🌈🍃 طوطی چهلم 🍃🌈
قسمت اول:
یکی بود یکی نبود. زیر گنبد کبود. پسری بود که با مادرش زندگی می کرد. او به کوه و دشت می رفت و دامش را پهن می کرد تا پرنده بگیرد...
پسر قصه ما هر روز به دنبال شکار پرنده ها می رفت و بعد آن را به بازار می برد و می فروخت. یک روز آخرهای زمستان، رفت تو دامنه ی کوه. برف روی زمین را زد کنار و یک مشت دانه پاشید. بعد دامش را پهن کرد و رفت پشت سنگی قایم شد. او صبر کرد و صبر کرد تا خوابش برد.
همین موقع چهل طوطی از بالا، دانه ها را دیدند. تندی به طرف زمین آمدند و بنا کردند به خوردن که توی تور گیر کردند. یکی گفت: «باید از اول می فهمیدیم این همه دانه، بی خودی این جا نریخته!»
طوطی ها خودشان را لعنت می کردند و بال بال می زدند تا خلاص بشوند. اما پا و بالشان بیش تر گیر می کرد. یکی گفت: «جیغ و داد و پر و بال زدن مشکل را حل نمی کند. باید فکر چاره باشیم.»
طوطی ها آرام شدند و رفتند تو فکر، یک دفعه یکی از آن ها گفت: «فهمیدم چه کار کنیم.» همه گفتند: «چه کار؟» طوطی گفت: «مرده ی ما به درد شکارچی نمی خورد. بیاید خودمان را به مردن بزنیم، تا فکر کند مرده ایم و بیندازدمان دور.» آن ها قبول کردند و بی حرکت شدند.
چند دقیقه ای گذشت و پسر از خواب بیدار شد. به تله نگاه کرد و دید یک عالمه طوطی قشنگ توی تور است. بدو رفت طرف پرنده ها. اما دید آن ها مرده اند. خیلی ناراحت شد. اما نمی توانست کاری بکند.
برای همین لاشه شان را یکی یکی از لای نخ های تور درآورد و انداخت دور تا رسید به طوطی چهلم. او می خواست پرنده را دربیاورد که دید طوطی ها پرزدند و رفتند تو آسمان. پسر که باورش نمی شد گول خورده از تعجب دهانش باز ماند.
از این طرف که پرنده ها فکر کرده بودند همه شان آزاد شده اند پر زدند به آسمان. آن وقت پسر طوطی چلهم را برداشت و رفت خانه. او پول سی و نه طوطی سبز قشنگ را از دست داده بود
برای همین پرنده را با احتیاط گذاشت تو قفس. طوطی که اوضاع را این طوری دید زد زیر گریه و به حرف آمد و گفت: «مرا نفروش. آزادم کن تا بروم خانه. چون عروسی دخترمه. بعد عروسی بر می گردم.» پسر گفت: «با آن بلایی که دوستات سرم آوردند دیگه حرف تو را باور نمی کنم.»
طوطی گفت: «قول می دم بعد از سه روز برگردم. اگر مرا بفروشی میندازنم تو قفس و تا آخر عمر گرفتار می شوم. اما اگر آزادم کنی می روم و دست پر برمی گردم.» خلاصه آن قدر التماس کرد که شکارچی دلش به رحم آمد.
مادرش گفت: «به قول حیوانات اعتماد نکن. آن ها برای نجات جانشان هر کاری می کنند.» اما او به حرف مادر گوش نکرد و طوطی را آزاد کرد.
این داستان ادامه دارد...
╲\╭┓
╭ 🌈🍃 🆑 @childrin1
┗╯\╲
#بازی_آموزشی
#دقت_تمرڪز
آموزش جمع کردن
اگه تو خونه پوم پوم ندارید میتونید از مهره، دڪمه و حتی پوست پرتقالم استفاده ڪنید😊مناسب #چهار _ سال به بالا
با ما همراه باشید.😘
💕
💜💕
╲\╭┓
╭ 💜💕 🆑 @childrin1
┗╯\╲
@childrin1کانال دُردونه.mp3
13.04M
#قصه_صوتی
"برف نو"
با (صدای پگاه رضوی)
👆👆👆
🎲
💜🎲
🎲💜🎲
╲\╭┓
╭ 💜🎲🆑 @childrin1
┗╯\╲
@childrin1کانال دُردونه(1).mp3
11.94M
#لالایی_صوتی
"لالایی لُری"
(مسلم علیپور)
👆👆👆
⭐️
💭⭐️
⭐️💭⭐️
╲\╭┓
╭💭⭐️ 🆑 @childrin1
┗╯\╲
🌸ســـــلام
🌸عصر شما بخیر
🌸الهـی در پناه پروردگار
🌸امروزتون پر خیر و برکت
🌸حال دلتون خوب خوب
🌸وجودتون سلامت
🌸امیدوارم یکشنبه ی
🌸بسیار خوبی داشته باشید
╲\╭┓
╭🌸 🍃 🆑 @childrin1
┗╯\╲
15.08M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#مجموعه_داستان_های_مهارت_های_زندگی
این داستان :♤آشتی باجناق ها♤
(اهمیت رفت و آمد با نزدیکان در شادی کودکان)
🌼
🌈🌼
╲\╭┓
╭ 🌈🌼🆑 @childrin1
┗╯\╲
35.94M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کارتون
تندر 🦊🦊
👆👆👆
🌻
❤️🌻
🌻❤️🌻
join🔜 @childrin1
9.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کلیپ_کودکانه
"چوپان و بره"
👆👆👆
🐑
🍃🐑
🐑🍃🐑
╲\╭┓
╭🍃🐑 🆑 @childrin1
┗╯\╲
#تزیین_غذای_کودک
یه بیسکویت ساده با یه ذره خامه و چند تا توتفرنگی میشه یه عصرونه خوشگل و سالم برای بچه های شیطون و مهربون 😍
بچه ها گاهی غذا و میوه نمی خورند، تزیین زیبای غذا میتونه بچه ها رو تشویق به مصرف بهتر و بیشتر مواد غذایی سالم کنه و باعث رشد بهتر بچه ها بشه.
🌼
🌈🌼
╲\╭┓
╭ 🌈🌼🆑 @childrin1
┗╯\╲
#تغذیه_کودک
مواد غذایی موثر در افزایش قد:
🐝هویج
❤️حبوبات
🐝بادام زمینی، بادام، گردو و فندق
💜نخودفرنگی
🐝سیب زمینی
💚لبنیات و پنیر
🐝سیب
💛موز
🐝مرغ، تخم مرغ، ماهی، گوشت
╲\╭┓
╭💜🌈 🆑 @childrin1
┗╯\╲