#نکته_تربیتی
#دعوای_کودکان
✅رعایت نوبت
اگر دو کودک داشته باشیم و هر دو از ما یک خواسته داشته باشند مثلا هر دو آب بخواهند یا بخواهند دستشویی بروند، به کودکی که اول آب خواسته آب میدهیم و بعد دومی.
به آنها بگویید چون فلانی اول آب خواست به او اول آب میدهیم
رعایت نوبت یک ارزش است. نگویید که چون فلانی کوچکتر است به او آب میدهیم.
💚 ∩_∩
(„• ֊ •„)💚
┏━━━∪∪━━━┓
⭐️ @childrin1 ⭐️
┗━━━━━━━━━┛
درختِ قدبلند🌳🌼
در باغچه، نهالی
باریک بود و کوچک
قد نهال من بود
اندازهی عروسک
دیدم کنار دیوار
او قد کشید کمکم
بعد از گذشت یک سال
شد یک درخت محکم
با خاک و نور و باران
شاداب و خیس و تر شد
قد درخت سرسبز
از من بلندتر شد
🌼 ∩_∩
(„• ֊ •„)🌳
┏━━━∪∪━━━┓
🌳 @childrin1 🌈
┗━━━━━━━━━┛
⚪️💭 فرار از دست آدم ها💭⚪️
روزی بود، روزگاری بود. خروسی و خری و شتری از دست آدمیزاد و کار سخت فرار کردند و به چمن زار خوش آب و هوایی رفتند. آن ها که چند وقت بود یک شکم سیر غذا نخورده بودند حسابی چریدند و دلی از عزا درآوردند. تا این که...
چند روزی گذشت و خروس که صدایش گرفته بود حالش خوب شد و زد زیر آواز: قوقولی قوقو، قوقولی قوقو ... خر لنگ هم که جان گرفته بود، سر ذوق آمد و بنا کرد به عرعر.
شتر به آن ها گفت: «دستم به دامنتان، صدایتان در نیاید که چند آدمیزاد آمده اند این دور و بر. الان است که صدای شما را بشنوند و بیایند و بگیرندمان. آن وقت بدبختی مان دوباره شروع می شود.»
خروس بادی به غبغبش انداخت و قوقولی قوقوی بلندی کرد و گفت: «دلم می خواهد الان بخوانم! هیچ وقت این قدر خوش نبودم. اگر هم آدمیزاد آمد فرار می کنیم.»
خر هم نفسی گرفت و از ته دلی عرعری کرد و گفت: «من هم دست خودم نیست. از بس خوشم، دوست دارم الان آواز بخوانم!» خلاصه هر چه شتر التماس شان کرد فایده نداشت که نداشت.
از آن طرف، آدم ها که صدای آن ها را شنیده بودند یواش یواش نزدیک شدند؛ و دیدند به به، چه خروس قشنگ خوش صدایی! چه خر سرحالی! چه شتر چاق و چلهای! آن وقت به گردن الاغ و شتر افسار انداختند و می خواستند خروس را بگیرند که فرار کرد. آدم ها دویدند دنبالش و او را هم گرفتند و پاهایش را بستند و روی شتر گذاشتند.
خروس آن قدر داد زده بود که صدایش گرفت. بعد روی الاغ بار گذاشتند و دو نفرشان نشستند روی شتر و راه افتادند.
یک کم که رفتند خر از بار سنگین پا درد گرفت و لنگید و لنگید تا بار به زمین ریخت. این که شد که بار شتر را پایین کشیدند و به جایش الاغ را رویش گذاشتند.
شتر خیلی لجش گرفت و پیش خودش گفت: «می دانم چه بلایی سرتان بیاورم.» مدتی گذشت تا نزدیک رودخانه شد.
آن وقت به خر و خروس گفت: «دوست دارم الان برقصم.» خروس که از آب خوشش نمی آمد گفت: «دستم به دامنت الان نرقص. اگر برقصی من می افتم پرهایم خیس می شود و سرما می خورم و صدایم بیشتر می گیرد، شتر گفت: «ولی من رقصم می آید و دلم می خواهد برقصم!»
خر گفت: «جناب شتر من شنیده ام که رقص شتری خیلی قشنگه. اما جان من الان نرقص. بگذار از آب رد بشویم آن وقت هر چقدر دلت می خواهد برقص.» شتر گفت: «دلم می خواهد الان برقصم.»
بعد هم بنا کرد به جفتک انداختن و لگد پرت کردن و رقص شتری. خلاصه خروس و خر از روی شتر افتادند تو آب و خیسِ خیس شدند.
#قصه
💭
⚪️💭
💭⚪️💭
╲\╭┓
╭ 🐓🍃 🆑 @childrin1
┗╯\╲
@childrin1.کانال دُردونه.mp3
4.08M
#قصه_صوتی
"معلم جدید"
با صدای (خاله شادی)
💚 ∩_∩
(„• ֊ •„)💚
┏━━━∪∪━━━┓
⭐️ @childrin1 ⭐️
┗━━━━━━━━━┛
@childrin1کانال دُردونه...mp3
3.61M
#لالایی_صوتی
"جوجو اومده پیشش کن"
👆👆👆
🐥
💚🐥
🐥💚🐥
💚🐥💚🐥
🐥💚🐥💚🐥
Join🔜 @childrin1
چهارشنبه 🌸🍃
6 مرداد مـاهتـون 🌸🍃
پراز عطر گلهای بهشتی🌸🍃
الهـی خـدا
پـشت و پنـاهتـون بـاشـه 🌸🍃
یه روز عالی ،یه روز موفق 🌸🍃
یه روز پربرکت ،یه روزشـاد🌸🍃
و پـر از آرامـش و سلامتی🌸🍃
رو بـراتـون مقدر کنـه...🌸🍃
🍃 ∩_∩
(„• ֊ •„)🍃
┏━━━∪∪━━━┓
🌸 @childrin1 🌸
┗━━━━━━━━━┛
19.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#فیلم_سینمایی
پاتال و آرزوهای کوچک❤️💚
♧قسمت دوم♧
💚 ∩_∩
(„• ֊ •„)💚
┏━━━∪∪━━━┓
⭐️ @childrin1 ⭐️
┗━━━━━━━━━┛
#کاربرگ
کاربرگ رنگ آمیزی آموزش رنگ ها و مفاهیم پایه ریاضی.
🎨 ∩_∩
(„• ֊ •„)🌈
┏━━━∪∪━━━┓
🌈 @childrin1 🎨
┗━━━━━━━━━┛