✅👈مراقبتهای ویژه
🎤👈 حاج آقا حیدری
💠 استاد صفایی رحمة الله علیه میگفت: روزهای اول انقلاب در محله ما میوه فروشی بود که ده کیلو میوه را از او به ده تومان میخریدم.
💠 یکبار به ذهنم آمد که اگر او نبود چه میشد⁉️
💠 به دلیل همین حدیث نفس؛ که نشان از امید به او و ترس های غیرالهی داشت، تا چهار سال از او خرید نکردم.
📚 مشهور آسمان، ص ۱۹۵
🆔 کانال👈 https://eitaa.com/cheshmeyejarie
🎤👈 حاج آقا حیدری
❇️ استاد صفایی رحمة الله علیه گاه جملهای کوچک و بسیار مختصر میگفتند که در شنونده تأثیر معجزه آسایی داشت.
❇️ در نشستی خودمانی پذیرایی کننده ظرفی شربت آورد و شیخ به میزبان گفت: آخ که چقدر ما را دل شاد و خوشحال کردی.
❇️ میزبان، که اصالتا عرب بود و به تعارفات ایرانی خیلی آشنا نبود، با لهجه خودش و با شگفتی گفت: شما از یک شربت خوشحال شدی⁉️
❇️ استاد گفتند: چه کنیم دلهای ما کوچک است و با همین خرده ریزهها مسرور میشود.
📚 مشهور آسمان ص ۵۰
🆔 کانال👈 https://eitaa.com/cheshmeyejarie
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅👈 جرقههای کوچک
✅👈 دعوت حادثهها
🆔 کانال👈 https://eitaa.com/cheshmeyejarie
✅👈 حاج آقا پورسید آقایی
🔶 با استاد صفایی رحمة الله علیه از حرم امام رضا علیه السلام بیرون میآمدیم، گفتند: حقیقتاً آدمی در حرم أهل بیت علیهم السلام زیر بارش بی امان فضل الهی پاک میشود.
🔶 همانطور که جسم ما کثیف میشود و نیاز به شستشو و حمام دارد، دل و روح ما هم کثیف میشود. «حرم تطهیرگاه قلب و روح انسان است».
📚 حکایتها و هدایتها، ص ۲۲
🆔 کانال👈 https://eitaa.com/cheshmeyejarie
✅👈 درك فاصلهها
💠 هنگامى كه احساس مىكنى، بيشتر از اينكه دارى مىتوانى به دست بياورى ديگر آرام نمىگيرى، حركت مىكنى. درك مبهم از نيازها آغازگر جنبش و تلاش توست.
💠 آن روستايى كه به خاطر تنگدستى به شهر آمده و پيش اربابى به كار مشغول شده بود در برابر روزى چند تومان حاضر است كثافت فرزندان ارباب را با دست پاك كند و دعاگو هم باشد، هر چه ثروت ارباب را نشانش بدهى، هيچ گامى برنمىدارد و از دعاگويى هم دستبردار نيست.
💠 چرا كه مىبيند در ده نانش به باد رفته بود و آبش در خشكى نشسته بود و امروز روزى 20 تومان هم ذخيره مىكند و در ميان همشهرىهاى ديگر يك سر و گردن هم بالاتر است.
💠 اما اگر برايش بگويى كه فلان ارباب روزى چند بيشتر مىدهد و چه قدر محبت مىكند و يا برايش بگويى كه بابا خودِ ارباب وقتى از ده آمده بود و از گرد راه رسيده بود، آه نداشت كه با ناله سودا كند.
💠 از تو بيچارهتر بود و كار كرده و به اين همه رسيده و ديگر آرام نمىگيرد؛ چون مىفهمد بيشتر از اين مىتواند داشته باشد و مىفهمد ميان آنچه كه دارد و آنچه مىتواند داشته باشد، فاصله است و مىفهمد كه مىتواند اين فاصله را طى كند.
📚 انتظار، ص ۲۵
🆔 کانال👈 https://eitaa.com/cheshmeyejarie
✅ استادم بارها مرا نصحيت مىكرد كه جايى خودم را گرو نگذارم و مطلع شده بود كه ضامن كسى شدهام.
✅ اين روايت را تذكر دادند كه «الضِّمانَةُ غَرامَةٌ». ضمانت غرامت است، غصه است.
