eitaa logo
دردونه (قصه،کارتون،لالایی)
12.8هزار دنبال‌کننده
9.7هزار عکس
6.4هزار ویدیو
140 فایل
👦👧ارتباط با ادمین کانال دُردونه 👇👇👇 @adchildrin1 ⛔ڪپی ڪردن مطالب ڪانال بدون ذڪر منبع #حرام است⛔ (فقط دُردونه)👌 کد تائیدیه وزارت ارشاد 1-1-297666-61-2-1 دردونه در پیام رسان ایتا: https://eitaa.com/childrin1
مشاهده در ایتا
دانلود
✨السلام علیک یا زین العابدین✨ آقا امام سجاد✨ امام چهارم ما شجاع بود و با ایمان مثل پدر قهرمان✨ بود از مسافرای✨ حادثه ی کربلا اون روزی که از زمین تیر می بارید و بلا یه روزی مثل امروز شهید شد امام ما✨ 🕯 بهترین سلامها بر شما امام چهارم ما 🕯 🖤🕯 ╲\╭┓ ╭ 🖤🕯 🆑 @childrin1 ┗╯\╲
مانده در "بقیع" جسم پاک او داده بر زمین اشک و آبرو روی ماه او رفته زیر خاک رفته رهبری مهربان و پاک شد شهیدو شد روح او جدا یادگار آن شاه کربلا دشمنش به او داده زهر و سم شد دلم پر از درد و رنج و غم 🕯دُردونه های عزیز شهادت امام سجاد (علیه السلام) بر شما تسلیت باد.🕯 ╲\╭┓ ╭🕯🖤 🆑 @childrin1 ┗╯\╲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
42.95M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کارتون زیبای شکرستان 💕 ⭐️💕 ╲\╭┓ ╭ ⭐️💕 🆑 @childrin1 ┗╯\╲
37.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
«پهلوانان» ♤ قول یک دزد♤ 💕 ⭐️💕 ╲\╭┓ ╭ ⭐️💕 🆑 @childrin1 ┗╯\╲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎨یک ایده کاردستی جالب 🎨کاردستی سه بعدی ✂️ ∩_∩ („• ֊ •„)✂️ ┏━━━∪∪━━━┓ 💚 @childrin1 🟢 ┗━━━━━━━━━┛
رسیدیم به 🌼شهر سوره فیلی ها 🌼 💜اهالی شهر سوره فیلی💜 🌻 قدرت خیلی زیادی دارند🌻 🍎 هم خودشون هم همه چیزهایی که توی شهرشون دارند 🌳ولی اونا میدونن که قدرت خداجون مهربون ازهمه این قدرتها بالاتره 🌳 🍇 تازه این رو هم میدونند که :🍇 🍏 هرکسی و هر چیزی قدرتش رو از خداجون گرفته🍏 🐠اونها با دیدن و نگاه کردن به همه آفریده های اطرافشون قدرت خیلی زیاد خدا جون رو می بینند 🐠 به همین دلیل خداجون مهربون هم قدرت خیلی زیادی به اونها داده و آدمهای قوی و پرتلاش و موفقی هستند هرکسی که دوست داره 💙 قوی و موفق باشه 💙 باما بیاد بریم شهر سوره فیل وباخوندن این سوره زیبا ماهم مثل اهالی این شهر بشیم 🌷گلهای قشنگم🌷 شرط ورود به این شهرقشنگ این هست که 🌳وضو بگیرید و 🧡سوره مبارکه فیل🧡 رو قرائت کنید 🌹پس باهم قرائت می کنیم ✨ ∩_∩ („• ֊ •„)✨ ┏━━━∪∪━━━┓ ⭐️@childrin1 ⭐️ ┗━━━━━━━━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌱قرائت سوره ی مبارکه ی فیل👆 🌱باهم بخونیم و تکرار کنیم ✨ ∩_∩ („• ֊ •„)✨ ┏━━━∪∪━━━┓ ⭐️@childrin1 ⭐️ ┗━━━━━━━━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‍ 🐦🐣گنجشک های خونه🐣🐦 ♡قسمت دوم♡ جمعه که شد سهراب نقشه ای کشید؛ خودش تیرکمونش رو برداشت و به سیاوش هم گفت تفنگ آب پاشش رو برداره. اونا زیر درخت انجیر پنهان می شن. گربه از دیوار خودشو می کشه بالا، میخواد دست بکنه تو لونه که سهراب سپهری دقیق نشونه گیری می کنه و آنگاه شلیک. تیر پلاستیکی می خوره به گربه و روی بدن صافش