22.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کارتون_نوستالژی
تقدیم نگاه زیبای شما 😍
«معاون کلانتر»
قسمت : ۳۰ (قسمت آخر)
☘ ∩_∩
(„• ֊ •„)🐚
┏━━━∪∪━━━┓
🐚 @childrin1 ☘
┗━━━━━━━━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کاردستی
ایده_خلاقیت
کاردستی مناسب روز معلم🌈🌼
🌼
🌈🌼
╲\╭┓
╭ 🌈🌼🆑 @childrin1
┗╯\╲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#بازی
بازی های جذاب تولد تا ۴ سال
بازی با ماشین
10تا12 ماه
تعدادی اسباب بازی چرخ دار جلوی کودک بزارید اجازه بدین کشف کنه که چطور با اونها بازی کنه و بعدش بهش الگو بدین و نشون بدین چطور میتونه ماشین رو عقب جلو کنه صدای ماشین رو در بیاید و در حین بازی هیجان نشون بدین.
🐝 ∩_∩
(„• ֊ •„)🐝
┏━━━∪∪━━━┓
♥️ @childrin1 ♥️
┗━━━━━━━━━┛
❤️⭐️پنبه فروش خسیس⭐️❤️
به نام خدا
«قسمت اول»
درباره آدمهای خسيس قصهها و روایات و افسانههای زیادی گفتهاند و نوشتهاند، اما افسانه پنبهفروش خسیس و طمعکار جالبتر از همه است.
میگویند، در روزگاران قدیم مردی یک دکان پنبهفروشی داشت. هر کس که به او برای خرید پنبه مراجعه میکرد، او مقداری آب به پنبه میزد تا خیس و سنگین شود. آنوقت پنبه را میکشید و با قیمت گرانتر به مشتری میفروخت. مرد پنبهفروش از این راه مالومنال زیادی به هم زده بود و برای خودش دمودستگاهی درست کرده بود و از پولی که از این راه به دست میآورد، گاو و گوسفند مشتریهای خود را میخرید و بر ثروت خود میافزود.
روزی پیرمرد ریشسفیدی که برای خرید پنبه به نزد او آمده بود متوجه شد که پنبهفروش مقداری آب به پنبهها زده تا سنگین شود و از این راه سود بیشتری ببرد.
پیرمرد که دنیادیده بود، آهسته به پنبهفروش گفت:
– خداوند ترا آفریده است تا به راه راست بروی و از کسب حلال درآمد داشته باشی. یادت باشد که هر کس در این دنیا عمل خیر و شرّی انجام دهد در آن دنیا سزایش را میبیند. آیا سزاوار است مردمی که با این همه زحمت پول به دست میآورند تو با دروغ و کلک سرشان کلاه بگذاری؟ مطمئن باش که از عذاب الهی نمیتوانی درامان باشی.
مرد پنبهفروش که خیلی خسیس و طمعکار بود، حرف پیرمرد ریشسفید را ندیده گرفت و به کار خود ادامه داد.
او با اینهمه پولی که به دست میآورد، آنچنان خسیس بود که حتی برای زن و بچه خودش هم دیناری خرج نمیکرد. حتی خودش هم از خوردن دریغ میکرد و پولهای به دست آورده را پنهان میکرد و از دیدن آن لذت میبرد.
بچههای پنبهفروش در آرزوی یک دست لباس تمیز و نو بودند. دوستان و آشنایان پنبهفروش به یاد نداشتند که در خانه او یک شکم سیر غذا خورده باشند. یک روز که پنبهفروش در خانهاش نشسته بود و داشت پولهای خود را زیرورو میکرد و از آن لذت میبرد صدای چند ضربه را که به در خانه خورد شنید. فوراً پولهایش را پنهان کرد و رفت در را باز کرد.
چشمش به مرد همسایهشان افتاد که درنهایت فقر و تنگدستی زندگی میکرد. مرد همسایه پسازاینکه به پنبهفروش سلام کرد گفت:
– من بچهام مریض شده، میخواهم او را به نزد طبیب ببرم ولی متأسفانه الآن پولی در جیب ندارم. اگر مقداری پول به من قرض بدهی در آینده جبران خواهم کرد.
مرد پنبهفروش که بویی از انسانیت نبرده بود گفت:
– خودت میدانی که من آهی در بساط ندارم. اگر داشتم به تو کمک میکردم.