✅ گفتم با توجه به همين مسئله اقدام كردهام؛ چون بايد حساب كرد كه چه كسى غرامت را بهتر مىتواند تحمل كند. و چه كسى تواناتر است.
✅ من اگر به اين خاطر به زندان هم بيفتم، هيچ باكم نمىشود و نظام كارم از هم نمىپاشد در حالى كه آن طرف چه بسا به جنون برسد و يا قبرستان نقب بزند. و يا شيرازهى زندگيش از هم بپاشد.
📚 انتظار، ص ۱۲۲
🆔 کانال👈 https://eitaa.com/cheshmeyejarie
✅ اگر تو به اندازهای که به اتاقها و دستشوییهایت میرسی، به دلت و به خودت سر میکشیدی، دل تو و سینهی تو، طور سینا بود!
📚 نامههای بلوغ، ص ۱۶
🆔 کانال👈 https://eitaa.com/cheshmeyejarie
✅👈 عامل قوّت در عبادت
💠 آدمى وقتى بداند كه چه كسى به او دستور داده است، به همان اندازهاى كه آن شخص برايش ارزش داشته باشد، به همان اندازه نسبت به خواستهى او فعّال مىشود و در انسان انگيزه ايجاد مىشود.
💠 من براى كسانى كه حرمتى قائل بودم و برايم عزيز بودند، قبل از اينكه نگاهشان به سمتى برود، در من انگيزه ايجاد مىشد كه به آن سمت بروم.
💠 يكى از بزرگان نقل مىكند كه شبى براى عبادت در كنار مسجد سهله بودم. ديدم جلوى محراب، درويشى با موهاى بلند و ژوليده مشغول عبادت است. تا صبح ناليد و مضامينى از دعايى را مىخواند كه برايم تازگى داشت.
💠 متحير ماندم. يك درويش و اين همه دقّت و اطلاع! نزديك صبح خاموش شد و رفت. صبح خادم برايم سماور و چاى آورد. پرسيدم اين درويش كيست؟ گفت: درويشى اينجا نيست. گفتم: چرا. همان كسى كه ديشب در محراب بود.
💠 خادم گفت: او ميرزا خليل اللَّه كمرهاى است. گفتم: ميرزا خليل اللَّه كه استسقا (مرضى كه به خاطر وجود مشكل در كليهها، آب بدن يك جا جمع شده و اعضا متورم مىشود)گرفته و دوسال است كه از خانه تكان نمىخورد.
💠 خادم گفت: الآن در حجره است و روز كه مىشود، اصلًا نمىتواند تكان بخورد. آن بزرگ گفت آمدم و ديدم كه بدنش به قدرى ورم كرده كه اصلًا دستش را نمىتواند حركت بدهد، ولى وقتى كه شب مىشود، از جا بلند مىشود و براى عبادت به مسجد مىآيد.
💠 اين قوّت در عبادت است. عظمت محبوب و معبود، چنان انگيزهاى در تو ايجاد مىكند كه تو همهى دردها را فراموش مىكنى. توجه به عظمت دوست، تو را تحقير مىكند و به خوبىهايت نگاه نمىكنى، مزد نمىخواهى و حتّى شرمندهاى.
📚 شرحى بر دعاهاى روزانه حضرت زهرا، ص ۶٠
🆔 کانال👈 https://eitaa.com/cheshmeyejarie
✅👈 توجه به آثار عمل و قرب محبوب
🔶 شناخت و معرفت به آثار عبادت و عمل و محبّت نسبت به معبود، در قوّت عمل مؤثّر است، همان طور كه عكسش، توقّع از معبود و خشم و خستگى از او باعث ترك عبادت مىشود.
🔶 در تاريخ آوردهاند كه شخصى به نام ذوالنمرة كه چهرهاى مانند پلنگ، رنگارنگ و پيسى گرفته داشت و از اصحاب رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و اهل صُفِّه محسوب مىشد، روزى نزد رسول خدا آمد و گفت كه واجبات خداوند چيست؟
🔶 حضرت همه را برايش شمردند. آن شخص گفت: من جز اين واجبات هيچ عمل ديگرى انجام نمىدهم. حضرت تبسّمى كردند و فرمودند: چرا؟ گفت: آخر اين چه قيافهاى است كه خداوند به من داده است؟
🔶 جبرئيل نازل شد و حضرت فرمودند: مىخواهى اين صورت را داشته باشى و اين رنج را تحمل كنى و براى تو اين درجات باشد؟ و به او نشان دادند. آن شخص گفت: راضى شدم.
