eitaa logo
چشمه جاری
522 دنبال‌کننده
722 عکس
143 ویدیو
3 فایل
جرعه‌ای از چشمه جاری آثار استاد علی صفایی ارتباط با ادمین ✍️ @davood_mahdavi
مشاهده در ایتا
دانلود
✅👈مراقبت‌های ویژه 🎤👈 حاج آقا حیدری 💠 استاد صفایی رحمة الله علیه می‌گفت: روزهای اول انقلاب در محله ما میوه فروشی بود که ده کیلو میوه را از او به ده تومان می‌خریدم. 💠 یکبار به ذهنم آمد که اگر او نبود چه می‌شد⁉️ 💠 به دلیل همین حدیث نفس؛ که نشان از امید به او و ترس های غیرالهی داشت، تا چهار سال از او خرید نکردم. 📚 مشهور آسمان، ص ۱۹۵ 🆔 کانال👈 https://eitaa.com/cheshmeyejarie
🎤👈 حاج آقا حیدری ❇️ استاد صفایی رحمة الله علیه گاه جمله‌ای کوچک و بسیار مختصر می‌گفتند که در شنونده تأثیر معجزه آسایی داشت. ❇️ در نشستی خودمانی پذیرایی کننده ظرفی شربت آورد و شیخ به میزبان گفت: آخ که چقدر ما را دل شاد و خوشحال کردی. ❇️ میزبان، که اصالتا عرب بود و به تعارفات ایرانی خیلی آشنا نبود، با لهجه خودش و با شگفتی گفت: شما از یک شربت خوشحال شدی⁉️ ❇️ استاد گفتند: چه کنیم دل‌های ما کوچک است و با همین خرده ریزه‌ها مسرور می‌شود. 📚 مشهور آسمان ص ۵۰ 🆔 کانال👈 https://eitaa.com/cheshmeyejarie
✅👈 حاج آقا پورسید آقایی 🔶 با استاد صفایی رحمة الله علیه از حرم امام رضا علیه السلام بیرون می‌آمدیم، گفتند: حقیقتاً آدمی در حرم أهل بیت علیهم السلام زیر بارش بی امان فضل الهی پاک می‌شود. 🔶 همانطور که جسم ما کثیف می‌شود و نیاز به شستشو و حمام دارد، دل و روح ما هم کثیف می‌شود. «حرم تطهیرگاه قلب و روح انسان است». 📚 حکایت‌ها و هدایت‌ها، ص ۲۲ 🆔 کانال👈 https://eitaa.com/cheshmeyejarie
✅👈 درك فاصله‏ها 💠 هنگامى كه احساس مى‏كنى، بيشتر از اينكه دارى مى‏توانى به دست بياورى ديگر آرام نمى‏گيرى، حركت مى‏كنى. درك مبهم از نيازها آغازگر جنبش و تلاش توست. 💠 آن روستايى كه به خاطر تنگ‏دستى به شهر آمده و پيش اربابى به كار مشغول شده بود در برابر روزى چند تومان حاضر است كثافت فرزندان ارباب را با دست پاك كند و دعاگو هم باشد، هر چه ثروت ارباب را نشانش بدهى، هيچ گامى برنمى‏دارد و از دعاگويى هم دست‏بردار نيست. 💠 چرا كه مى‏بيند در ده نانش به باد رفته بود و آبش در خشكى نشسته بود و امروز روزى 20 تومان هم ذخيره مى‏كند و در ميان همشهرى‏هاى ديگر يك سر و گردن هم بالاتر است. 💠 اما اگر برايش بگويى كه فلان ارباب روزى چند بيشتر مى‏دهد و چه قدر محبت مى‏كند و يا برايش بگويى كه بابا خودِ ارباب وقتى از ده آمده بود و از گرد راه رسيده بود، آه نداشت كه با ناله سودا كند. 💠 از تو بيچاره‏تر بود و كار كرده و به اين همه رسيده و ديگر آرام نمى‏گيرد؛ چون مى‏فهمد بيشتر از اين مى‏تواند داشته باشد و مى‏فهمد ميان آنچه كه دارد و آنچه مى‏تواند داشته باشد، فاصله است و مى‏فهمد كه مى‏تواند اين فاصله را طى كند. 📚 انتظار، ص ۲۵ 🆔 کانال👈 https://eitaa.com/cheshmeyejarie
