eitaa logo
دردونه (قصه،کارتون،لالایی)
12.8هزار دنبال‌کننده
9.7هزار عکس
6.4هزار ویدیو
140 فایل
👦👧ارتباط با ادمین کانال دُردونه 👇👇👇 @adchildrin1 ⛔ڪپی ڪردن مطالب ڪانال بدون ذڪر منبع #حرام است⛔ (فقط دُردونه)👌 کد تائیدیه وزارت ارشاد 1-1-297666-61-2-1 دردونه در پیام رسان ایتا: https://eitaa.com/childrin1
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کارتون خاطره انگیز «» تقدیم نگاه زیبای شما 😍 قسمت« ۱۵» 🎞 ∩_∩ („• ֊ •„)📺 ┏━━━∪∪━━━┓ 📺 @childrin1 🎞 ┗━━━━━━━━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
"کاردستی مناسب روز پدر" 🟡 ∩_∩ („• ֊ •„)🟡 ┏━━━∪∪━━━┓ ♥️ @childrin1 ♥️ ┗━━━━━━━━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آموزش رنگ ها دقت و تمرکز «مناسب کودکان ۵ سال» 🟢 🌈🟡 ╲\╭┓ ╭ 🌈🟣 🆑 @childrin1 ┗╯\╲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عزیزانی که درخواست بازی برای کوچولوهای بالای ۶ ماه داده بودن مناسب کودکان ۶ تا ۱۸ ماه هدف : تقویت هوش ، مهارتهای حرکتی ، آشنایی با رنگ ، کشف جزییات 😘😍 ✔️بفرستین برای مامانایی که کودک ۶+ ماه دارن. 🍊 ∩_∩ („• ֊ •„)🍊 ┏━━━∪∪━━━┓ 🧡 @childrin1 🧡 ┗━━━━━━━━━┛
🌵🐍مار زنگی🐍🌵 یک روز گرم تابستان، خانم مار زنگی از خواب بیدارشد. دمش را تکان داد و راه افتاد تا برود و کمی گردش کند. همین طور که بدنش را روی زمین می کشید و جلو می رفت، به تخته سنگی رسید که مامان مارمولک و پسرش روی آن نشسته بودند. مامان مارمولک همین که چشمش به مار زنگی افتاد، صدا زد: «سلام مار زنگی، داری کجا میری؟» مار زنگی فش فشی کرد و جواب داد: «علیک سلام، میرم کمی گردش کنم.» مارمولک گفت: «پسرکوچولوی من امروز خیلی بداخلاقه، از خواب که بیدار شده، اخم کرده و حرف نمی زنه. یه کم دُمت را برایش تکان بده شاید خوشحال شود و بخندد.» خانم مار زنگی روبروی آن ها کنار تخته سنگ ایستاد. دم زنگوله دارش را تکان داد. زنگوله های دمش مثل جغجغه صدا کردند. بچه مارمولک به دم او نگاه کرد و به صدای زنگوله ها گوش داد و از آن صدا خوشش آمد. از سنگ پایین پرید و کنار دم مارزنگی ایستاد و شروع کرد به خندیدن و شادی کردن. مارزنگی از او پرسید: «مارمولک کوچولو، از دمم خوشت آمد؟» مارمولک جواب داد: «بله، دم شما خیلی قشنگه، صدای خوبی هم داره.» مامان مارمولک گفت: «دستت دردنکنه خانم مارزنگی! بچه ام را خوشحال کردی.» مارزنگی خنده اش گرفت. بچه مارمولک هم خندید. مامان مارمولک گفت: « شما دو تا به چی می خندید؟» اما وقتی چشمش به بدن مارزنگی افتاد، خودش هم خنده اش گرفت. مارزنگی دست نداشت پا هم نداشت. مامان مارمولک گفت: «ببخشید به جای دستت درد نکنه، بهتره بگم خیلی ممنون.» خانم مارزنگی با خنده از آن ها دور شد و به سمت صخره ها رفت تا زیر یکی از تخته سنگ ها استراحت کند. روی یکی از صخره ها یک آفتاب پرست نشسته بود. آفتاب پرست به مارزنگی سلام کرد و گفت: «خانم مارزنگی می دونستی که خیلی قشنگی؟ دمت صدای قشنگی داره. بدنت هم پر از خال ها و نقش و نگاره.» مارزنگی گفت: «سلام تو هم خیلی قشنگی.» و زنگوله های دمش را به صدا درآورد. آفتاب پرست گفت: «من گاهی رنگم را عوض می کنم.» مارزنگی پرسید: «چه وقت رنگ عوض می کنی؟» آفتاب پرست جواب داد: « وقتی عصبانی باشم یا ترسیده باشم، رنگ پوستم را عوض می کنم و به رنگ محیط اطرافم در میام.» مارزنگی گفت: «آه! چه جالب!» و از آفتاب پرست خداحافظی کرد و به زیر یک تخته سنگ بزرگ خزید. او بدنش را جمع کرد سرش را روی دمش گذاشت و به خواب عمیقی فرو رفت. او خواب آفتاب پرستی را می دید که رنگش مرتب عوض می شد و به رنگ های مختلف در می آمد و خواب مارمولک کوچولویی که با شنیدن صدای جغجغه مانند دم او، می رقصید و می خندید و شادی می کرد. 🐍 ∩_∩ („• ֊ •„)🐍 ┏━━━∪∪━━━┓ 💜 @childrin1 💜 ┗━━━━━━━━━┛
@childrin1.کانال دُردونه_5949716541862839583.mp3
1.95M
"موش موشک غر غرو" با صدای ماندگار( مریم نشیبا) 👆👆👆 🔮 💈🔮 ╲\╭┓ ╭ 🔮💈 🆑 @childrin1 ┗╯\╲
@childrin1کانال دُردونه.mp3
8.97M
🍒💕 گل آلو 💕🍒 لالا لالا گل آلو لبای سرخت آلبالو دو چش داری مثه آهو دو لپ داری مثه هولو موهات ابریشم نرمه دل مادر به تو گرمه لالا لالا تا تو رو دارم تو این دنیا چی کم دارم لالا لالا لالا لالا لالا کن نو گل بابا ╲\╭┓ ╭ 🐞🍃 🆑 @childrin1 ┗╯\╲
@childrin1کانال دُردونه_5834539889944692934.mp3
3.69M
"موش کوچولو و آینه" با صدای (خاله شادی) 👆👆👆 🦋 🎨🦋 🦋🎨🦋 ╲\╭┓ ╭🦋🎨 🆑 @childrin1 ┗╯\╲
@childrin1کانال دُردونه_6044309850777716547.mp3
8.98M
علی رجبی_ارغوان ❤️ ✨❤️ ❤️✨❤️ ╲\╭┓ ╭ ✨❤️ 🆑 @childrin1 ┗╯\╲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌱    🍃     🌱     🍃 🍃    🌱     🍃     🌼 🌱    🍃     🌸 🍃    🌱 🌱    🌼 🍃 🌸 سـ😍✋ــلام روز قـشنگـــ🌸🍃 زمستونیتون بخیر امــیـدوارم 🌼🍃 هفت روزهفتتون ️یکی از یکی زیبـاتر🌸🍃 و دوست داشتنی تر و️ پراز عشق  و دوستی🌼🍃 و پر از خیر و برکت باشـه عصرتون به زیبـایی گـــل🍃🌸 هفته ی خـوبـی داشتـه باشیـد🍃🌼 🍃 ∩_∩ („• ֊ •„)🌸 ┏━━━∪∪━━━┓ 🍃 @childrin1 🌼 ┗━━━━━━━━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
39.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