🔶 گاهى هم توقّع آدم باعث مىشود كه عبادتش را رها سازد، همين كه يكى از خواستههايمان زمين مىخورد، از همهى خواستههاى خدا چشم مىپوشيم و توقّع داريم كه اگر يك دفعه صدايش زديم، اجابت كند و از اينكه خواسته و دعامان برآورده نشد، بر او مىشوريم و كمكم سست مىشويم. و اين از مكر شيطان است كه به تو القاء مىكند كه دعايت برآورده نشد، پس نخواه.
📚 شرحى بر دعاهاى روزانه حضرت زهرا، ص ۶۲
🆔 کانال👈 https://eitaa.com/cheshmeyejarie
✅👈 عمق بدون وسعت
🔷 در تاريخ از وحشى ( قاتل حضرت حمزه) نقل مىكنند كه پس از اسلام آوردنش دربارهى قتل حضرت حمزه توضيح داده بود كه من با سلاح تازهاى آشنا بودم و اين سلاح را مىخواستم دربارهى حضرت على علیه السلام و يا حضرت حمزه به كار بگيرم.
🔷 مدّتى در انتظار حضرت على علیه السلام ايستادم تا غافلگيرش كنم و او را از پشت بزنم، ولى او به تمامى اطراف نظر داشت و وسعت ديد او غافلگير كردنش را ميسّر نمىساخت.
🔷 امّا حمزه همچون تيرى در لشگر دشمن فرو مىرفت و به راحتى در جلوى من قرار مىگرفت و اين بود كه به شهادت رسيد.
🔷 و اين حقيقت را بايد احساس كنيم كه:«عمق بدون وسعت حاصلى ندارد و خطرساز هم هست».
📚 تقیّه، ص ۵۴
🆔 کانال👈 https://eitaa.com/cheshmeyejarie
✅👈 مقابله با متکبّر
💠 در روايت آمده:«شيطان در هيچ حالتى مثل سجده در رنج نيست. به همين خاطر سجدههاىتان را طولانى كنيد تا شيطان را كه متكبّر است، ذليل كنيد».
💠 متكبّر را با زير بار نرفتنش، با نقطهضعفش بشكنيد؛ چرا كه نقطهضعف شيطان، كبر است و معصوم به تو ياد مىدهد كه از همين كبر براى دور كردنش استفاده كنى.
💠 وقتى كه تو از اين متكبّر نشنيدى، غرورش به او اجازه نمىدهد تا دور و بَرِ تو پَرسه بزند. و اينجاست كه رهايت مىكند.
📚 فوز سالک، ص ۱٠۲
🆔 کانال👈 https://eitaa.com/cheshmeyejarie
🔶 هنگامى كه يك اقليت مىخواهد در برابر اكثريت بايستد و حتّى آن را به دست بگيرد و رهبرى كند. چه راهى جز تقيّه خواهد داشت؟
🔶 يك جامعه كليدها و پايههايى دارد، هنگامى كه اين اركان و مفاتيح را به دست آوردى، حركت آن جامعه را كنترل كردهاى.
🔶 ما مىبينيم كه صهيونيستها اقليتى از اقليت يهود هستند و امروز مسلط بر اوضاع ابرقدرتها هم شدهاند؛ چون آنها حساب كردند با اين جمعيت كم و اين نفرت عظيم، چارهاى جز اين ندارند كه پستها و مواضع قدرت را شناسايى كنند.
🔶 و اين بود كه تمامى پستها و كيدهاى قدرت جهان را درنظر گرفتند و فرزندان خود را براى تسخير آن تربيت كردند و در نتيجه كار به آنجا رسيد كه اگر تو در تهران مىخواستى ديوار منزلت را خراب كنى نمىتوانستى اما آنها زمينهاى بزرگ را شهرك مىكردند و دور تهران را ديوار مىكشيدند و كسى در برابرشان نبود. چرا؟
🔶 چون پستها و كليدها را تسخير كرده بودند و هماهنگ و حساب شده پيش رفته بودند. در حالى كه تو تنها بودى و كسى نداشتى و اگر كسى هم داشتى در يك اداره بود و در برابر كارشكنى ادارات ديگر قرار مىگرفتى.
