eitaa logo
دردونه (قصه،کارتون،لالایی)
12.4هزار دنبال‌کننده
9.9هزار عکس
6.6هزار ویدیو
146 فایل
👦👧ارتباط با ادمین کانال دُردونه 👇👇👇 @adchildrin1 ⛔ڪپی ڪردن مطالب ڪانال بدون ذڪر منبع #حرام است⛔ (فقط دُردونه)👌 کد تائیدیه وزارت ارشاد 1-1-297666-61-2-1 دردونه در پیام رسان ایتا: https://eitaa.com/childrin1
مشاهده در ایتا
دانلود
🌈🌸جمعه تون شـاد شـاد 🌈🌺امـیدوارم 🌈🌸حـال دلتـون خـوب 🌈🌺حـال خونه تـون گـرم 🌈🌸حـال زندگیتون صمیمی 🌈🌺حـال لحظه هاتون شیرین 🌈🌸حـال بـهاری تـون ‌بـی نظیـر 🌈🌺وحـال ایام عـیدتـون عالی باشه 🌸 🌈🌸 ╲\╭┓ ╭ 🌈🌸🆑 @childrin1 ┗╯\╲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🦋🐝 سلام امام زمان 🐝🦋 سلام امام زمان ای مهدی مهربان نور قشنگ خدا در زمین و آسمان حضرت بقیه الله معنای دین و ایمان چشمم به راه شماست حضرت صاحب زمان 🦋 🐝🦋 ╲\╭┓ ╭ 🐝🦋🆑 @childrin1 ┗╯\╲
10.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
این داستان :♤تلفن♤ (فرهنگ استفاده از وسایل ارتباطی) 👆👆👆 🍊 🍋🍊 🍊🍋🍊 🍋🍊🍋🍊 🍊🍋🍊🍋🍊 Join🔜 @childrin1
🤩بازی هدفدار 👌روی برگه ای نقطه گذاری(با فاصله های مختلف) کنید و از کودک یا دانش آموز بخواهید از بالا و پایین نقطه ها با مداد ، تا آخر خط بکشد. این تمرین منجر به تقویت عضلات دست و انگشتان ، کنترل حرکتی و مداد گرفتن ، بهبود دقت و هماهنگی چشم و دست شده و تمرینی مناسب برای رفع مشکلات نوشتاری و دستخط خواهد بود. 🌼 🌈🌼 ╲\╭┓ ╭ 🌈🌼🆑 @childrin1 ┗╯\╲
🌼کودکان باید بیاموزند که خارج از خونه، جامعه بزرگی وجود داره که منتظر اون هاست. پس برای تشویق کودک به داشتن استقلال: 👈 اجازه بدید کودک مالک بدن خودش باشه. از کنار زدن مداوم موها از صورتش، راست کردن شونه هاش، تکاندن خاک لباسش، تو زدن لباس در دامن، مرتب کردن یقه و... خودداری کنید. کودکان این وسواس رو نوعی تجاوز به حریم شخصی خود میدونن. 👈 با دیگران درباره کودک در حضور خودش صحبت نکنید؛ چه جملات منفی و چه جملات مثبت. جملاتی مثل:"وقتی کلاس اول بود روخوانی اش خیلی ضعیف بود اما حالا بهتر شده" یا " دخترم عاشق همه است.همه باهاش دوستن." گرچه جملات تحسین برانگیزی هستند، اما ممکنه لزوما تاثیر مثبتی روی کودک نذاره. وقتی کودکان چنین جملاتی را می شنوند خودشون رو شی ای تصور می کنند که متعلق به والدینشون هستند. 👈 بگذارید کودک خودش پاسخ بده! بارها و بارها در حضور کودکان از والدین چنین سوالی پرسیده میشه:" پسرت از مدرسه اش خوشش میاد؟" احترام واقعی به استقلال کودک اینه که به سوال کننده بگیم:"بذار خودش الان بهت میگه." 🌼 🌈🌼 ╲\╭┓ ╭ 🌈🌼🆑 @childrin1 ┗╯\╲
8.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍎کاردستی هسته سیب 🍎 💕 🍎💕 ╲\╭┓ ╭ 🍎💕 🆑 @childrin1 ┗╯\╲
18.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🐞مراحل ساخت کاردستی قاب عکس کفشدوزکی 🐞 👆👆👆 🐞 ⭐️🐞 🐞⭐️🐞 ╲\╭┓ ╭ ⭐️🐞 🆑 @childrin1 ┗╯\╲