✅ استادم بارها مرا نصحيت مى‏كرد كه جايى خودم را گرو نگذارم و مطلع شده بود كه ضامن كسى شده‏ام. ✅ اين روايت را تذكر دادند كه «الضِّمانَةُ غَرامَةٌ». ضمانت غرامت است، غصه است. ✅ گفتم با توجه به همين مسئله اقدام كرده‏ام؛ چون بايد حساب كرد كه چه كسى غرامت را بهتر مى‏تواند تحمل كند. و چه كسى تواناتر است. ✅ من اگر به اين خاطر به زندان هم بيفتم، هيچ باكم نمى‏شود و نظام كارم از هم نمى‏پاشد در حالى كه آن طرف چه بسا به جنون برسد و يا قبرستان نقب بزند. و يا شيرازه‏ى زندگيش از هم بپاشد. 📚 انتظار، ص ۱۲۲ 🆔 کانال👈 https://eitaa.com/cheshmeyejarie
✅ اگر تو به اندازه‌ای که به اتاق‌ها و دستشویی‌هایت می‌رسی، به دلت و به خودت سر می‌کشیدی، دل تو و سینه‌ی تو، طور سینا بود! 📚 نامه‌های بلوغ، ص ۱۶ 🆔 کانال👈 https://eitaa.com/cheshmeyejarie
✅👈 عامل قوّت در عبادت‏ 💠 آدمى وقتى بداند كه چه كسى به او دستور داده است، به همان اندازه‏اى كه آن شخص برايش ارزش داشته باشد، به همان اندازه نسبت به خواسته‏ى او فعّال مى‏شود و در انسان انگيزه ايجاد مى‏شود. 💠 من براى كسانى كه حرمتى قائل بودم و برايم عزيز بودند، قبل از اينكه نگاهشان به سمتى برود، در من انگيزه ايجاد مى‏شد كه به آن سمت بروم. 💠 يكى از بزرگان نقل مى‏كند كه شبى براى عبادت در كنار مسجد سهله بودم. ديدم جلوى محراب، درويشى با موهاى بلند و ژوليده مشغول عبادت است. تا صبح ناليد و مضامينى از دعايى را مى‏خواند كه برايم تازگى داشت. 💠 متحير ماندم. يك درويش و اين همه دقّت و اطلاع! نزديك صبح خاموش شد و رفت. صبح خادم برايم سماور و چاى آورد. پرسيدم اين درويش كيست؟ گفت: درويشى اينجا نيست. گفتم: چرا. همان كسى كه ديشب در محراب بود. 💠 خادم گفت: او ميرزا خليل اللَّه كمره‏اى است. گفتم: ميرزا خليل اللَّه كه استسقا (مرضى كه به خاطر وجود مشكل در كليه‏ها، آب بدن يك جا جمع شده و اعضا متورم مى‏شود)گرفته و دوسال است كه از خانه تكان نمى‏خورد. 💠 خادم گفت: الآن در حجره است و روز كه مى‏شود، اصلًا نمى‏تواند تكان بخورد. آن بزرگ گفت آمدم و ديدم كه بدنش به قدرى ورم كرده كه اصلًا دستش را نمى‏تواند حركت بدهد، ولى وقتى كه شب‏ مى‏شود، از جا بلند مى‏شود و براى عبادت به مسجد مى‏آيد. 💠 اين قوّت در عبادت است. عظمت محبوب و معبود، چنان انگيزه‏اى در تو ايجاد مى‏كند كه تو همه‏ى دردها را فراموش مى‏كنى. توجه به عظمت دوست، تو را تحقير مى‏كند و به خوبى‏هايت نگاه نمى‏كنى، مزد نمى‏خواهى و حتّى شرمنده‏اى. 📚 شرحى بر دعاهاى روزانه حضرت زهرا، ص ۶٠ 🆔 کانال👈 https://eitaa.com/cheshmeyejarie
✅👈 توجه به آثار عمل و قرب محبوب‏ 🔶 شناخت و معرفت به آثار عبادت و عمل و محبّت نسبت به معبود، در قوّت عمل مؤثّر است، همان طور كه عكسش، توقّع از معبود و خشم و خستگى از او باعث ترك عبادت مى‏شود. 🔶 در تاريخ آورده‏اند كه شخصى به نام ذوالنمرة كه چهره‏اى مانند پلنگ، رنگارنگ و پيسى گرفته داشت و از اصحاب رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و اهل صُفِّه محسوب مى‏شد، روزى نزد رسول خدا آمد و گفت كه واجبات خداوند چيست؟ 