🔶 تو در مملكت خود ذليل بودى و آنها بر جهان مسلط شده بودند و شبكههاى جاسوسى و تبليغاتى و پليسى و علمى و ادارى دنيا را به دست گرفته بودند.
🔶 اگر يك اقليت بخواهد صدقه جمع آورى كند و دريوزگى كند و بر در ارباب بىمروت دنيا بنشيند جز استخوان ليسيده چيزى به دست نمىآورد. و ناچار يا بايد به ذلت تن بدهد و يا با ذلت درگير شود و ذليلتر بميرد.
🔶 و يا پستها را در نظر بگيرد و افراد كم خرد را در جايگاههاى حساب شده به كار بگمارد. و اين راه سوم، راهى است كه با انتخاب و محاسبه و يا پس از تجربهها و عبرتها به آن روى خواهند آورد. و به زندگى مسلط و بهتر خواهند رسيد.
📚 تقیّه، ص ۱٠۱
🆔 کانال👈 https://eitaa.com/cheshmeyejarie
💠 در كلام كوتاهى از حضرت رضا علیه السلام نكتهاى است كه بايد شعور و غيرت را بلرزاند و حركت بدهد. حضرت به على بن شعيب مىفرمايد:«يابن شُعَيْب ارَايْتَ مَنْ احْسَن النّاسِ عيشةً»؛ پسر شعيب مىدانى چه كسى زندگى بهتر را دارد؟
💠 در برابر اين سؤال هر كس جوابى خواهد داشت. چه در بعد مادى و چه معنوى، زندگى بهتر زندگى همراه ايمان، همراه رضا، همراه يقين، همراه قرب خداست. و يا اينكه بهتر در اطاعت و تقوى و اجابت دستور حق است و يا اين كه زندگى بهتر در ثروت زياد و قدرت زياد و لذت زياد و ... است.
💠 حضرت به هيچ كدام از اين دو گونه جواب نمىپردازد و پس از واگذارى شعيب و اينكه شما آگاهتريد مىفرمايد:«مَنْ حَسُنَ عَيْشُ النَّاسِ فى عَيْشِهِ». زندگى بهتر زندگى كسانى است كه ديگران، در زندگى آنها به خوبى رسيدهاند و خوبى ديگران در باغ دستهاى آنها روييده است.
💠 زندگى مادى و معنوى تو اگر با توليد و تكثير تو همراه نباشد بر تو وبال مىشود. در زندگى مادى اگر تو بهترينها را براى خودت جمع كنى و لذت و قدرت و ثروت را براى خودت بخواهى و به ديگران نرسى و پول را نپاشى و پخش نكنى، حتما منتظر باش كه حسادتها و دشمنىها و چشمها و دستها در آشكار و پنهان، مزاحمت بشوند. و از دست و دل و دماغت بيرون بياورند، كه تا پول را نپاشى و نكارى پولى برداشت نمىكنى.
💠 و در زندگى معنوى هم اگر تو در خوبى خودت غرق بشوى و ديگران در زندگى ايمانى و تقوايى و در يقين و رضا و قرب تو سهمى نگيرند و زندگى آنها در زندگى تو شكل نگيرد، حتما تو در غربت و تنهايى خودت محاصره خواهى شد و از دست خواهى رفت.
💠 هر تاجر يهودى سعى مىكرد كه شاگرد خودش را تاجرى مسلط بار بياورد و رموز و فنون را به او بياموزد. چيزى نمىگذشت كه بازار مسلمين مسخر همين يهوديان تازه پا مىشد كه در زندگى آنها زندگى ديگران شكل گرفته بود و از خوبى آنها ديگران هم به نوايى رسيده بودند.
💠 اما تاجر مسلمان شاگردانش را عقب نگه مىداشت كه رقيب آيندهاش نشوند و كنار مىگذاشت كه از دستش بيرون نروند و در نتيجه اين تاجر مسلمان از دو طرف محاصره مىشد از خارج در برابر رقيبهاى يهودى و از داخل در برابر كارشكنى شاگردش كه مىفهميد استاد كم او مىگذارد و زياد بارش مىكند.