جا می گیره. گربه از روی دیوار سر می خوره و میفته زمین. گیج از اینکه یک چیزی تو بدنش فرو رفته، تو حیاط این ور و اون ور می پره. سیاوش هم اونو با تفنگ آب پاشش خیس خیس می کنه. تیر از بدن گربه جدا میشه ومیفته. سهراب هم در حیاط را باز می کنه تا گربه جوجه دزد بره پی کارش. دیگر نه اون گربه و نه گربه دیگری آنجا پیداش نمی شه. نیمه تیرماه بود و خانواده برای یک هفته رفتند مسافرت. یک شب دو تا دزد ماشینشون رو بیرون خونه کنار دیوار پارک کردند. از رو ماشین به دیوار آویزون شدند و خودشون و کشیدند بالا و پریدند تو حیاط. گردن زاغی و ابروطلا بیدار شدند. دزدا داشتند قفل در رو باز می کردند. گردن زاغی و ابروطلا پریدند تو کوچه و زنگ خونه همسایه ها رو زدند. همسایه ها اومدن بیرون و سر و صدایی تو کوچه بلند شد. دزدا آروم گرفتند. همسایه ها دیدند خبری نیست و برگشتند تو خونه هاشون. دوباره گنجشکا زنگها رو زدند. این دفعه دیگه همسایه ها خیلی عصبانی بودند. ماشین ناآشنا را هم تو کوچه دیدند. یکیشون زنگ زد پلیس. گشت پلیس خودش رو زود رسوند. دزدا پریدند تو باغچه قایم شدند. گردن زاغی و ابروطلا از پشت بوم سنگریزه برداشتند و اومدند انداختند رو سر دو تا آقا پلیس و رفتند سر دیوار نشستند. پلیسا شگفت زده نگاهی به گردن زاغی و ابروطلا کردند و پرسیدند چرا از این خونه کسی بیرون نیومده. همسایه ها گفتند این خانواده رفتند سفر. یکی از پلیسا دستاشو قلاب کرد و اون یکی دیگه رفت بالا از رو دیوار تو حیاط نگاه کرد چیزی ندید. یکی از همسایه ها گفت کلیدشون را دادند به من باغچه شون رو آب بدم. در رو باز کردند دزدا رو دیدند و اونا رو دستگیر کردند. همه فهمیدند زنگ زدن ها هم کار این دو تا گنجشک هوشیار بوده و از فردا قصه اونا دهن به دهن توی شهر گفته شد. سهراب و سیاوش و بابا و مامانشون از مسافرت که اومدند همه چیز رو از زبون همسایه ها شنیدند. خیلی خوشحال شدند و اصلاً باورشون نمی شد که گردن زاغی و ابروطلا این همه باهوش باشند. سهراب و سیاوش از آن روز بیشتر مواظب گنجشکاشون بویژه جوجه های اونا بودند. جوجه ها خیلی زود بزرگ شدند و یه روز گرم مردادماه با بال و پرهای خاکستری سفید و نرم و لطیفشون همراه پدر و مادرشون روی داربست انگوری باغچه نشسته بودند و آماده پرواز بودند. پایان... ╲\╭┓ ╭🐦🐣 🆑 @childrin1 ┗╯\╲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
معرفی اعضای خانواده(انگلیسی) 🐝 ∩_∩ („• ֊ •„)🐝 ┏━━━∪∪━━━┓ ♥️ @childrin1 ♥️ ┗━━━━━━━━━┛
@childrin1کانال دردونه.mp3
3.51M
" بازی نخل" با صدای (خاله شادی) 💗 ∩_∩ („• ֊ •„)💗 ┏━━━∪∪━━━┓ ⭐️ @childrin1 🌙 ┗━━━━━━━━━┛
@childrin1.کانال دُردونه._5994498383446803267.mp3
3.99M