🔶 حضرت همه را برايش شمردند. آن شخص گفت: من جز اين واجبات هيچ عمل ديگرى انجام نمى‏دهم. حضرت تبسّمى كردند و فرمودند: چرا؟ گفت: آخر اين چه قيافه‏اى است كه خداوند به من داده است؟ 🔶 جبرئيل نازل شد و حضرت فرمودند: مى‏خواهى اين صورت را داشته باشى و اين رنج را تحمل كنى و براى تو اين درجات باشد؟ و به او نشان دادند. آن شخص گفت: راضى شدم. 🔶 گاهى هم توقّع آدم باعث مى‏شود كه عبادتش را رها سازد، همين كه يكى از خواسته‏هايمان زمين مى‏خورد، از همه‏ى خواسته‏هاى خدا چشم مى‏پوشيم و توقّع داريم كه اگر يك دفعه صدايش زديم، اجابت كند و از اينكه خواسته و دعامان برآورده نشد، بر او مى‏شوريم و كم‏كم سست مى‏شويم. و اين از مكر شيطان است كه به تو القاء مى‏كند كه دعايت برآورده نشد، پس نخواه. 📚 شرحى بر دعاهاى روزانه حضرت زهرا، ص ۶۲ 🆔 کانال👈 https://eitaa.com/cheshmeyejarie
✅👈 عمق بدون وسعت‏ 🔷 در تاريخ از وحشى ( قاتل حضرت حمزه) نقل مى‏كنند كه پس از اسلام آوردنش درباره‏ى قتل حضرت حمزه توضيح داده بود كه من با سلاح تازه‏اى آشنا بودم و اين سلاح را مى‏خواستم درباره‏ى حضرت على علیه السلام و يا حضرت حمزه به كار بگيرم. 🔷 مدّتى در انتظار حضرت على علیه السلام ايستادم تا غافلگيرش كنم و او را از پشت بزنم، ولى او به تمامى اطراف نظر داشت و وسعت ديد او غافلگير كردنش را ميسّر نمى‏ساخت. 🔷 امّا حمزه همچون تيرى در لشگر دشمن فرو مى‏رفت و به راحتى در جلوى من قرار مى‏گرفت و اين بود كه به شهادت رسيد. 🔷 و اين حقيقت را بايد احساس كنيم كه:«عمق بدون وسعت حاصلى ندارد و خطرساز هم هست». 📚 تقیّه، ص ۵۴ 🆔 کانال👈 https://eitaa.com/cheshmeyejarie
✅👈 مقابله با متکبّر 💠 در روايت آمده:«شيطان در هيچ حالتى مثل سجده در رنج نيست. به همين خاطر سجده‏هاى‏تان را طولانى كنيد تا شيطان را كه متكبّر است، ذليل كنيد». 💠 متكبّر را با زير بار نرفتنش، با نقطه‏ضعفش بشكنيد؛ چرا كه نقطه‏ضعف شيطان، كبر است و معصوم به تو ياد مى‏دهد كه از همين كبر براى دور كردنش استفاده كنى. 💠 وقتى كه تو از اين متكبّر نشنيدى، غرورش به او اجازه نمى‏دهد تا دور و بَرِ تو پَرسه بزند. و اينجاست كه رهايت مى‏كند. 📚 فوز سالک، ص ۱٠۲ 🆔 کانال👈 https://eitaa.com/cheshmeyejarie
🔶 هنگامى كه يك اقليت مى‏خواهد در برابر اكثريت بايستد و حتّى آن را به دست بگيرد و رهبرى كند. چه راهى جز تقيّه خواهد داشت؟ 🔶 يك جامعه كليدها و پايه‏هايى دارد، هنگامى كه اين اركان و مفاتيح را به دست آوردى، حركت آن جامعه را كنترل كرده‏اى. 🔶 ما مى‏بينيم كه صهيونيست‏ها اقليتى از اقليت يهود هستند و امروز مسلط بر اوضاع ابرقدرتها هم شده‏اند؛ چون آنها حساب كردند با اين جمعيت كم و اين نفرت عظيم، چاره‏اى جز اين ندارند كه پست‏ها و مواضع قدرت را شناسايى كنند. 🔶 و اين بود كه تمامى پست‏ها و كيدهاى قدرت جهان را درنظر گرفتند و فرزندان خود را براى تسخير آن تربيت كردند و در نتيجه كار به آنجا رسيد كه اگر تو در تهران مى‏خواستى ديوار منزلت را خراب كنى نمى‏توانستى اما آنها زمين‏هاى بزرگ را شهرك مى‏كردند و دور تهران را ديوار مى‏كشيدند و كسى در برابرشان نبود. چرا؟ 