💠 و اين بود كه زندگى بهتر مادى و يا معنوى را كسى مىبرد كه توليدى كرده بود و در تنهايى و غربت و در اقليت خود رمز تكثير و زايندگى وسازندگى راه يافته بود.
💠 و اين نقش تقيّه را شناخته بود كه با نيروى كم اگر پراكنده بشوى از پاى در مىآيى و جذب مىشوى اما اگر جمع شدى و مواضع و مفاتيح را شناختى و آرام به تسخير آن پرداختى جذب مىكنى و مسلط مىشوى و بر همانها كه در ظاهر ارباب تو بودند حكم مىرانى، چرا كه كليد درهاى بسته در دست توست. و بزنگاهها و مواضع قدرت مسخر توست.
📚 تقیّه، ص ۱٠۲
🆔 کانال👈 https://eitaa.com/cheshmeyejarie
✅👈 بذر نفرت و بیزاری
🔶 با قرآن، در مكتب و سپس در مدرسه روبرو شدم. استادى داشتيم سختگير كه سختگيرىها و فشارش ما را از قرآن و تعليمات دينى بيزار كرد.
🔶 اين فشار براى نفرت كافى بود، هر چند كه در جوى مذهبى و قرآنى بزرگ شده بوديم.
🔶 من خودم از اين فشار، تجربهها آموختم، كه ديگر تخم نفرت را اينگونه در دلها نريزم.
🔶 با يكى از استادها كه جوانى پُر شور و مذهبى بود بر خوردى داشتم. سخت خسته و درگير بود.
🔶با رئيس فرهنگ و ديگران كارش به ساواك كشيده بود؛ چون حاضر نشده بود كه انقلاب سفيد را درس بدهد و امتحان بگيرد.
🔶 به او گفتم از انقلاب سفيد درس بده و سختگيرى هم بكن و اگر مىتوانى مردودشان هم بكن؛ چون اين سختگيرى، بذر نفرت و بيزارى است.
🔶 گفتم: استادهاى تعليمات ما اين تجربه را به ما نشان دادند و با چوبهايى كه به ما زدند، ما را فرسنگها از قرآن جدا كردند.
📚 تطهیر با جاری قرآن، ج ۱ ص ۱۲
🆔👉@cheshmeyejarie
✅👈 طنز بزرگ
🔷 اين فرعون است كه مالك دلش نيست. فرزندها را كشته ولى موسى را خودش بزرگ مىكند. راستى اين طنز بزرگ تاريخ است.
🔷 و بزرگتر از اين طنز اينكه موسايى كه با دست فرعون از آب گرفته مىشود، هم او فرعون را در آب غرق مىكند.
🔷 راستى زيباست اين صحنه از زبونى و حقارت قدرتى كه ادعاى خدايى دارد ولى اينگونه ناخداست.
📚 تطهیر با جاری قرآن، ج ۱ ص ۵۳
🆔👉@cheshmeyejarie
✅👈 عبور از واسطهها
🔶 ساده دلى را ديدم كه به قرآن و به خدا اعتراض داشت مىگفت: مگر خدا نمىگويد از خود تعريف نكنيد؟ مگر نمىگويد منم نزنيد؟ پس چرا هر جاى قرآن را باز مىكنى او از خودش مىگويد كه چه كردهام و چه نكردهام و فقط از خودش دم مىزند؟!
🔶 گفتم ما از بس خودمان را پيچيدهايم و به بتها و حجابها چشم دوختهايم او مىخواهد خودش را نشان بدهد كه من هستم كه جلوه كردهام و تو هستى كه در جلوهها ماندهاى و آنها را بت ساختهاى و در آن محدودهها ماندهاى.
🔶 راه بيفت. اين شيرهاى آب، اگر منبعها نبودند آبى به تو نمىدادند و جز قرقر و باد گلو چيزى نداشتند و اين اوست كه منبعها را سرشار كرده است:«إنْ مِنْ شَىْءٍ الّا عِندنا خَزائِنُه»
🔶 كارى كه قرآن در رابطه با فكر ما دارد همين نكته است كه او را در تمامى بتهاى ما و حجابهاى ما نشان بدهد، كه تو با او پيوند بخورى و از محدودها بيرون بيايى.