«» «با بازی سه بچه میمون قصه گو» تقدیم نگاه زیبای شما 😍 قسمت« ۹ » 🎞 ∩_∩ („• ֊ •„)📺 ┏━━━∪∪━━━┓ 📺 @childrin1 🎞 ┗━━━━━━━━━┛
29.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کارتون خاطره انگیز «» تقدیم نگاه زیبای شما 😍 قسمت« ۱۶» 🎞 ∩_∩ („• ֊ •„)📺 ┏━━━∪∪━━━┓ 📺 @childrin1 🎞 ┗━━━━━━━━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👐دست ورزی ♧هماهنگی چشم و دست تقویت دقت و توجه و تمرکز♧ ╲\╭┓ ╭💕💜 🆑 @childrin1 ┗╯\╲
🤔ساده  وبامزه 😊 🥰با دور ریز ها ✂️ ∩_∩ („• ֊ •„)✂️ ┏━━━∪∪━━━┓ 💚 @childrin1 🟢 ┗━━━━━━━━━┛
  🤔اهداف: الگوخوانی 🔴🟩شناخت اشکال هندسی 🎨آموزش رنگها     🧐لوازم مورد نیاز: مقوا یا کاغذ رنگی و‌یا کاغذ نقاشی و‌مداد رنگی بسته به سلیقه خود شما، تعدادی مقوا که در یک ساز مشخص برش خورده باشند مانند تصویر و یک تکه مقوا یا تکه ای از یک کارتون که مربع هایی در آن بریده شده است برای قرار دادن اشکال مورد نظر. در مقوا های سفید یک‌دستمان با هر ترتیبی که‌خواستید اشکال را در یک‌تعداد مشخص مانند تصویر میکشید یا جدا بکشید و برش زده و ‌روی آن بچسبانید که میشوند الگوهای اولیه. سپس از هر شکل هندسی که در الگو ها استفاده میکنید باید حداقل دو تا۷ه بکشید و برش بزنید برای جذاب تر شدن بازی و همچنین با هدف آموزش رنگها میتوانید از مقوا های رنگی استفاده کنید یا در کاغذ نقاشی بکشید و‌ خودتون رنگ کنید برای کمتر هزینه کردم و درگیر خرید نشدن. الگوها را یکی یکی جلوی کودک قرار دهید و اجازه دهید الگو خوانی را مطابق تصاویر شروع کند. 🐭 ∩_∩ („• ֊ •„)🐭 ┏━━━∪∪━━━┓ 🟢 @childrin1 🟢 ┗━━━━━━━━━┛
☃❄️ چه سرده! ❄️☃ کلاغه از رو نرده داد زد و گفت : چه سرده ! دستکش و پالتو می خوام یه چکمه‌ی نو می خوام از روی نرده ، قار قار رفت و رسید به بازار هر چه دلش خواست خرید پوشید و پر پر پرید ╲\╭┓ ╭ ☃❄️ 🆑 @childrin1 ┗╯\╲
‍ 🍃🕋 خدا کجا هست؟ 🕋🍃 "قسمت اول" بابا امروز راهی مسافرت شد، سحر هم برای اینکه با باباش خداحافظی کنه عروسکش رو از اتاقش برداشت و به سمت در رفت و پرسید: ” بابا کی از سفر بر می‌گردین؟” بابا گفت: ” ۱۰ روز دیگه.” مامان گفت: “بابا! خدا به همراهت.” سحر از مامانش پرسید: ” خدا می‌خواد همراه بابا بره؟! مامان مگه خدا کجاست؟!” مامان گفت: ” خدا همه جا هست دخترم، جایی نمی‌ره.” سحر پرسید: ” یعنی خدا پیش من هم هست؟ پس کو؟” مامان جواب داد: ” خدا رو که با چشمای قشنگت نمی‌تونی ببینی.” سحر با تعجب گفت: ” پس از کجا بدونم خدا هست؟” مامان با لبخند جواب داد: ” دور و برت رو نگاه کن. حتما متوجه می‌شی که خدا هم هست.” سحر با هیجان گفت: ” مامان جون! پس من می‌رم دنبال خدا بگردم.” و بعد هم سری تکون داد و رفت تو مزرعه کنار خونه که به جنگل چسبیده بود، تا خدا رو پیدا کنه… خانم مرغه با جوجه‌هاش مشغول خوردن دونه بود که سحر از راه رسید و پرسید: ” خانم مرغه! تو می‌دونی خدا همه جا هست، یعنی چی؟” خانم مرغه گفت: ” قُد قُد قُدا، نمی‌دونم سحر جون.” سحر گفت: ” تو حالا خدا رو دیدی؟” خانم مرغه گفت: ” قُد قُد قُدا، من؟ نه ندیدم.!!!بیا با هم بگردیم، شاید بقیه حیوانهای مزرعه خدا رو دیده باشند.” سحر و خانم مرغه توی مزرعه رفتند تا رسیدند پیش بُزی تُپلی و سحر از اون پرسید: ” بُزی تُپلی تو می‌دونی خدا کجاست؟” بزی تُپلی گفت: ” من نمی‌دونم خدا کجاست.!! شاید اسب سفید بدونه، بیایین بریم پیشش.” سحر و خانم مرغه و بزی تُپلی رفتند پیش اسب سفید و سحر پرسید: ” اسب سفید مهربون! تو می‌دونی خدا کجاست؟” اسب سفید گفت: ” دختر کوچولو! من نمی‌دونم، ولی شاید خرس مهربون بتونه کمکتون کنه تا خدا رو پیدا کنید.” سحر و خانم مرغه و بُزی تُپلی و اسب سفید با هم راه افتادند به سمت جنگل تا برسند پیش خرس مهربون.رفتند و رفتند تا رسیدند به جنگل و خرس مهربون رو دیدند که از ماهیگیری برگشته بود. سحر پرسید: ” خرسی جون! ما دنبال خدا می‌گردیم، تو می‌دونی خدا کجاست؟” خرسی گفت: ” من نمی‌دونم، اما خورشید خانم هر روز از اون دور دورا می‌یاد بیرون و همه جا رو روشن می‌کنه اون باید بدونه. بیایین همگی با هم بریم پیش خورشید خانم.” سحر و خانم مرغه و بُزی تُپلی و اسب سفید و خرسی مهربون رفتند پیش خورشید. سحر پرسید: ” خورشید خانم تو که از اون بالا همه جا رو می‌بینی می‌تونی به ما بگی خدا کجاست؟” خورشید خانم گفت: ” مگه چی‌ شده؟” خانم مرغه گفت: ” نمی‌دونیم ولی هر چی می‌گردیم خدا رو پیدا نمی‌کنیم، دوست داریم ببینیمش.” خورشید یک نگاهی به اطرافش کرد و گفت: ” بچه‌ها من از این بالا یک چیزهایی می‌بینم، بچه‌ها همه با هم داد زدند: ” آخ جون، چی می‌بینی؟ خوب نگاه کن، شاید خدا باشه.” ادامه دارد... ╲\╭┓ ╭ 🕋🍃 🆑 @childrin1 ┗╯\╲
@childrin1..کانال دُردونه_5879900491256694931.mp3
5.03M
مسابقه نقاشی(یک روز خوب) با صدای ماندگار (مریم نشیبا) موضوع : تقلب 👆👆👆 🐞 🍃🐞 ╲\╭┓ ╭ 🐞🍃 🆑 @childrin1 ┗╯\╲
@childrin1کانال دُردونه(1).mp3
3.67M
‍ 🍃❤️ لالایی کویر ( گل و ماهور) ❤️🍃 بخواب ای گل، گل زیبا لالا لالا، لالا لالا گل سوسن، گل کوکب گل مریم، گل مینا به روی مثل ماه تو ستاره می زنه سو سو بخواب ای ماه تابانم لالا لالا گل شب بو بگو آهسته زیر لب خدای مهربان من به امید تو می خوابم لالا لالا گل لادن ╲\╭┓ ╭ ❤️🍃 🆑 @childrin1 ┗╯\╲