🔶 چون پست‏ها و كليدها را تسخير كرده بودند و هماهنگ و حساب شده پيش رفته بودند. در حالى كه تو تنها بودى و كسى نداشتى و اگر كسى هم داشتى در يك اداره بود و در برابر كارشكنى ادارات ديگر قرار مى‏گرفتى. 🔶 تو در مملكت خود ذليل بودى و آنها بر جهان مسلط شده بودند و شبكه‏هاى جاسوسى و تبليغاتى و پليسى و علمى و ادارى دنيا را به دست گرفته بودند. 🔶 اگر يك اقليت بخواهد صدقه جمع آورى كند و دريوزگى كند و بر در ارباب بى‏مروت دنيا بنشيند جز استخوان ليسيده چيزى به دست نمى‏آورد. و ناچار يا بايد به ذلت تن بدهد و يا با ذلت درگير شود و ذليل‏تر بميرد. 🔶 و يا پست‏ها را در نظر بگيرد و افراد كم خرد را در جايگاه‏هاى حساب شده به كار بگمارد. و اين راه سوم، راهى است كه با انتخاب و محاسبه و يا پس از تجربه‏ها و عبرت‏ها به آن روى خواهند آورد. و به زندگى مسلط و بهتر خواهند رسيد. 📚 تقیّه، ص ۱٠۱ 🆔 کانال👈 https://eitaa.com/cheshmeyejarie
💠 در كلام كوتاهى از حضرت رضا علیه السلام نكته‏اى است كه بايد شعور و غيرت‏ را بلرزاند و حركت بدهد. حضرت به على بن شعيب مى‏فرمايد:«يابن شُعَيْب ارَايْتَ مَنْ احْسَن النّاسِ عيشةً»؛ پسر شعيب مى‏دانى چه كسى زندگى بهتر را دارد؟ 💠 در برابر اين سؤال هر كس جوابى خواهد داشت. چه در بعد مادى و چه معنوى، زندگى بهتر زندگى همراه ايمان، همراه رضا، همراه يقين، همراه قرب خداست. و يا اينكه بهتر در اطاعت و تقوى و اجابت دستور حق است و يا اين كه زندگى بهتر در ثروت زياد و قدرت زياد و لذت زياد و ... است. 💠 حضرت به هيچ كدام از اين دو گونه جواب نمى‏پردازد و پس از واگذارى شعيب و اينكه شما آگاه‏تريد مى‏فرمايد:«مَنْ حَسُنَ عَيْشُ النَّاسِ فى‏ عَيْشِهِ». زندگى بهتر زندگى كسانى است كه ديگران، در زندگى آنها به خوبى رسيده‏اند و خوبى ديگران در باغ دست‏هاى آن‏ها روييده است. 💠 زندگى مادى و معنوى تو اگر با توليد و تكثير تو همراه نباشد بر تو وبال مى‏شود. در زندگى مادى اگر تو بهترين‏ها را براى خودت جمع كنى و لذت و قدرت و ثروت را براى خودت بخواهى و به ديگران نرسى و پول را نپاشى و پخش نكنى، حتما منتظر باش كه حسادت‏ها و دشمنى‏ها و چشم‏ها و دست‏ها در آشكار و پنهان، مزاحمت بشوند. و از دست و دل و دماغت بيرون بياورند، كه تا پول را نپاشى و نكارى پولى برداشت نمى‏كنى. 💠 و در زندگى معنوى هم اگر تو در خوبى خودت غرق بشوى و ديگران در زندگى ايمانى و تقوايى و در يقين و رضا و قرب تو سهمى نگيرند و زندگى آنها در زندگى تو شكل نگيرد، حتما تو در غربت و تنهايى خودت محاصره خواهى شد و از دست خواهى رفت. 💠 هر تاجر يهودى سعى مى‏كرد كه شاگرد خودش را تاجرى مسلط بار بياورد و رموز و فنون را به او بياموزد. چيزى نمى‏گذشت كه بازار مسلمين مسخر همين يهوديان تازه پا مى‏شد كه در زندگى آنها زندگى ديگران شكل گرفته بود و از خوبى آنها ديگران هم به نوايى رسيده بودند. 