📚 صراط، ص ۳۵
🆔👉@cheshmeyejarie
🔷 خدایی كه نياز شكم مرا و نفت و سماور و چاى امروز مرا از ميليونها سال پيش تهيه كرده، آيا نياز دل من و روح من را از من دريغ مىدارد؟ (📚 بشنو از نى، ص ۴۶)
🔷 خدايى كه نياز سماور امروز مرا از ميلياردها سال پيش تهيه كرده، نيازهاى عظيمتر مرا فراموش نمىكند. (📚 روش نقد، ج ۱ ص ۸۷)
🆔👉@cheshmeyejarie
✅👈 وسعت کفر
🔷 كفر با فرض عمل به تمام احكام و انكار يك حكم مُسَلَّم، امكان دارد و آرام نباشيم كه در كجا ايستادهايم و به چه ايمان داريم؛ چون ما از آنچه نداريم صدمه مىخوريم.
🔷 هنگامى كه سيل سدى را سوراخ مىكند، قسمتهاى ديگر آسيبى ندارند. سلامتِ قسمتهاى ديگر كارساز نيست و نبايد غرور بياورد؛ كه سد از قسمتهاى سست و از نقطه ضعفهايش مىشكند، نه از قسمتهاى محكم و مستحكمش.
🔷 هنگامى كه ماشين ما مىماند و يا بدن ما صدمه مىخورد، ما دارايىهايش و موجودىهايش را به رخ مىكشيم، در حالى كه ماشين از ندارىها ايستاده است، ما مغرور دارايىها هستيم.
🔷 ما از ايمانها صدمه نمىخوريم، از كفرهايمان بايد جستجو كنيم كه هيچ كافرى به تمامى دين كافر نيست و ما در همينجا مىلنگيم.
🔷 زن در برابر يك حكم مىايستد، مرد در برابر يك حكم، ثروتمند در برابر يك حكم، فقير در برابر يك حكم، جوان در برابر يك حكم، پير در برابر يك حكم، و اين طور نيست كه همه به همهى دين كافر باشند.
🔷 كفر وسعتى دارد كه با ايمانهاى ما هم گره مىخورد، چه بسا ايمان صبح را با كفر شب آلوده كنيم و ايمان شب را با كفر صبح بشكنيم.
📚 تطهیر با جاری قرآن ج ۱ ص ۲۸۹
🆔👉@cheshmeyejarie
✅👈 خوبی یا خوشی؟
💠 يك خوبى داريم و يك خوشى، تو كدامش را مىخواهى؟ خربزه براى مريض خوش است ولى خوب نيست. دارو براى او خوب است ولى خوش نيست. تو كدام را طالب هستى؟
💠 خوبى چيست؟ و براى رسيدن به خوبى بايد چه بكنى؟ خوبى آن است كه كمبودهاى مرا پر كند و كسرىهاى مرا جبران كند. به من بدهد، از من نگيرد.
💠 قرآن، هم خوبى را نشان مىدهد و هم راه رسيدنش را. براى رسيدن به خوبى بايد از خوشىها و محبوبها گذشت.
💠 «لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّون»؛ هيچگاه نيل به خوبىها پيدا نمىكنيد تا اينكه از محبوبها و عشقها بگذريد. براى رسيدن به خوبىها، از خوشىها مىگذرند.
📚 روش برداشت از قرآن، ص ۳٠
🆔👉@cheshmeyejarie
🔶 «وَ عَسَى أَن تَكْرَهُوا شَيْئاً وَ هُوَ خَيْرٌ لَّكُمْ»؛ بسا چيزى را نخواهيد و آن براى شما خوب باشد.
🔶 «وَ عَسَى أَن تُحِبُّوا شَيْئاً وَ هُوَ شَرٌّ لَّكُمْ»؛ بسا چيزى را دوست داشته باشيد و آن براى شما بد باشد؛ چون خوبى با خوشى متفاوت است.
🔶 دارو خوب است، مطابق نياز است ولى خوش نيست و خربزه براى مريض خوش است ولى خوب نيست و هلاك اوست.
