🍯🍶 شیر و عسل🍶🍯
به به چه طعم خوبی !
خوش مزه و سفید است
هر روز میخورم شیر
چون واقعا مفید است
با خوردن دو لیوان
قدم رسیده این جا
حتما دو سال دیگر
من می رسم به بابا
دندان شیری من
پوسیده بود ، افتاد
اما خدا به جایش
دندان محکمی داد
در سفره چیدم امروز
ماست و پنیر و سرشیر
ممنونم از تو ای گاو
از این که داده ای شیر
شیر و عسل اگر بود
در رودهای دنیا
مثل بهشت می شد
این باغ های زیبا
#شعر
🍯
🍶🍯
🍯🍶🍯
Join🔜 @childrin1
14.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کندویی_ها
این قسمت : مادر بزرگ رانندگی یاد می گیرد
🐝
🍯🐝
🐝🍯🐝
🍯🐝🍯🐝
join🔜 @childrin1
🐵🌿بچه میمون، روی لباس🌿🐵
میمون کوچولو خانهاش را خیلی دوست داشت. خانهی او توی یک شهر بزرگ، توی یک باغوحش بزرگ و توی یک قفس بزرگ بود. یک قفس زیبا با نردههای آبی و چند تا درخت بزرگ و
قشنگ. میمون کوچولو همیشه از میلههای قفس بالا میرفت و روی شاخههای درخت توی قفس تاب میخورد. بعضی وقتها آدمهایی که برای تماشای حیوانها به باغوحش میآمدند، برایش خوراکی میریختند، از تخمه و سیب گرفته تا آبمیوه.
میمون کوچولو عاشق خوراکیهایی بود که آدمها برایش میآوردند. او خیلی خوشبخت بود و هیچ غصّهای نداشت. تا اینکه یک روز پسر بچهای به دیدن او آمد. پسر بچه کنار قفس ایستاد و تکهای سیب توی قفس انداخت؛ اما میمون کوچولومثل همیشه ندوید تا سیب را بردارد؛ چون تمام حواسش پیش بچه میمونی بود که روی لباس پسر بود.
بچه میمون روی لباس، روی درخت بلندی نشسته بود که ازدرختهای باغوحش هم بلندتر بود و دور و برش هم به هم به جای میله های آهنی پر از درختهای بلند بود. میمون کوچولوکمی به عکس نگاه کرد و بعد با خودش گفت: مگر میشود خانه ی این میمون از خانه ی من قشنگتر باشد؟ من گمان میکردم بهترین خانه ی دنیا را دارم.
میمون کوچولو از وقتی به دنیا آمده بود، توی همین قفس زندگی میکرد. هیچوقت متوجّه میله های دور قفس نشده بود. دورتا دور قفس او پر از میله های آهنی بود. میمون کوچولو با تعجب گفت: یعنی خانه ی آن میمون کجاست؟
از آن روز به بعد میمون کوچولو دیگر خوشحال نبود. او هر روز صبح از خواب بیدار میشد و گوشه ی قفس می نشست و به عکس لباس پسربچه فکر میکرد؛ به عکس میمون و خانه ی قشنگ او بدون میله های آهنی. میمون کوچولو آنقدر فکر کرد و فکر کرد تا مریض شد. آقای دکتر حیوانات او را معاینه کرد و با ناراحتی گفت: این میمون اصلا حالش خوب نیست. تنها راه زنده ماندن او این است که به جنگل برگردد.
میمون کوچولو حرفهای آقای دکتر را شنید؛ اما منظور دکتر را از جنگل نفهمید؛ چون او اصلاً نمیدانست جنگل کجاست. کمکم حال میمون کوچولو بد و بدتر شد. سرانجام یک روز آقای نگهبان او را توی قفس کوچکی گذاشت و با ماشین از باغوحش برد. در راه، میمون خواب بود. وقتی بیدار شد و چشمهایش را باز کرد، حسابی تعجب کرد. اینجا همان خانه ی قشنگ میمون روی لباس بود. یک خانه پر از درخت بدون میله های آهنی. میمون کوچولو با خوشحالی به طرف درختها دوید و از یکی از درختها بالا رفت و روی آن نشست؛ درست مثل بچه میمون روی عکس لباس پسر بچه.
#قصه
╲\╭┓
╭🐵🌿 🆑 @childrin1
┗╯\╲
🎨 #نقاشی_ساده
#آموزش گام به گام #نقاشی
این قسمت: پرنده خشمگین #انگری_برد
با اموزش ساده و گام به گام نقاشی روش ساده نقاشی کردن را به فرزندانتان بیاموزید.
╲\╭┓
╭ 🌈🎨 🆑 @childrin1
┗╯\╲
#نکته_تربیتی
⛔️ تربیت در حضور دیگران ممنوع⛔️
برای بسیاری از والدین پیش آمده که در یک جمع هستند یا یک دوست یا یک پرستار یا حتی معلم که کودک شروع به بی تربیتی می کند. ادب کردن کودک در این جور مواقع نه تنها مثمر ثمر نخواهد بود بلکه تخریب کننده است.
در نزد دیگران کودک اصلا به نصایح و آموزشهای شما گوش نخواهد داد و حتی عمل هم نخواهد کرد. بهتر است زمانی که در خانه تنها هستید مسائل تربیتی را به صورت خصوصی آموزش دهید چرا که نتیجه بهتری خواهید گرفت.
Join🔜 @childrin1