💠 اما تاجر مسلمان شاگردانش را عقب نگه مى‏داشت كه رقيب آينده‏اش نشوند و كنار مى‏گذاشت كه از دستش بيرون نروند و در نتيجه اين تاجر مسلمان از دو طرف محاصره مى‏شد از خارج در برابر رقيب‏هاى يهودى و از داخل در برابر كارشكنى شاگردش كه مى‏فهميد استاد كم او مى‏گذارد و زياد بارش مى‏كند. 💠 و اين بود كه زندگى بهتر مادى و يا معنوى را كسى مى‏برد كه توليدى كرده بود و در تنهايى و غربت و در اقليت خود رمز تكثير و زايندگى وسازندگى راه يافته بود. 💠 و اين نقش تقيّه را شناخته بود كه با نيروى كم اگر پراكنده بشوى از پاى در مى‏آيى و جذب مى‏شوى اما اگر جمع شدى و مواضع و مفاتيح را شناختى و آرام به تسخير آن پرداختى جذب مى‏كنى و مسلط مى‏شوى و بر همان‏ها كه در ظاهر ارباب تو بودند حكم مى‏رانى، چرا كه كليد درهاى بسته در دست توست. و بزنگاه‏ها و مواضع قدرت مسخر توست. 📚 تقیّه، ص ۱٠۲ 🆔 کانال👈 https://eitaa.com/cheshmeyejarie
✅👈 بذر نفرت و بیزاری 🔶 با قرآن، در مكتب و سپس در مدرسه روبرو شدم. استادى داشتيم سختگير كه سختگيرى‏ها و فشارش ما را از قرآن و تعليمات دينى بيزار كرد. 🔶 اين فشار براى نفرت كافى بود، هر چند كه در جوى مذهبى و قرآنى بزرگ شده بوديم. 🔶 من خودم از اين فشار، تجربه‏ها آموختم، كه ديگر تخم نفرت را اينگونه در دل‏ها نريزم. 🔶 با يكى از استادها كه جوانى پُر شور و مذهبى بود بر خوردى داشتم. سخت خسته و درگير بود. 🔶با رئيس فرهنگ و ديگران كارش به ساواك كشيده بود؛ چون حاضر نشده بود كه انقلاب سفيد را درس بدهد و امتحان بگيرد. 🔶 به او گفتم از انقلاب سفيد درس بده و سخت‏گيرى هم بكن و اگر مى‏توانى مردودشان هم بكن؛ چون اين سخت‏گيرى، بذر نفرت و بيزارى است. 🔶 گفتم: استادهاى تعليمات ما اين تجربه را به ما نشان دادند و با چوب‏هايى كه به ما زدند، ما را فرسنگ‏ها از قرآن جدا كردند. 📚 تطهیر با جاری قرآن، ج ۱ ص ۱۲ 🆔👉@cheshmeyejarie
✅👈 طنز بزرگ 🔷 اين فرعون است كه مالك دلش نيست. فرزندها را كشته ولى موسى را خودش بزرگ مى‏كند. راستى اين طنز بزرگ تاريخ است. 🔷 و بزرگ‏تر از اين طنز اينكه موسايى كه با دست فرعون از آب گرفته مى‏شود، هم او فرعون را در آب غرق مى‏كند. 🔷 راستى زيباست اين صحنه از زبونى و حقارت قدرتى كه ادعاى خدايى دارد ولى اينگونه ناخداست. 📚 تطهیر با جاری قرآن، ج ۱ ص ۵۳ 🆔👉@cheshmeyejarie
✅👈 عبور از واسطه‌ها 🔶 ساده دلى را ديدم كه به قرآن و به خدا اعتراض داشت مى‏گفت: مگر خدا نمى‏گويد از خود تعريف نكنيد؟ مگر نمى‏گويد منم نزنيد؟ پس چرا هر جاى قرآن را باز مى‏كنى او از خودش مى‏گويد كه چه كرده‏ام و چه نكرده‏ام و فقط از خودش دم مى‏زند؟! 🔶 گفتم ما از بس خودمان را پيچيده‏ايم و به بت‏ها و حجاب‏ها چشم دوخته‏ايم او مى‏خواهد خودش را نشان بدهد كه من هستم كه جلوه كرده‏ام و تو هستى كه در جلوه‏ها مانده‏اى و آنها را بت ساخته‏اى و در آن محدوده‏ها مانده‏اى. 🔶 راه بيفت. اين شيرهاى آب، اگر منبع‏ها نبودند آبى به تو نمى‏دادند و جز قرقر و باد گلو چيزى نداشتند و اين اوست كه منبع‏ها را سرشار كرده است:«إنْ مِنْ شَىْ‏ءٍ الّا عِندنا خَزائِنُه» 🔶 كارى كه قرآن در رابطه با فكر ما دارد همين نكته است كه او را در تمامى بت‏هاى ما و حجاب‏هاى ما نشان بدهد، كه تو با او پيوند بخورى و از محدودها بيرون بيايى. 📚 صراط، ص ۳۵ 🆔👉@cheshmeyejarie
