻏﻮﻏﺎ ﻣﯽ ﮐﻨﯽ
ﺩﻟﺒﺮﯼ ﺑﺎ ﻫﺮ ﻗﺪﺭ ﺍﺧﻤﺖ، ﻧﮕﻮ ﺍﯾﻦ ﻃﻮﺭ ﻧﯿﺴﺖ
ﯾﺎﺱ ﺍﻓﺸﺎﻧﯽ ﻣﻌﻄّﺮ، ﮔﺮ ﭼﻪ ﺣﺎﺷﺎ ﻣﯽ ﮐﻨﯽ
ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻣﻦ ﻫﺴﺘﻢ ﻭ ﻣﻬﻤﺎﻧﯽ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﻭ ﺗﻮ
ﯾﮏ ﻧﻔﺲ ﺍﺯ ﻋﻤﻖ ﺍﯾﻦ ﺣﺲ ﺭﺍ ﺗﻤﺎﺷﺎ ﻣﯽکنی
❤️🌹❤️
۲۰ بهمن ۱۴۰۱
🌷🦋🌷
در شڪار معرفت
با عشق پیمان بستہایم
درمیان عاشقان
ما عاشق دل خستہایم
درجواب بی وفائے
مهربانے ڪردهایم
مهربانے را بہ رسمِ
معرفت طِے ڪردهایم🌷🦋🌷
.
۲۰ بهمن ۱۴۰۱
۲۰ بهمن ۱۴۰۱
🌷🦋🌷
غزلم قهر نکن،من که غزل خوانِ تواَم
من که تا صبحدمان سخت نگهبانِ تواَم
تو بیا لحظه ی بی رنگ مرا رنگین کن
تا سحر رقص کنان لاله ی خندانِ تواَم
تا که دریا به خروش و دل تن ها به سکوت
منم آن آب روان، قطره ی بارانِ تواَم
چون به فردا غزل از خاطره ی خون دارم
چشمه ی آتشم و اشکِ فراوانِ تواَم
دلم از غصّه گرفته ست ترا دارم و بس
سر پناهِ منی و دست به دامانِ تواَم
غزلم حوصله ی قصّه ندارم دیگر
آب از سر برود صخره ی پنهانِ تواَم
۲۰ بهمن ۱۴۰۱
محتاط باشیم، در سرزنش و قضاوت ڪردن دیگران...
وقتے نه از دیروز او خبر داریم نه از فرداے خودمان....🦋🦋
💕💕💕💕
۲۰ بهمن ۱۴۰۱