همسایه فقیر وقتی این حرف را شنید آهی از ته دل کشید و گفت:
– ای مرد، میدانی که خداوند مردم خیراندیش و مهربان را دوست دارد و به آنها کمک میکند. تو با اینهمه پولی که داری بازهم دم از نداری میزنی. خداوند اینهمه ثروت را به تو داده که امتحانت کند. مطمئن باش همینطور که این ثروت را پیدا کردهای خداوند میتواند آن را از دستت بگیرد.
وقتی همسایه فقیر رفت، زن پنبهفروش که حرفهای آنها را شنیده بود به شوهرش گفت:
– آخر تو اینهمه پول و مالومنال را برای چه میخواهی. نه خودت میخوری، نه خرج من و بچههایت میکنی و نه به دیگران کمک میکنی. پس وجود تو به چه دردی در این دنیا میخورد.
مرد پنبهفروش به حرفهای زنش اهمیتی نداد و در فکر فرورفت که پنبههایی را که تازه خریده است برای فردا نم بزند و گرانتر بفروشد.
ادامه دارد....
♥️ ∩_∩
(„• ֊ •„)♥️
┏━━━∪∪━━━┓
⭐️ @childrin1 ⭐️
┗━━━━━━━━━┛
@childrin1🌵قطره بارون.mp3
7.29M
#قصه_صوتی
" قطره بارون"
با صدای ماندگار( مریم نشیبا)
🔮
💈🔮
╲\╭┓
╭ 🔮💈 🆑 @childrin1
┗╯\╲
@childrin1کانال دُردونه.mp3
8.97M
🍒💕 گل آلو 💕🍒
لالا لالا گل آلو
لبای سرخت آلبالو
دو چش داری مثه آهو
دو لپ داری مثه هولو
موهات ابریشم نرمه
دل مادر به تو گرمه
لالا لالا تا تو رو دارم
تو این دنیا چی کم دارم
لالا لالا لالا لالا
لالا کن نو گل بابا
#لالایی
╲\╭┓
╭ 🐞🍃 🆑 @childrin1
┗╯\╲
🍃 🍃 🌱 🌱 🌱 🍃 🌱
🌱 🌱 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃
🍃 🌸 🌱 🌱 🌸
🌱 🌸 🌸
🌸
۱۴۰۳/۲/۹
ســ😊✋ـــلام
یکشنبه 9 اردیبهشت ماهتون عالی🌸🍃
امـیدوارم در این روز زیـبـا 🌸🍃
کلبه دلتـون گـرم
چراغ امـیـدتون روشـن🌸🍃
وجودتون سلامت
غـم ازاحوالتون دور🌸🍃
ودعای خیرهمراه
زنـدگی تون باشـه 🌸🍃
روزتون سرشار از
خیروبرکت الهی🌸🍃
🍃🌸 ∩_∩
(„• ֊ •„)🌸🍃
┏━━━∪∪━━━┓
🍃 @childrin1 🍃
┗━━━━━━━━━┛
27.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کارتون_نوستالژی
تقدیم نگاه زیبای شما 😍
«خاله ریزه»
قسمت : ۱
☘ ∩_∩
(„• ֊ •„)🐚
┏━━━∪∪━━━┓
🐚 @childrin1 ☘
┗━━━━━━━━━┛
24.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کارتون_نوستالژی
تقدیم نگاه زیبای شما 😍
«خاله ریزه»
قسمت : ۲
☘ ∩_∩
(„• ֊ •„)🐚
┏━━━∪∪━━━┓
🐚 @childrin1 ☘
┗━━━━━━━━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#بازی
بازی های جذاب تولد تا ۴ سال
نقاشی با اسفنج
یک تا دو سال
با اسفنج روی یک ورق مقوایی شکل هایی بکشید و به کودک هم الگو بدین این کار را انجام بده و با این کار خلاقیت کودک را افزایش بدین.
🐝 ∩_∩
(„• ֊ •„)🐝
┏━━━∪∪━━━┓
♥️ @childrin1 ♥️
┗━━━━━━━━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کاردستی
ایده_خلاقیت
کاردستی مناسب روز معلم🌈🌼
🌼
🌈🌼
╲\╭┓
╭ 🌈🌼🆑 @childrin1
┗╯\╲
❤️⭐️پنبه فروش خسیس⭐️❤️
«قسمت دوم»
شب که شد وقتی مرد پنبهفروش خوابید و خانه در سکوت فرورفت، در خواب دید که یک نفر به در خانه آمده و او را صدا میزند.