🔷 خدایی كه نياز شكم مرا و نفت و سماور و چاى امروز مرا از ميليون‏ها سال پيش تهيه كرده، آيا نياز دل من و روح من را از من دريغ مى‏دارد؟ (📚 بشنو از نى، ص ۴۶) 🔷 خدايى كه نياز سماور امروز مرا از ميلياردها سال پيش تهيه كرده، نيازهاى عظيم‏تر مرا فراموش نمى‏كند. (📚 روش نقد، ج ۱ ص ۸۷) 🆔👉@cheshmeyejarie
✅👈 وسعت کفر 🔷 كفر با فرض عمل به تمام احكام و انكار يك حكم مُسَلَّم، امكان دارد و آرام نباشيم كه در كجا ايستاده‏ايم و به چه ايمان داريم؛ چون ما از آن‏چه نداريم صدمه مى‏خوريم. 🔷 هنگامى كه سيل سدى را سوراخ مى‏كند، قسمت‏هاى ديگر آسيبى ندارند. سلامتِ قسمت‏هاى ديگر كارساز نيست و نبايد غرور بياورد؛ كه سد از قسمت‏هاى سست و از نقطه ضعف‏هايش مى‏شكند، نه از قسمت‏هاى محكم و مستحكمش. 🔷 هنگامى كه ماشين ما مى‏ماند و يا بدن ما صدمه مى‏خورد، ما دارايى‏هايش و موجودى‏هايش را به رخ مى‏كشيم، در حالى كه ماشين از ندارى‏ها ايستاده است، ما مغرور دارايى‏ها هستيم. 🔷 ما از ايمان‏ها صدمه نمى‏خوريم، از كفرهايمان بايد جستجو كنيم كه هيچ كافرى به تمامى دين كافر نيست و ما در همين‏جا مى‏لنگيم. 🔷 زن در برابر يك حكم مى‏ايستد، مرد در برابر يك حكم، ثروتمند در برابر يك حكم، فقير در برابر يك حكم، جوان در برابر يك حكم، پير در برابر يك حكم، و اين طور نيست كه همه به همه‏ى دين كافر باشند. 🔷 كفر وسعتى دارد كه با ايمان‏هاى ما هم گره مى‏خورد، چه بسا ايمان صبح را با كفر شب آلوده كنيم و ايمان شب را با كفر صبح بشكنيم. 📚 تطهیر با جاری قرآن ج ۱ ص ۲۸۹ 🆔👉@cheshmeyejarie
✅👈 خوبی یا خوشی؟ 💠 يك خوبى داريم و يك خوشى، تو كدامش را مى‏خواهى؟ خربزه براى مريض خوش است ولى خوب نيست. دارو براى او خوب است ولى خوش نيست. تو كدام را طالب هستى؟ 💠 خوبى چيست؟ و براى رسيدن به خوبى بايد چه بكنى؟ خوبى آن است كه كمبودهاى مرا پر كند و كسرى‏هاى مرا جبران كند. به من بدهد، از من نگيرد. 💠 قرآن، هم خوبى را نشان مى‏دهد و هم راه رسيدنش را. براى رسيدن به خوبى بايد از خوشى‏ها و محبوب‏ها گذشت. 💠 «لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتّى‏ تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّون»؛ هيچگاه نيل به خوبى‏ها پيدا نمى‏كنيد تا اينكه از محبوب‏ها و عشق‏ها بگذريد. براى رسيدن به خوبى‏ها، از خوشى‏ها مى‏گذرند. 📚 روش برداشت از قرآن، ص ۳٠ 🆔👉@cheshmeyejarie
🔶 «وَ عَسَى‏ أَن تَكْرَهُوا شَيْئاً وَ هُوَ خَيْرٌ لَّكُمْ»؛ بسا چيزى را نخواهيد و آن براى شما خوب باشد. 🔶 «وَ عَسَى‏ أَن تُحِبُّوا شَيْئاً وَ هُوَ شَرٌّ لَّكُمْ»؛ بسا چيزى را دوست داشته باشيد و آن براى شما بد باشد؛ چون خوبى با خوشى متفاوت است. 🔶 دارو خوب است، مطابق نياز است ولى خوش نيست و خربزه براى مريض خوش است ولى خوب نيست و هلاك اوست. 📚 تطهیر با جاری قرآن، ج ۳ ص ۳۷۴ 🆔👉@cheshmeyejarie