"با صدای عمو پورنگ" 👆👆👆 💜 🐞💜 ╲\╭┓ ╭ 🐞💜 🆑 @childrin1 ┗╯\╲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سـ🥰✋ـلام  صبح یکشنبه تون شـاد و دلپذیر🟢💚 براتــون روزی پـر از زیـبـایـی🟢💚 پراز محبت ،روزگاری پراز🟢💚 مـوفـقـیـت آرزومـنــدم🟢💚 حـال دلتـون قشنگ 🟢💚 روز تابستونیتون🟢💚 گــرم مـحـبـت🟢💚 💭 ∩_∩ („• ֊ •„)💭 ┏━━━∪∪━━━┓ 💚 @childrin1 🟢 ┗━━━━━━━━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کارتون مهمانی از فضا به علت محدود بودن برنامه‌ی ایتا برای ارسال ویدیوهای بیشتر از ۵۰مگ مجبور به تقسیم فیلمها میشویم همه‌ی بخشهای فیلم پشت سرهم داخل کانال قرار میگیرد. 💕 🐝💕 ╲\╭┓ ╭ 🐝💕 🆑 @childrin1 ┗╯\╲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کارتون «مهمانی از فضا» قسمت : اول 🎞 ∩_∩ („• ֊ •„)📺 ┏━━━∪∪━━━┓ 📺 @childrin1 🎞 ┗━━━━━━━━━┛
35.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کارتون «مهمانی از فضا» قسمت : دوم 🎞 ∩_∩ („• ֊ •„)📺 ┏━━━∪∪━━━┓ 📺 @childrin1 🎞 ┗━━━━━━━━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ایده کاردستی هلیکوپتر با لیوان کاغذی کانال دردونه رو به دوستان خود معرفی کنید.😘 ✂️ ∩_∩ („• ֊ •„)✂️ ┏━━━∪∪━━━┓ 🚁 @childrin1 🚁 ┗━━━━━━━━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اموزش یه مدل موی خیلی خوشگل برای دختر کوچولوهامون 😍 مامانا ببینید یاد بگیرید😘 💕 💜💕 ╲\╭┓ ╭ 💜💕 🆑 @childrin1 ┗╯\╲
‍ 🎈🎏 بادبادک لجباز 🎏🎈 بادبادک عاشق گشت و گذار توی آسمان بود. دوست داشت همیشه توی هوا از این طرف به اون طرف برود. وقتی باد می آمد کیف می کرد و می رفت تا سینه ی آسمون می رسید و از آن بالا زمین را تماشا می کرد. اما عیبش این بود که اصلا خسته نمی شد. اصلا دوست نداشت به خانه برگردد. از صبح توی هوا چرخیده بود و این همه به این سو و آن سو رفته بود اما هنوز از بازی و گشتن سیر نشده بود. هنوز وقتی مانی نخش را می کشید و می خواست آن را جمع کند اخم می کرد و خودش را می کشید به سمت بالا. اما آخر اینطور که نمی شود. هر چیزی وقتی دارد، اندازه ای دارد. تفریح و پیک نیک هم به اندازه ی خودش خوب است. ولی بادبادک این حرفها سرش نمی شود. همه اش دوست دارد برود پیک نیک و توی هوای آزاد بچرخد و بالا برود. مانی دیگر خسته شده بود. شروع کرد به جمع کردن نخ بادبادک ، بادبادک لج کرد. حاضر نبود از آن بالا پایین بیاید هرچه مانی محکم تر نخش را می کشید او محکم تر خودش را به طرف بالا می کشید. آخر آنقدر لج کرد و لج کرد تا نخش پاره شد. بادبادک در هوا رها شد وقتی نخش را پاره شده دید، خیلی ترسید. دیگر نمی توانست به خواست خودش حرکت کند. باد می توانست او را با خودش به هر سمتی  ببرد. مانی دنبال بادبادک می دوید، بادبادک توی باد با سرعت می رفت و با نگرانی به مانی نگاه می کرد. اما دیگر نفس مانی بند آمده بود و بیشتر از این نمی توانست دنبال بادبادک بدود. بادبادک داشت از ترس پاره می شد. تا اینکه بالاخره نخ نصفه نیمه اش دور شاخه ی یک درخت پیچید و بادبادک را توی هوا نگه داشت. مانی دوید و با تلاش زیاد از درخت بالا رفت و نخ بادبادک را از دور شاخه باز کرد. و آن را با دقت جمع کرد. بادبادک وقتی پیش مانی برگشت از کارهای خودش خجالت می کشید. او بعد از یک حادثه ی وحشتناک حالا به خوبی می دانست که تفریح و بازی هم به اندازه خوب است و نباید برای خانه رفتن لجبازی و اذیت کرد. 🎈 🎏🎈 🎈🎏🎈 🎏🎈🎏🎈 join🔜 @childrin1