پنبهفروش در را باز کرد و شاگرد بقال سر گذر را مقابل خود دید. پرسید:
– چی شده؟
شاگرد بقال گفت:
– چه نشستی که انبار پنبههایت آتش گرفته
پنبهفروش از شنیدن این حرف بیحال به زمین افتاد. ناگهان احساس کرد تمام مشتریها به دورش جمع شدهاند و او را روی دوش گرفتهاند و با خود میبرند.
پنبهفروش پرسید: مرا به کجا میبرید؟
مشتریها گفتند تو را میبریم تا در آتش پنبهها بیندازیم.
پنبهفروش گفت:
– مگر من چه بدی به شما کردهام؟
مشتریها گفتند:
– سزای مرد خسیس و طمّاع و کلاهبرداری مثل تو آتش جهنم است و باید سزای اعمالت را بینی.
آنگاه او را جلوی در انبار پنبهها، به میان آتش انداختند.
مرد پنبهفروش وقتی هراسان از خواب پرید، تمام بدنش از ترس و وحشت خیس عرق شده بود. صبح که شد بلافاصله به نزد مرد عالم و دنیادیدهای که در آن شهر زندگی میکرد رفت و ماجرای خواب دیدن خود را برای او تعریف کرد.
مرد عالم به او گفت:
وجدان تو بیدار شده است. این سزای اعمالی است که تو در این دنیا انجام میدهی. اگر میخواهی از آتش جهنم که صدها بار از آتش پنبه سوزان تر و بیشتر است نجات یابی، به مردم کمک کن و سعی کن از خودت نام نیک و درخشانی برجای بگذاری.
وقتی پنبهفروش از نزد مرد عالم بازگشت از اعمال گذشته خود پشیمان شد و تصمیم گرفت تا به مردم محبت کند. دیگر پنبهها را با آب قاطی نکرد و آنها را به قیمت مناسب به مشتریان خود داد و از فقرا و کسانی که تنگدست بودند دلجوئی نمود.
زن و بچهاش که عمری در ناراحتی به سر برده بودند، از دست و دلبازی پنبهفروش حیرت کرده بودند، درحالیکه نمیدانستند او جهنم را در خواب دیده و از ترس عذاب الهی به راه راست هدایت شده است.
ازآنپس پنبهفروش مورد اعتماد همه قرار گرفت و مردم او را دوست داشتند. پنبهفروش وقتی دید که مردم او را به خاطر اعمال نیک و خداپسندانهاش اینهمه دوست دارند پشیمان شد که چرا از اول، راه راست نرفته است.
«پایان»
♥️ ∩_∩
(„• ֊ •„)♥️
┏━━━∪∪━━━┓
⭐️ @childrin1 ⭐️
┗━━━━━━━━━┛
@childrin1🦜🦜کانال دردونه.mp3
1.82M
#قصه_صوتی
" اشتباه طوطی خانم"
با صدای ماندگار( مریم نشیبا)
🔮
💈🔮
╲\╭┓
╭ 🔮💈 🆑 @childrin1
┗╯\╲
@childrin1کانال دُردونه(1).mp3
11.94M
#لالایی_صوتی
"لالایی لُری"
(مسلم علیپور)
👆👆👆
⭐️
💭⭐️
⭐️💭⭐️
╲\╭┓
╭💭⭐️ 🆑 @childrin1
┗╯\╲
🌷 🌷 🌷 ۱۴۰۳/۲/۱۰
🍃 🌷 🍃 🌷 🍃
🍃 🍃
دوشنبه 10 اردیبهشت ماهتون عالی🌷🍃
الهـی حـال دلتـون خـوب باشه 🌷🍃
روزتون پراز شانس و اقبال🌷🍃
با یه عالمه خـبـر خــوب 🌷🍃
پـراز بـرکت و دل خوشی🌷🍃
لحظه هـاتـون زیبـا و قـشنگـــــ🌷🍃
🍃🌷 ∩_∩
(„• ֊ •„)🌷🍃
┏━━━∪∪━━━┓
🍃 @childrin1 🍃
┗━━━━━━━━━┛
30.23M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کارتون_نوستالژی
تقدیم نگاه زیبای شما 😍
«خاله ریزه»
قسمت : ۳
☘ ∩_∩
(„• ֊ •„)🐚
┏━━━∪∪━━━┓
🐚 @childrin1 ☘
┗━━━━━━━━━┛
27.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کارتون_نوستالژی
تقدیم نگاه زیبای شما 😍
«خاله ریزه»
قسمت : ۴
☘ ∩_∩
(„• ֊ •„)🐚
┏━━━∪∪━━━┓
🐚 @childrin1 ☘
┗━━━━━━━━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#بازی
بازی های جذاب تولد تا ۴ سال
بالای ۲ سال
تطابق رنگ ها
نقاشی هایی با رنگها و شکلهای مختلف تهیه کنید و به کودک کمک کنید که با هم هر کدام را به شکل خودش بچسباند در مورد رنگ ها با هم صحبت کنید و اگر سطح زبانی کودک خوبه میتونید در مورد شکل های مختلف اشکال هندسی هم صحبت کنید از تصاویر آشناتر دیگه ای هم با رنگهای خاص میتونید استفاده کنید.