✅👈 روش تفكر و مطالعه‏ 💠 ارديبهشت امسال با چند نفر از دوستان به ييلاقى كوهستانى رفته بوديم. كوه جالب بود و دوستان من مى‏خواستند از آن گل‏هاى قشنگ و آن سبزه‏هاى مليح به سير و سلوكى هم برسند و صبحانه را با اين غذاى روحى تكميل كنند. 💠 يكى از آنها خيلى ساختگى، آمده بود (مثل معركه گيرها) كنار يك گل وحشى نشسته بود و سر تكان مى‏داد و لب وا مى‏چيد و مثلًا تفكر مى‏كرد كه جل الخالق، ببين خدا چه كرده و چه قدر زحمت كشيده است. 💠 او پس از اينكه خودش مقدارى مست مى‏شد، ديگران را به سر خمره مى‏طلبيد و آنها را دعوت مى‏كرد كه ببينيد چه رنگى! چه برگ‏هايى! اصلًا چه خاصيتى! و بعد مرا حَكَم قرار مى‏داد كه لابد خيلى خاصيت دارد. 💠 من از آن همه تصنع خنده‏ام گرفته بود. با اينكه از اين دلقك‏بازى‏ها نفرت داشتم، فقط لبخند زدم و گفتم: تو با اين تفكرات عميقت آخر سر مى‏شوى يك گياه شناس و اگر موفق بشوى در همين حد مى‏مانى. اين تفكرها تو را به گياه نزديك مى‏كند و اين سير فكرى تو را تا همين حد پيش مى‏برد نه بيشتر! 💠 چرت دوستم كاملًا پاره شد و با صميميت پرسيد: پس چگونه بايد فكر كنيم تا بيشتر پيش برويم و خدا را ببينيم؟ 💠 گفتم: به اين مثال دقت كن. من و تو با هم مى‏آييم در منزلى كه تو در آنجا شب‏هايى را بيدار بوده‏اى و جام‏هاى لذتى را سر كشيده‏اى. من و تو با هم‏ مقدارى لباس را روى بند مى‏بينيم و اين گوشه هم كفش‏ها و دم‏پايى‏هايى را مى‏بينيم و آن طرف‏تر هم تخت و فرش و وسائل ديگر را مى‏بينيم. 💠 گفتم: در اين صحنه من هر چه فكر مى‏كنيم، هرچه دم‏پايى را زير نظر بگيرم و آن را بشكافم، به كجا مى‏رسم؟ جز به چاه‏هاى نفت و كارخانه‏هاى پتروشيمى؟ همين‏طور هر جا لباس‏ها را بررسى كنم، به چه چيز دست مى‏يابم؟ جز به سليقه‏ها و ذوق‏ها و هنرها؟ و هرچه تخت را زير و رو كنم، به چه چيز جالبى برمى‏خورم؟ جز خانه‏ى موريانه‏ها و يا جنگل‏ها و باغ‏ها و باغبان‏ها؟ 💠 اين از من، اما تو! تو با هر نگاه، هزار خاطره در ذهنت زنده مى‏شود. از دم‏پايى به پاها و بدن‏ها و قامت‏ها و نازها مى‏رسى و از لباس‏ها به محبت‏هايى پى مى‏برى و از تخت چوبى خشن به لطافت‏ها كوچ مى‏كنى. 💠 چرا؟ چون تو پيش از لباس، صاحب لباس را ديده‏اى و بيش از خانه، با صاحبخانه بوده‏اى و انس‏ها و بزم‏ها و نوشانوش‏هايى داشته‏اى. تو از لباس، قامت را مى‏بينى و لطافت را حس مى‏كنى و حتى زمزمه‏هاى محبت را مى‏شنوى و در اين سطح است كه مى‏توانى بگويى: به صحرا بنگرم، صحرا ته بينم‏ به دريا بنگرم دريا ته بينم‏ به هرجا بنگرم كوه و در و دشت‏ نشان از قامت رعنا ته بينم‏ 💠 در اين مرحله تو در هر جا، قامت را مى‏بينى نه لباس را. و يار را مى‏بينى، نه اغيار را. و اين است كه مدهوش مى‏شوى و بدون هيچ‏گونه تصنعى به اعماق سفر مى‏كنى. 💠 اگر تو پيش از اينكه با اين گل و صحرا و دشت مأنوس بشوى. به عشقى و جمالى و رحمتى و دوستى و دلدارى رسيده باشى، ديگر با هر برگ گل او را مى‏بينى و در هر كجا او را مى‏يابى. و از سطح يك گياه‏شناس آگاه فراتر مى‏روى. كه او مو بيند و تو پيچش مو وى ابرو بيند و تو اشارت‏هاى ابرو 📚 روش برداشت از قرآن، ص ۱۱۹ 🆔👉@tavasolitabrizi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅👈 لذّت یا رنج 🔶 لذّت و رنج مربوط به خارج از وجود ما نیست؛ بلکه به نوع نگاه ماست. 