📚 تطهیر با جاری قرآن، ج ۳ ص ۳۷۴
🆔👉@cheshmeyejarie
✅👈 روش تفكر و مطالعه
💠 ارديبهشت امسال با چند نفر از دوستان به ييلاقى كوهستانى رفته بوديم. كوه جالب بود و دوستان من مىخواستند از آن گلهاى قشنگ و آن سبزههاى مليح به سير و سلوكى هم برسند و صبحانه را با اين غذاى روحى تكميل كنند.
💠 يكى از آنها خيلى ساختگى، آمده بود (مثل معركه گيرها) كنار يك گل وحشى نشسته بود و سر تكان مىداد و لب وا مىچيد و مثلًا تفكر مىكرد كه جل الخالق، ببين خدا چه كرده و چه قدر زحمت كشيده است.
💠 او پس از اينكه خودش مقدارى مست مىشد، ديگران را به سر خمره مىطلبيد و آنها را دعوت مىكرد كه ببينيد چه رنگى! چه برگهايى! اصلًا چه خاصيتى! و بعد مرا حَكَم قرار مىداد كه لابد خيلى خاصيت دارد.
💠 من از آن همه تصنع خندهام گرفته بود. با اينكه از اين دلقكبازىها نفرت داشتم، فقط لبخند زدم و گفتم: تو با اين تفكرات عميقت آخر سر مىشوى يك گياه شناس و اگر موفق بشوى در همين حد مىمانى. اين تفكرها تو را به گياه نزديك مىكند و اين سير فكرى تو را تا همين حد پيش مىبرد نه بيشتر!
💠 چرت دوستم كاملًا پاره شد و با صميميت پرسيد: پس چگونه بايد فكر كنيم تا بيشتر پيش برويم و خدا را ببينيم؟
💠 گفتم: به اين مثال دقت كن. من و تو با هم مىآييم در منزلى كه تو در آنجا شبهايى را بيدار بودهاى و جامهاى لذتى را سر كشيدهاى. من و تو با هم مقدارى لباس را روى بند مىبينيم و اين گوشه هم كفشها و دمپايىهايى را مىبينيم و آن طرفتر هم تخت و فرش و وسائل ديگر را مىبينيم.
💠 گفتم: در اين صحنه من هر چه فكر مىكنيم، هرچه دمپايى را زير نظر بگيرم و آن را بشكافم، به كجا مىرسم؟ جز به چاههاى نفت و كارخانههاى پتروشيمى؟
همينطور هر جا لباسها را بررسى كنم، به چه چيز دست مىيابم؟ جز به سليقهها و ذوقها و هنرها؟ و هرچه تخت را زير و رو كنم، به چه چيز جالبى برمىخورم؟ جز خانهى موريانهها و يا جنگلها و باغها و باغبانها؟
💠 اين از من، اما تو! تو با هر نگاه، هزار خاطره در ذهنت زنده مىشود. از دمپايى به پاها و بدنها و قامتها و نازها مىرسى و از لباسها به محبتهايى پى مىبرى و از تخت چوبى خشن به لطافتها كوچ مىكنى.
💠 چرا؟ چون تو پيش از لباس، صاحب لباس را ديدهاى و بيش از خانه، با صاحبخانه بودهاى و انسها و بزمها و نوشانوشهايى داشتهاى. تو از لباس، قامت را مىبينى و لطافت را حس مىكنى و حتى زمزمههاى محبت را مىشنوى و در اين سطح است كه مىتوانى بگويى:
به صحرا بنگرم، صحرا ته بينم
به دريا بنگرم دريا ته بينم
به هرجا بنگرم كوه و در و دشت
نشان از قامت رعنا ته بينم
💠 در اين مرحله تو در هر جا، قامت را مىبينى نه لباس را. و يار را مىبينى، نه اغيار را. و اين است كه مدهوش مىشوى و بدون هيچگونه تصنعى به اعماق سفر مىكنى.
💠 اگر تو پيش از اينكه با اين گل و صحرا و دشت مأنوس بشوى. به عشقى و جمالى و رحمتى و دوستى و دلدارى رسيده باشى، ديگر با هر برگ گل او را مىبينى و در هر كجا او را مىيابى. و از سطح يك گياهشناس آگاه فراتر مىروى.