🐝 ∩_∩
(„• ֊ •„)🐝
┏━━━∪∪━━━┓
♥️ @childrin1 ♥️
┗━━━━━━━━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کاردستی
🌈یه کارت پستال خوشگل دیگه واسه روز معلم🥰
🌈کلی ایده قشنگ تو کانال داریم😍
♥️ ∩_∩
(„• ֊ •„)♥️
┏━━━∪∪━━━┓
🌈 @childrin1🌈
┗━━━━━━━━━┛
«قصه برای کنترل خشم»
💜قسمت اول💜
(تکنیکی بی نظیر برای کنترل خشم - نه تنها برای کودکان دلبندتان بلکه برای شما پدر و مادرهای عزیز با این قصه به سفری شگفت انگیز بروید و یاد بگیرید چگونه خشم را به محبت تبدیل کنید).
در شهری بزرگ و شلوغ ، پسر بچه ای به نام سام زندگی می کرد . سام پسری پرانرژی و شاد بود . عصر که میشد او با بچه های ساختمان به حیاط می رفتند و بازی میکردند . گاهی وسطی ، گاهی گل کوچک و گاهی هم بدمینتون . خلاصه که هر روز را یکجور میگذراندند. همه چیز خوب بود به جز بعضی روزها که سام عصبانی میشد و در آخر ، بازی را ترک میکرد و مجبور می شد چند روزی را تنها در خانه بماند و از پشت پنجره بازی بچه ها را نگاه کند . می پرسید چرا عصبانی می شد ؟
خب ! مثلا میگفت ، چرا در بازی وسطی ، زود من را با توپ زدید
یا چرا توپ بدمینتون را به چشم من زدید .
دوستانش هم هر چقدر عذر خواهی میکردند ، فایده نداشت
سام در خانه هم همینطور بود ، فقط کافی بود غذای آن روز را نپسندد یا موقع نقاشی کشیدن نوک مدادش زیادی بشکند ، آن وقت دادوفریادی به راه می انداخت که بیا و ببین . اگر خدایی نکرده ، خودش با کس دیگری اسباب بازی مورد علاقه اش را می شکست که دیگر نگویم براتون . سام موقع عصبانیت فقط داد نمی زد ، بالا و پایین می پرید و وسایلش را هم پرت می کرد . بعدا هم باید غصه میخورد که آخ چرا پام درد می کنه ؟ آخ چرا اسباب بازیهای دیگرم را شکوندم ؟
چرا تنها ماندم ؟ کاش انقدر سر دوستانم داد نمی زدم که حالا خجالت بکشم برم پیششون . خلاصه ...
یکی از روزها پدر بزرگ و مادربزرگ سام به خانه ی آنها آمدند .
بچه ها در حیاط مشغول بازی بودند که یکی از پسرها توپ را شوت کرد و بدون اینکه بخواهد توپ رفت و خورد به سر پدربزرگ عینک پدربزرگ افتاد و شکست . همه ی بچه ها فرار کردند . چون فکر می کردند به هر حال او پدربزرگ سام است و حتما مثل سام رفتار می کند و صد در صد صدایش بلند تر است . ولی با کمال تعجب سام دید که پدر بزرگ عینک شکسته را برداشت و به سمت باغچه رفت . کمی از علفهای هرز را چید و شاخه های رز را هرس کرد . بعد نگاهی به چهره ی متعجب سام انداخت ، لبخندی زد و به خانه رفت .
ادامه دارد....
🐸 ∩_∩
(„• ֊ •„)☘
┏━━━∪∪━━━┓
☘ @childrin1 🐸
┗━━━━━━━━━┛