🔶 من می‌توانم با تمامی امکانات در رنج باشم، چرا؟ چون وقوف دارم این امکانات از من جدا خواهند شد. 🔶 مرگ آگاهی و وقوف انسان نسبت به مرگ او را رها نمی‌کند و او رنج این دنیا؛ رنج رهایی و جدایی را خواهد داشت. 🔶 و می‌توانم با تمامی رنج‌ها راحت باشم. مع العُسر در یسار و راحتی باشم. 🔶 پس راحتی و یسار یا رنج و ناراحتی مربوط به بود و نبود دنیای خارج نیست، به نوع تعلق من، به توقع من، به موضع‌گیری من، به برخورد من برمی‌گردد. 📚 روزگار ستمگر، ص ۱۱۹ 🆔👉@cheshmeyejarie
🔶 زندگی انسانی ما در انتخاب، شکل می‌گیرد. آنها که مرده‌ها و میرنده‌ها را انتخاب کرده‌اند، حتی اگر خرناس هم بکشند مرده‌اند و اگر تمامی دنیا را نه دردست که درحلقوم و شکم خویش بگذارند فقیرند و محرومند که خود را به کمتر داده‌اند و برای بی‌ارزش تر از خود رنج برده‌اند و نفس کشیده‌اند. (چهل حدیث، ص ۷۳) 🔶 انسان، فرزند انتخاب خویشتن است و جبر‌های گوناگون زمینه ساز انتخاب او هستند. (روش نقد ج ۱۰۷) 🔶 شخصیت انسان را می‌توان از روی انتخابش درک کرد. (تربیت کودک ص ۱۴) 🔶 کسانی که یافته‌اند شخصیت انسان درانتخاب اوست و انسان هم ناچار از انتخاب است، ناچار بزرگ‌ترها را انتخاب می‌کنند و حق را می‌طلبند و با این انتخاب شخصیت خود را نشان می‌دهند. (مسؤلیت و سازندگی، ص ۲۴۳) 🆔 @cheshmeyejarie
💠 انسان با انتخابش زنده است. كسى كه كمترها را انتخاب كرده و يا خويشتن را انتخاب كرده و يا انتخاب نكرده است، شخصيتش در همان سطحى است كه انتخاب كرده است. 💠 انتخاب نكردن هم خود نوعى انتخاب است. كسانى كه يافته ‏اند شخصيت انسان در انتخاب اوست و انسان هم ناچار از انتخاب است، ناچار بزرگ‏ترها را انتخاب مى ‏كنند و حق را مى‏ طلبند و با اين انتخاب شخصيت خود را نشان مى‏ دهند. 💠 شخصيت انسان هنگامى مى ‏شكند كه انتخاب نداشته باشد؛ به او تحميل و تزريق و تهديد كرده باشند. 🆔👉@cheshmeyejarie
🔷 انسان در انتخابش زنده است و با انتخابش ادامه مى‏يابد. آنها كه مرده‏ها را انتخاب كرده‏اند، حتى در هنگام نفس‏ كشيدنشان مرده‏اند و آنها كه زنده را خوسته‏اند و «حَىّ» را دنبال كرده‏اند، حتى در مرگشان زنده‏اند؛ چون مرگ سلول‏ها و مرگ غريزه‏ها، مرگ نباتى و مرگ حيوانى است. 🔷 زندگى انسان در ارزيابى و سنجش و انتخاب او خلاصه مى‏شود. در نتيجه آنها كه حق را انتخاب كرده‏اند و «حَىّ قَيُّوم» را خواسته‏اند، حتى با مرگ ادامه دادند. 🔷 و همين است كه نبايد خيال كنى آنها كه در راه حق و براى حق رفته‏اند، مرده‏اند، كه آنها زنده هستند و رشد مى‏كنند و رزق مى‏گيرند. «وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذينَ قُتِلُوا فى‏ سَبيلِ اللَّهِ امْواتاً بَلْ احْياءٌ عِنْدَ رَبِهِّمْ يُرْزَقُونَ». 📚 مسئوليت و سازندگى، ۱۶۸ 🆔👉@cheshmeyejarie