‍ 🥗🥔 سیب زمینی ترسو 🥔🥗 یکی بود یکی نبود یک سیب زمینی بود گنده و خاکی. با رنده خاله جون می خواست بشه ریز ریز. توی سینی نشسته بود تا که نوبتش بشه. پیاز هم جلوتر از اون تو صف نشسته بود. نوبت پیاز که شد با چشمان اشک آلود گفت: خاله پیرزن من که پیازم برات قصه می سازم. چاک چاکی بشم برم؟ بعدهم چاک چاکی شد و رفت تو قابلمه. نوبت سیب زمینی شد رنگ و روی سیب زمینی پرید. زد تو سرش. خاک های کله اش ریخت تو سیب زمینی. ترسان و لرزان گفت: خاله پیرزن قزبون چار قد گل گلیت برم. من که وقتی خواب بودی جیغ و داد نکردم. چاک چاکی بشم برم؟ خاله خندید و گفت: حالا صبر کن. خاله سیب زمینی را هم شست و رنده کرد و از تو سینی هلش داد تو دیگ.ی ک ساعت گذشت. یک دفعه خاله دید صدا جیغ و داد و خنده میاد. این ور را نگا کرد خبری نبود، آن ور را نگاه کرد خبری نبود. در دیگ را باز کرد دید وای تو دیگ چه خبره. سیب زمینی ها و پیاز ها توی سوپ بالا و پایین می پریدند و شیرجه می زدند توی آب سوپ. سیب زمینی ها پخته شده بودند و جک خنده دار قلقلکی می گفتند و می خندیدند. رشته ها روی حباب ها نشسته بودند و این ور و آن ور می رفتندو قل قل می خندیدند. بعضی ها هم حباب روی آب را با کله هایشان می ترکاندند. وقتی خاله را دیدند همگی دست تکان دادند و خندیدند.توی سینی نشسته بود تا که نوبتش بشه. پیاز هم جلوتر از اون تو صف نشسته بود. نوبت پیاز که شد با چشمان اشک آلود گفت: خاله پیرزن من که پیازم برات قصه می سازم. چاک چاکی بشم برم؟ بعدهم چاک چاکی شد و رفت تو قابلمه. نوبت سیب زمینی شد رنگ و روی سیب زمینی پرید. زد تو سرش. خاک های کله اش ریخت تو سیب زمینی. ترسان و لرزان گفت: خاله پیرزن قربون چار قد گل گلیت برم. من که وقتی خواب بودی جیغ و داد نکردم. چاک چاکی بشم برم؟ خاله خندید و گفت: حالا صبر کن. خاله سیب زمینی را هم شست و رنده کرد و از تو سینی هلش داد تو دیگ.ی ک ساعت گذشت. یک دفعه خاله دید صدا جیغ و داد و خنده میاد. این ور را نگا کرد خبری نبود، آن ور را نگاه کرد خبری نبود. در دیگ را باز کرد دید وای تو دیگ چه خبره. سیب زمینی ها و پیاز ها توی سوپ بالا و پایین می پریدند و شیرجه می زدند توی آب سوپ. سیب زمینی ها پخته شده بودند و جک خنده دار قلقلکی می گفتند و می خندیدند. رشته ها روی حباب ها نشسته بودند و این ور و آن ور می رفتندو قل قل می خندیدند. بعضی ها هم حباب روی آب را با کله هایشان می ترکاندند. وقتی خاله را دیدند همگی دست تکان دادند و خندیدند.توی سینی نشسته بود تا که نوبتش بشه. پیاز هم جلوتر از اون تو صف نشسته بود. نوبت پیاز که شد با چشمان اشک آلود گفت: خاله پیرزن من که پیازم برات قصه می سازم. چاک چاکی بشم برم؟ بعدهم چاک چاکی شد و رفت تو قابلمه. نوبت سیب زمینی شد رنگ و روی سیب زمینی پرید. زد تو سرش. خاک های کله اش ریخت تو سیب زمینی. ترسان و لرزان گفت: خاله پیرزن قزبون چار قد گل گلیت برم. من که وقتی خواب بودی جیغ و داد نکردم. چاک چاکی بشم برم؟ خاله خندید و گفت: حالا صبر کن. خاله سیب زمینی را هم شست و رنده کرد و از تو سینی هلش داد تو دیگ.ی ک ساعت گذشت. یک دفعه خاله دید صدا جیغ و داد و خنده میاد. این ور را نگا کرد خبری نبود، آن ور را نگاه کرد خبری نبود. در دیگ را باز کرد دید وای تو دیگ چه خبره. سیب زمینی ها و پیاز ها توی سوپ بالا و پایین می پریدند و شیرجه می زدند توی آب سوپ. سیب زمینی ها پخته شده بودند و جک خنده دار قلقلکی می گفتند و می خندیدند. رشته ها روی حباب ها نشسته بودند و این ور و آن ور می رفتندو قل قل می خندیدند. بعضی ها هم حباب روی آب را با کله هایشان می ترکاندند. وقتی خاله را دیدند همگی دست تکان دادند و خندیدند. ╲\╭┓ ╭ 🥗🥔 🆑 @childrin1 ┗╯\╲
دشمن در شهر مورچه ها.mp3
3.9M
" دشمن در شهر مورچه ها " با صدای (خاله شادی) 👆👆👆 🦋 🎨🦋 🦋🎨🦋 ╲\╭┓ ╭🦋🎨 🆑 @childrin1 ┗╯\╲