كه او مو بيند و تو پيچش مو
وى ابرو بيند و تو اشارتهاى ابرو
📚 روش برداشت از قرآن، ص ۱۱۹
🆔👉@tavasolitabrizi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅👈 لذّت یا رنج
🔶 لذّت و رنج مربوط به خارج از وجود ما نیست؛ بلکه به نوع نگاه ماست.
🔶 من میتوانم با تمامی امکانات در رنج باشم، چرا؟ چون وقوف دارم این امکانات از من جدا خواهند شد.
🔶 مرگ آگاهی و وقوف انسان نسبت به مرگ او را رها نمیکند و او رنج این دنیا؛ رنج رهایی و جدایی را خواهد داشت.
🔶 و میتوانم با تمامی رنجها راحت باشم. مع العُسر در یسار و راحتی باشم.
🔶 پس راحتی و یسار یا رنج و ناراحتی مربوط به بود و نبود دنیای خارج نیست، به نوع تعلق من، به توقع من، به موضعگیری من، به برخورد من برمیگردد.
📚 روزگار ستمگر، ص ۱۱۹
🆔👉@cheshmeyejarie
🔶 زندگی انسانی ما در انتخاب، شکل میگیرد. آنها که مردهها و میرندهها را انتخاب کردهاند، حتی اگر خرناس هم بکشند مردهاند و اگر تمامی دنیا را نه دردست که درحلقوم و شکم خویش بگذارند فقیرند و محرومند که خود را به کمتر دادهاند و برای بیارزش تر از خود رنج بردهاند و نفس کشیدهاند. (چهل حدیث، ص ۷۳)
🔶 انسان، فرزند انتخاب خویشتن است و جبرهای گوناگون زمینه ساز انتخاب او هستند. (روش نقد ج ۱۰۷)
🔶 شخصیت انسان را میتوان از روی انتخابش درک کرد. (تربیت کودک ص ۱۴)
🔶 کسانی که یافتهاند شخصیت انسان درانتخاب اوست و انسان هم ناچار از انتخاب است، ناچار بزرگترها را انتخاب میکنند و حق را میطلبند و با این انتخاب شخصیت خود را نشان میدهند. (مسؤلیت و سازندگی، ص ۲۴۳)
🆔 @cheshmeyejarie
💠 انسان با انتخابش زنده است. كسى كه كمترها را انتخاب كرده و يا خويشتن را انتخاب كرده و يا انتخاب نكرده است، شخصيتش در همان سطحى است كه انتخاب كرده است.
💠 انتخاب نكردن هم خود نوعى انتخاب است. كسانى كه يافته اند شخصيت انسان در انتخاب اوست و انسان هم ناچار از انتخاب است، ناچار بزرگترها را انتخاب مى كنند و حق را مى طلبند و با اين انتخاب شخصيت خود را نشان مى دهند.
💠 شخصيت انسان هنگامى مى شكند كه انتخاب نداشته باشد؛ به او تحميل و تزريق و تهديد كرده باشند.
🆔👉@cheshmeyejarie
🔷 انسان در انتخابش زنده است و با انتخابش ادامه مىيابد. آنها كه مردهها را انتخاب كردهاند، حتى در هنگام نفس كشيدنشان مردهاند و آنها كه زنده را خوستهاند و «حَىّ» را دنبال كردهاند، حتى در مرگشان زندهاند؛ چون مرگ سلولها و مرگ غريزهها، مرگ نباتى و مرگ حيوانى است.
🔷 زندگى انسان در ارزيابى و سنجش و انتخاب او خلاصه مىشود. در نتيجه آنها كه حق را انتخاب كردهاند و «حَىّ قَيُّوم» را خواستهاند، حتى با مرگ ادامه دادند.
🔷 و همين است كه نبايد خيال كنى آنها كه در راه حق و براى حق رفتهاند، مردهاند، كه آنها زنده هستند و رشد مىكنند و رزق مىگيرند. «وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذينَ قُتِلُوا فى سَبيلِ اللَّهِ امْواتاً بَلْ احْياءٌ عِنْدَ رَبِهِّمْ يُرْزَقُونَ».
📚 مسئوليت و سازندگى، ۱۶۸
🆔👉@cheshmeyejarie